باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

شجره نامه خاندان امام خمینی(ره)

شجره نامه خاندان امام خمینی(ره)
در سال 766 هجرى قمرى کاروان کوچکى جهت تبلیغ اسلام عازم کشمیر شد. این کاروان کوچک که سیدحیدر موسوى اردبیلى کردى در رأس آن بود، از طرف عارف بزرگ حضرت میرسیدعلى همدانى، جهت ارسال پیام نور و عرفان به آن سرزمین گسیل شده بود. سیدحیدر و سیدحسن سمنانى و تاج الدین سمنانى مورد احترام سلطان شهاب‏الدین شاهمیرى قرار گرفتند و با خیال راحت به تبلیغ پرداختند. پس از پنج سال، سیدحیدر که زمینه را براى ورود موکب سیدعلى همدانى مناسب یافت از کشمیر نخست به مکه معظمه شتافت و پس از اداى فریضۀ حج به ایران بازگشت و سیدعلى ـ دایى و پدرزن و مراد و استاد خویش ـ را جهت حرکت به کشمیر برانگیخت و میر سیدعلى همراه با هفتصد تن از سادات هنرمند، در سال 774 و به قولى 776 هجرى قمرى عازم کشمیر شد. به محض ورود دسته دسته هندوان و بوداییان به خدمت سیدعلى و مبلغان وى از جمله سیدحیدر و سیدحسن و سیدتاج الدین و غیره شتافتند و به آیین اسلام گرویدند تا جایى که رؤساى کیش هاى باطل، خود نزد سید آمدند و اظهار اسلام نمودند و معابد خویش را به مسجد بدل ‏ساختند. سیدعلى مبلغانى به تبت و کاشغر فرستاد و حدود یک صد هزار نفر در مدت اقامت سیدعلى که در بین سال هاى 776 و 785 بود مسلمان شدند، گرچه سیدعلى همدانى به سال 786 رحلت نمود، این سیر همچنان ادامه یافت و خواجه اسحاق ختلانى و سیدحیدر فوق‏الذکر و سیدمحمد بن سیدعلى و برادران سمنانى به کار خود ادامه دادند. سیدحیدر موسوى جد اعلاى آیت‏اللّه‏ سید روح‏اللّه‏ موسوى خمینى، خواهر زاده و داماد سیدعلى همدانى بود و سیدعلى به هفده واسطه از طریق حسین بن على(ع) به امیر مؤمنان مى‏رسید و از طرف مادر با شانزده واسطه سیدحسینى بود. بنابراین سیدحیدر سید موسوى از طرف پدر و از طرف مادر سیدحسینى بود. سیدحیدر با تألیف دو رساله، یکى به نام «نفحه العرفان» در عرفان و دیگرى « هدایه المستشرقین» در حقانیت مذهب امامیه، به آینه‏دار معرفت معروف شد. وی از همسرش بى‏بى بارعه دختر سیدعلى صاحب دو پسر به نام هاى سیدمحمد جبل‏العاملى و سیدمحمد صابر گردید، در شجرۀ او 975 تن از علما بوده‏اند که این شجره نزد سادات تپلى بوده در هندوستان موجود است. در آن وقت سلطان کشمیر سلطان اسکندر بت‏شکن بود که بنا به تشویق بزرگان سابق‏الذکر عمر را وقف خدمت به اسلام و مبارزه با بت‏پرستى نموده بود و به آنان احترام بسیارى مى‏گذاشت. سرانجام این دو بزرگوار به شهادت رسیدند. سیدحیدر علاوه بر دو فرزند که از بى‏بى بارعه به نام هاى سیدمحمد جبل‏العاملى و سیدمحمد صابر داشت، از دختر میر محمد مدنى نیز پسرى به نام سید فیروز و دخترى به نام فاطمه داشت که همه فرزندان راه پدر را ادامه دادند؛ ولى سیدمحمد جبل‏العاملى آنچنان درخشید که وى را نوربخش ثانى لقب دادند. سیدمحمد جبل‏العاملى با دختر میرمحمد همدانى پسر سیدعلى همدانى ازدواج کرد (دخترعمه و پسردایى). وى هم، مورد احترام سلطان زین‏العابدین جانشین سلطان اسکندر بود. این سلطان عدالت پرور و آزاده، دست سیدمحمد را براى تبلیغ باز گذارد و املاکى از نواحى کشمیر بدو بخشید و گه‏گاه به ملاقات وى می آمد و از حضورش بهره‏مند می شد و علم و عرفان مى‏آموخت. سیدمحمد از طرف پدر زن خود میرمحمد همدانى بن سیدعلى همدانى، جهت تبلیغ به تبت و کاشغر مى‏رفت. سرانجام سیدمحمد نوربخش ثانى، همچون پدرش به شهادت رسید و ارادتمندانش جسد وى را به مالوه آورده مدفون نمودند.

از سید عبدالغنى فرزند سیدمحمد جبل‏العاملى به علت سیر و سلوک و مقام شامخى که داشت به قدوه المرتاضین و سراج‏المله و الحق یاد مى‏کنند. وى در ساختن امام‌باره تاریخى در جدى‌بال با امام العارفین میرشمس‏الدین عراقى، مروج با استقامت شیعه، در کشمیر همکارى داشت و از بزرگان کبرویه بود. از او سه پسر به نام هاى سیدعبداللّه‏ و سیدحسین و سیدحسن ماند. سیدعبداللّه‏ مردى عالم بود و رسالۀ «انوارالهدى» را تحریر نمود و به تبلیغ اسلام مى‏پرداخت و بعضى از افراد خانواده‏اش اهل علم بوده و مدت هفتاد سال به امامت جماعت مى‏پرداختند. میرسید حسین از بزرگان کبرویه نوربخشیه بود و سرانجام به شهادت رسید و فرزندى نداشت. میر سیدحسن نیز که از بزرگان کبرویه نوربخشیه و جامع علوم عقلى و نقلى بود، دو پسر به نام هاى سید نوروز و سید باقر داشت و خود نیز چون برادر و پدر و جدش در راه تبلیغ به شهادت رسید. سیدنوروز بن سیدحسن هم همراه با برادرش سیدباقر در راه تبلیغ به شهادت رسید. سید عبدالهادى فرزند سیدنوروز شهید، براى اثبات سیادت خود شجرۀ نسب خود تا امام موسى کاظم(ع) را نوشت و همراه با قرآن کریم به خط کوفى که کتابت حضرت على(ع) بود به نواب محمد ابراهیم‏خان حاکم کشمیر داد. پس از درگذشت وى دو نفر از افراد خانواده او در میر بحرى و دولت‏آباد ساکن شدند و به تبلیغ پرداختند و سادات میربحرى از آنانند؛ ولى پسرش سیدیحیى در دولت‏آباد ساکن گردید.

سیدیحیى نیز چون پدرش عبدالهادى به زهد و تقوا شهرت داشت. سیدحسن بن سیدیحیى بن سیدعبدالهادى، معروف به آقا حسین در علم و عمل و زهد و تقوا بى‏نظیر بود و آثار متعددى از جمله «شرح قانون ابوعلى سینا» و «ریاض الامه» (ترجمه اردوى مفتاح الفلاح) داشت. حکیم سیدامیرالدین بن سیدحسن، عالم عامل بود و مرثیه هم مى‏سرود و در علم حکمت رساله‏هایى تألیف نمود. وى برادرى به نام سیدهادى داشت که در علم و حکمت مهارتى داشت و پسر او علامه سیدرضا صاحب شرافت بود. یکى از دختران سیدهادى با حاجى باقر در ایران ازدواج کرده بود، از این رو او به ایران رفت و آمد داشت. یکى از پسران علامه سیدرضا، سیدعلى معروف به ابن‏الرضا، علامۀ زمان و صاحب کتاب «کلح الجواهر» بود و دیگر سیدعسگر بود که اولادش در نجف سکونت گزیدند. فرزندان علامه ابن‏الرضا، سیدمحمد طبیب و سیدمصطفى بودند. سید مصطفى به عنوان استاد در جامعه باب‏العلم به تدریس مشغول بود و پسرش سیدمحمد انیس کاظمى مؤلف «رشحات کوثر» مى‏باشد. سیدصفدر بن حکیم سیدامیرالدین، به علت اغتشاشات فرقه‏اى در سال 1246 همراه با دو فرزند خود سید بزرگ و سیدعبداللّه‏ از دولت‏آباد به لکنهو آمد و سیدعبداللّه‏ به مقام استادى نواب واحد على شاه حاکم لکهنو رسید و سه پسر به نام هاى سیدمصطفى، سیدقاسم و سیدانوار داشت. پسر سوم سیدصفدر حکیم، سیدجواد بود که طبیب شاهى شده بود و طبیب کرنل میان‌سینگ گردید. وى ازدواج نکرد و در سال 1264 وفات یافت. سیدبزرگ بن سیدصفدر، پنج پسر داشت که سیداحمد، سیدعبدالحکیم معروف به حکیم شاهى شاهنواز و سید قاسم از آن جمله بودند. سیدبزرگ همراه پسر بزرگ خود به کشمیر آمد، در همین زمان یک تاجر ایرانی که با او قرابت داشت، سید احمد را به دامادی انتخاب کرده به ایران برد و دوباره به کشمیر آمده و بعد برای همیشه به ایران بازگشت و خود سید بزرگ به لکهنو رفت و یک بار به کشمیر آمد. ولى در غائله اختلافات شیعى و سنى در سال 1289 منزل ایشان را آتش زدند و تنها در سرینگر هفتصد خانۀ شیعه را سوزاندند. سید بزرگ هم زخمى شد و به لکنهو بازگشت و وفات یافت و در کوله کنج دفن شد. تفصیل این پیشامد را حکیم سیدمحمد فرزند ابن الرضا مذکور به فارسى نوشته است و شجره‏نامه هم که شامل علما و سادات این سلسلۀ جلیله است و در نزد سیدانیس کاظمى که ساکن شاه‏آباد جوندى بوده وجود دارد. طبق این شجره‏نامه، سیداحمد فرزند سید بزرگ ملقب به دین على شاه کشمیرى جدّ اعلاى حضرت امام خمینی است. کلمۀ شاه که پس از نام اوست به معناى «سید» بوده است. سید احمد بین سالهاى 1240 و 1250 قمرى از مسقط الراس خود در هند و کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلاى وطن مسافرت کرد. در مدت اقامت در عراق با یوسف خان، پسر محمد حسین بیک کمره‏اى، اهل فرفاهان از دهات خمین و بعضى از زائرین برخورد و آشنایى پیدا کرد و برحسب تقاضاى آنها به قصد خمین و اقامت و توطن حرکت نموده و با قطع منازل به خمین وارد شد. تاریخ فوت شدن یوسف‏خان در شب جمعه بیست و هفتم رجب‏المرجب سنه 1202 بود. این تاریخ برحسب قاعده هجرى شمسى است و شاهد بر این است که مرحوم سید هندى قبل از 1240 قمرى به خمین آمده‏ است. سید احمد هندى در تاریخ 17 رمضان 1257 قمرى با سکینه خانم خواهر یوسف‏خان ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام آقا مصطفى متولد 29 رجب 1278و سه دختر به نام آغا بانو خانم متولده پنجشنبه 18 ربیع‏الاول 1272، صاحب خانم و سلطان خانم بود. سید احمد پسر بزرگترى از زوجه دیگرى داشت که از همه اولادها بزرگتر بود و اسمش سید مرتضى مشهور به سید آقا بود و حافظ الصحه (رئیس بهدارى) بود. قبل از سال 1255 سید هندى دو عیال دیگر به نام هاى شیرین خانم بنت عابد گلپایگانى و بى‏بى جان خانم بنت کربلایى سبز علی خمینى داشته‏ و به غیر از این پنج اولاد که دو پسر و سه دختر باشد، دیگر اولادى نداشت. سید احمد هندى در خمین املاک و مستغلاتی خریداری کرد ‏و امرار معاش وی نیز از این مالکیت بود.

بر اساس برخی گفته ها و اسناد دیگر پدربزرگ حضرت امام در هندوستان عیال و اولاد نداشت و تنها در ایران ازدواج کرد. پدر بزرگ حضرت امام در هندوستان عیال و اولاد نداشت و تنها در ایران ازدواج کرد. بعضى اقوام زوجات او مردمان محترم و معروفى بودند. سید هندى بسیار جدى و شدیدالعمل در امر به معروف و نهى منکر بود و از خلاف شرع متاثر مى‏شد و با شمشیر در مقام جلوگیرى بر مى‏آمد. مرحوم سید احمد هندى، به فارسى نوشتن و فارسى گفتن مسلط نبود. در 12 ذیقعده 1254 دو زوجه وی به نام هاى شیرین خانم و بى‏بى جان خانم تمام مهریه خود را به شوهرشان مرحوم سید هندى مصالحه کرده‏اند و مرحوم سید هندى از سال 1264ه.ق تا سال 1282ه.ق همه ساله املاکی از بعضی دهات اطراف خمین و نیز باغ و زمین و کاروانسرا و خانه خریدارى می کرد و از درآمد آنها امرار معاش مى‏کرد و مخارج خود و عائله و مهمان و غیره را تأمین مى‏نمود. مرحوم سید هندى در تاریخ 17 شوال 1281 قمرى املاک و دارایى خود را به صورت شرعى به دو پسر خود آقا سید مرتضى و آقا مصطفى و به سه دختر خود مرحوم آغا بانو خانم و سلطان خانم و صاحب خانم صلح کرد. در این زمان آقا مصطفى حدود سه سال و نیم بود و سایرین کبار و رشید بودند. آقا سید احمد هندى بعد از این مصالحه نامه، باز املاکى خریده و به پسر کوچک خود مرحوم آقا مصطفى صلح کرد. عمر سید احمد هندى فرزند دین على شاه در سال 1286 یا اواخر 1285 ه .ق، به پایان رسید و همۀ فرزندان ایشان (مرحوم سید مرتضى پسر بزرگ از یک مادر و سید مصطفى پسر و ولد کوچک او و سلطان خانم و صاحب خانم و آغا بانو خانم از مادر دیگر) به زندگانى ادامه مى‏دادند. در آن هنگام یکى از دخترها ازدواج کرده بود و دو نفر دیگر ازدواج نکرده بودند و در منزل با مادر خود زندگى مى‏کردند. شرح حال فرزندان مرحوم سید احمد هندی به صورت زیر است:

1- مرحوم سید آقا (سید مرتضی) حدود سال های 1287یا 1288 در عنفوان جوانی در سن حدود بیست و دو سه سالگی بدرود حیات گفت.

2- مرحومه سلطان خانم یکی از دخترهای سید احمد به مرحوم کریم خان از خوانین قلعه خمین شوهر کرده که حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر است. دخترها یکی به نام تاج نساء خانم و دیگری مریم خانم پسرها یکی به نام امامقلی خان ملقب به صارم لشکر و معروف به بیگلر بیگی و دیگری به نام میرزا یحیی که نهایتا در تهران در یکی از مدارس جدید شغل معلمی و آموزش و تعلیم خط را بر می گزیند.

3- آغا بانو خانم (متولد پنجشنبه 18 جمادی الاول 1272 ه.ق) دختر دیگر مرحوم سید احمد هندی است که با مرحوم شکرالله خان قلعه ای از خوانین معروف خمین و بعد از فوت وی با مرحوم آخوند ملا محمد جواد کمره‌ای از معروف ترین علمای عصر خود در خمین ازدواج کرد و از ازدواج دوم خود دارای 3 پسر شد به نام های: - مرحوم حاج میرزا رضا نجفی(از اساتید آقای پسندیده و حضرت امام ) - مرحوم میرزاعلی محمد ملقب به امام جمعه؛ گرچه جمعه و جماعت برگزار نمی کرد. - مرحوم حاج آقا صدر الدین نجفی

4- صاحب خانم دختر دیگر سید احمد هندی بار اول با مرحوم شکر الله خان از خوانین و روسای ایل بربرود ازدواج کرد و پس از فوت او با شوهر خواهر متوفی خود (آغابانوخانم)، یعنی مرحوم ملا محمد جواد ازدواج کرد. وی که فرزند نداشت بانویی بسیار شجاع و دلیر و با لیاقت بود و بعد از شهادت برادرش مرحوم آقا مصطفی، پدر حضرت امام با از خودگذشتگی خانه مجلل با نوکرها و کلفت های در خدمت را رها کرد و به همراه همسر برادر -هاجر خانم- به سرپرستی اولاد او پرداخت و برای خونخواهی برادر و پیگیری امر قصاص قاتل و اجرای قانون به اراک و سپس تهران رفت و پس از قصاص به خمین بازگشت. وی همچنان به سرپرستی اولاد برادر و تنظیم امور زندگی آنها ادامه می داد تا در سال 1336 ه.ق بر اثر بیماری وبا دار فانی را وداع گفت.

5- آقا مصطفی خمینی (س) در طلوع آفتاب پنجشنبه 29 رجب المرجب 1278 ه.ق در خمین -در خانه که بعدا حضرت امام به دنیا آمدند- چشم به جهان گشود و تا حدود 8 سالگی را زیر لوای پدر زندگی کرد. وی در طفولیت دوران اولیه تحصیل را در یکی از مکتب‌خانه‌های قدیم گذراند و سپس برای ادامه تحصیل و استفاده از محضر علمای حوزه اصفهان راهی آن دیار شد و در ادامه در سال 1305ه.ق همراه همسر و دختر کوچکش مولود آغاخانم، به نجف اشرف برای ادامه تحصیل عزیمت کرد. وی از معاصرین محروم آیت الله العظمی میرزای شیرازی بود که پس از توقف سالیانی چند در نجف و فراگیری علوم و معارف اسلامی به درجه اجتهاد نائل آمد و سپس به ایران بازگشت و در خمین استقرار یافت و ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود وی در 22 بهمن 1281 ه.ش (1320 ه.ق) درحالی که فقط چهار ماه و 22 روز از تولد روح الله می گذشت، بر اثر مقاومت در برابر زورگوئی های طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت به شهادت رسید.

آقا مصطفی حدود سال 1300 قمری با مرحومه هاجر آغاخانم دختر مرحوم آقا میرزا احمد مجتهد خمینی المسکن خوانساری الاصل نوه مرحوم حاج محمد حسین معروف خوانساری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و سه دختر بود که به ترتیب سن و سال عبارتند از : 1.مولود آغاخانم 2.آقا سید مرتضی (پسندیده) 3.آقا نورالدین (هندی) 4.فاطمه خانم 5.آغازاده خانم 6.روح الله (حضرت امام خمینی (س))

1- مولد آغاخانم مطابق آنچه شناسنامه وی نشان می دهد در 18 جمادی الثانی 1305 قمری در خمین دیده به جهان گشود. ایشان با پسرعمه خود میرزا رضانجفی (پسرآخوند ملامحمد جواد) ازدواج کرد و نهایتا 24 رجب 1343 ه.ق فوت کرد و در خاک فرج قم دفن شد.

2- فاطمه خانم متولد شوال 1312 ه.ق.

3- آقازاده خانم متولد 1318 ه.ق که ازدواج مجدد داشته و دارای دو پسر و دو دختر به نام های حاج امان الله خان مستوفی، احمد خان مستوفی، حاجیه انیس الملوک و بانو مهین خانم بود.

4- آقانورالدین سومین فرزند آقا مصطفی و هاجر آغا بانو خانم است که در سحرگاه 27 رمضان 1315 ه.ق در عمارت مسکونی پدر در خمین یعنی همان محل ولادت پدر و برادران و خواهران از جمله حضرت امام خمینی، دیده به جهان گشوده ایشان 5 سال را در زیر سایه پدر زیست و یک سال پس از شهادت پدر یعنی در 6 سالگی ملبس به لباس روحانیت شد. تحصیلات اولیه را در خمین گذراند و سپس در سال 1326 یا 1327 ه.ق به اصفهان رفت و در مدرسه ملاعبدالله مشغول تحصیل شد. اولین ازدواج او در سال 1340 ه.ق صورت گرفت و حاصل آن یک پسر به نام محمد و دو دختر به نام های اقدس خانم و منظر خانم بود که اکنون دارای اولاد و احفاد هستند. اقدس خانم با آقای ناصر هندی(پسندیده) پسر عموی خود ازدواج کرد و دارای دو پسر به نام های حمید و سعید و یک دختر است. حاصل ازدواج دوم آقای هندی با خانمی از خانواده مستوفی در خمین چهار پسر به نام های منصور، مسعود، محسن و مهدی و یک دختر به نام زینت خانم است. آقای هندی در ابتدا به امر کشاورزی اشتغال داشت و در دوره ای به ریاست دادگستری خمین انتخاب شد، مدتی که متصدی دادگستری بود، بر طبق موازین شرعیه و دلائل متقن و به درستی و استقامت حکم می راند و راه نفوذ و سوء استفاده و امتیازهای ویژه را بسته بود. این امر که با سلیقه و زیاده خواهی بعضی زور مداران ناسازگار بود موجب شد که فردی را تحریک کنند تا وی را مضروب سازد. کارد به ریه ایشان صدمه وارد کرد. گرچه در تهران مورد مداوا و درمان قرار گرفت، اما تاثیر این ضربه تا آخر عمر با وی همراه بود. اما با توجه به روحیه عفو و اغماض و کرامت ذاتی همواره بر عفو و بخشش و گذشت از ضارب تاکید داشت. آقای هندی با خوانین ایل بختیاری مرتبط بود و همین امر باعث سوءظن رضاخان نسبت به او و سبب شدت مراقبت از وی شد و مدت ها تحت تعقیب قرار داشت او برخورد خوبی با موافق و مخالف داشت و منزل ایشان مامن و مهمان خانه برای واردین و اهالی بود و به خوبی حتی در غیاب ایشان از واردین به خوبی پذیرایی می شد. وی در تیر ماه 1355ش. دار فانی را وداع گفت.

5- آقا مرتضی پسندیده. مرتضی پسندیده دومین فرزند سید مصطفی و هاجر خانم است که در تاریخ هفدهم شوال 1313 ه.ق در خمین و در خانه محل تولد پدر و برادران و خواهران دیده به جهان گشود و هنگام شهادت پدر قریب به هفت سال از عمر وی گذشته بود. وی به همراه مادر و عمه (صاحب خانم) و برادر (نورالدین) و خواهر بزرگتر و افرادی دیگر، برای خونخواهی قتل پدر به اراک و تهران رفتند که با پیگیری های لازم نهایتا قاتل قصاص شد. ایشان در مدت حضور در تهران تحصیلات به ویژه آموزش خط را نزد مرحوم آقا میرزا یحیی خان، عمه زاده خود پی می‌گیرد. پس از فراگیری دروس مقدماتی حوزوی در خمین در سال 1327 ه.ق (1288 ه.ش) به اتفاق برادر خود نورالدین در معیت معلم شان مرحوم افتخار العلما به اصفهان سفر کرده و در مدرسه ملاعبدالله و نیز مدرسه جده بزرگ نزد علمای آن دیار قریب به هشت سال به تحصیل نحو، منطق، کلام، فقه، اصول، هیئت، نجوم و حساب اشتغال می ورزد. دروس سطح و بعدا خارج را از محضر حاج میرزا محمد صادق خاتون آبادی مقدم علمای اصفهان بهره می گیرد و مدتی را هم از درس مرحوم حاج آقا رحیم ارباب دهکردی بهرمند می شود. بعد از این برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی نجف اشرف می شود و مدتی را در آنجا قامت می گزیند و موفق به کسب اجازه از آیتین حجتین، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی می شود و بعد از برگشتن به خمین، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجدی، به تدریس فقه و کلام و نحو و منطق برای بعضی منبری ها و مامورین دولت و غیره می پردازد. وی یکی از اولین اساتید حضرت امام خمینی(س) بود که منطق و مطول و سیوطی به ویژه خط نستعلیق را به ایشان آموزش داد. بر اثر این آموزش شباهت خط این دو برادر به حدی بود که باری نصف صفحه کاغذ را آقای پسندیده و نصف دیگر را حضرت امام نوشتند و کسی نتوانست بین آن دو فرق بگذارد.
وی در خمین دفتر معاملات و ازدواج داشت که بعدها به طریقی پایگاهی برای مبارزین بود. حاصل دو ازدواج آقای پسندیده سه پسر به نام های ناصر الدین (از همسر اول) و محمد رضا و محمد تقی و سه دختر به نام های بدرالسادات، فروغ السادات و نزهت السادات است.
سال های اول عمر و شکل گیری شخصیت آیت الله پسندیده مقارن با ایام پر تپش سیاسی مشروطه و مشروطه خواهی بود، این شرایط اجتماعی-سیاسی از یک طرف و از طرف دیگر روحیه حق طبی و مبارزه با ظلم و جور که موروثی خانواده او بود، سبب شد که از نوجوانی در میان اهل سیاست و مبارزه و موضوعات اجتماعی، شخصیتی قابل اعتنا و با رجال برجسته صدر مشروطیت در ارتباط باشد. آقای پسندیده در اظهار رای و سلیقه سیاسی، شخصیتی مستقل داشت و در تحمل عقیده و نظر متفاوت صبور و با حوصله بود. در جنگ جهانی اول، با انگلیس و نیروهای متفقین مخالف بود و در تامین غذا برای آنها مخالفت می کرد. با رضا شاه و بعضی اقدامات او نظیر کشف حجاب مخالفت می ورزید. با مرحوم مدرس در ارتباط بود و در قضایای ملی شدن صنعت نفت همکاری داشت. در جریان نهضت اسلامی ایران از بدو امر پشتیبان برادر بود و در این راه رنج ها و مرارت ها کشید و رنج تبعید و محرومیت هایی را متحمل شد. او مورد اطمینان صددرصد حضرت امام بود. در تمام دوران تبعید آن بزرگوار، وکالت امام در امور شرعی را بر عهده داشت که تا بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت. وی مورد علاقه و احترام شدید حضرت امام بود و همواره بر حفظ حرمت و نگهداری خوب و مناسب برای ایشان سفارش می شد. آن مرحوم بعد از بیش از یک قرن زندگی با برکت، سرانجام در 22 آبان 1357 دارفانی را وداع گفت و در مسجد بالاسر، آرامگاه حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.


برای اطلاعات بیشتر می توانید به خاطرات آیت‏اللّه‏ پسندیده (گفته‏ها و نوشته‏ها) ـ یادها ، 9 مراجعه کنید.
منبع: خاطرات آیت‏اللّه‏ پسندیده (گفته‏ها و نوشته‏ها) ـ یادها ،
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد