باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

گزارش کامل قانون از جنایت مردی که خود و ۲ دخترش را آتش زد

پیگیری قتل ۲ دختر به دست پدر
گزارش کامل قانون از جنایت مردی که خود و ۲ دخترش را آتش زد
اجساد سوخته نشان می‌داد که یکی از دختران در دستان پدر و دیگری زیر زانوی پدر اسیر بودند و این صحنه نشان می‌داد پدر با اسیر کردن دختران بی‌گناهش در آغوش خود، مانع فرار آن‌ها از آتش شده است.

گروه اجتماعی- پدری شیشه‌ای در اقدامی جنون‌آمیز خود و 2 دختر خردسالش را آتش زد و همه به کام مرگ فرو‌رفتند.
این حادثه تلخ در جنوب پایتخت رخ داد و این در حالی بود که همه می‌دانستند پدر این 2 کودک آدمی خطرناک است.
ساعت 7: 30 غروب دوشنبه 30 آبان‌ماه سال جاری ماجرای آتش‌سوزی و مرگ 2 دختر به همراه پدرشان به کلانتری 161 ابوذر اعلام و ماموران پس از حضور در خانه پر از آتش در خیابان نعیمی (بلورسازی) در خیابان قزوین وقتی پا در طبقه دوم ساختمان گذاشتند خود را در برابر ماجرای دلخراشی دیدند.
در تحقیقات نخستین پلیس از همسایه‌ها مشخص شد که پدر شیشه‌ای به همراه 2 دختر 8 و 9 ساله‌اش در اتاق خواب خانه به خاطر آتش‌سوزی به کام مرگ فرورفته‌اند. تحقیقات می‌دانی پلیس نشان داد، احمد پدر خانواده 8 ماه پیش به خاطر اعتیاد به شیشه، کودک آزاری و آسیب‌رساندن به همسرش قرار بود از مادر بچه‌ها جدا شود اما با

صحبت‌های پدر احمد و ریش‌سفیدان به خاطر آینده بچه‌هایشان، این کار صورت نگرفته و احمد قول داده اعتیادش را ترک کند و با خانواده‌اش رفتار صحیحی داشته باشد.


پلیس پی برد همسر احمد که در یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفاه مشغول به کار است با تغییر رفتار احمد پذیرفته بود که به زندگی ادامه دهد. از آن به بعد مرد آتش‌افروز هر روز بچه‌هایش را به مدرسه می‌برد و ساعت 4 عصر همسرش را به محل کار می‌رساند، سپس به سراغ دخترانش رفته و آنان را به خانه بازمی‌گرداند و این در حالی بود که احمد در نبود همسرش در خانه و دور از چشمان او تا ساعت 9 شب مخفیانه شیشه می‌کشید و با دخترانش رفتار تند و دلخراشی داشت ولی بعد از حضور زن در خانه رفتارش تغییر می‌کرد و خود را مهربان نشان می‌داد. با اطلاعات به دست آمده از این تجسس‌ها کار‌شناسان آتش‌نشانی مشخص کردند که آتش‌سوزی عمدی بوده و این مرد شیشه‌ای خودش و بچه‌ها را آتش زده است. یکی از همسایه‌ها که در زمان وقوع آتش‌سوزی در محل حاضر بود به پلیس گفت: ساعت 7: 30 بود مثل هر شب احمد شروع به داد و فریاد و فحاشی با دخترانش کرد این امر مثل همیشه برای ما عادی شده بود اما بعد از مدتی بوی سوختگی می‌آمد. به سرعت به راه‌پله آمدیم و متوجه شدیم بوی آتش از خانه احمد است. سپس به در خانه این همسایه رفتیم اما کسی در را باز نکرد و صدای کمک خواستن دختران به گوش می‌رسید که سریعا در را شکستیم و بعد از اینکه در باز شد به خاطر گازهای جمع شده در خانه انفجار کوچکی صورت گرفت و سپس به دنبال آتش و خانواده احمد بودیم. با کپسولی که به دست داشتیم به دنبال صدا رفتیم به پشت در بسته اتاق خواب رسیدیم. هرچه سعی کردیم در باز نشد و متوجه شدیم که پشت در بار سنگین گذاشته شده است که مانع باز شدن در بود.
 

زمان زیادی برای نجات دادن نداشتیم و با کپسولی که در دست داشتیم با ضربه زدن به بالای در قسمتی از در شکسته شد و آتش زیاد از در شکسته بیرون آمد.
پس از آن بخش از در اتاق توانستیم با 3 کپسول آتش خاموش‌کن آتش داخل اتاق را خاموش کنیم. بعد از خاموش شدن آتش توانستیم در سوخته را شکسته و وارد اتاق شویم که با صحنه دلخراشی روبه‌رو شدیم.
پس از حضور ماموران کلانتری 161 و آتش‌نشانی در محل حادثه پلیس متوجه شد پشت در اتاق مقدار زیادی پتو و تشک‌های سوخته بوده که مانع ورود همسایه‌ها شده و مرد شیشه‌ای برای جلوگیری از فرار خود و بچه‌هایش از آتش آن‌ها را پشت در قرار داده بود.
اجساد سوخته نشان می‌داد که یکی از دختران در دستان پدر و دیگری زیر زانوی پدر اسیر بودند و این صحنه نشان می‌داد پدر با اسیر کردن دختران بی‌گناهش در آغوش خود مانع فرار آن‌ها از آتش شده است. بیتا و مبینا دختران 8 و 9 ساله نیز بی‌گناه در آتش پدر سوخته و به کام مرگ فرو رفته‌اند.
مادر بزرگ مبینا و بیتا در این‌باره گفت: نوه‌هایم هر روز بعد از مدرسه توسط پدرشان به خانه من می‌آمدند که بتوانند در خانه من از خشم پدر در امان باشند اما شب حادثه مبینا با من تماس گرفت و گفت: امشب به خانه شما نمی‌آییم و پدرم اجازه نمی‌دهد از خانه خارج شدیم.
دیروقت بود نگران شده بودم اما فکر نمی‌کردم او بخواهد چنین کاری بکند و باور نمی‌کنم.


روایت مرد شیرینی‎فروشاین مرد به نام فرج اسکویی 42 ساله که نخستین مرد ناجی بود به خبرنگار ما گفت: «من از قبل می‌دانستم شیشه‌ای بودن احمد خطرناک است و با خانواده وی کاملا آشنا بودم حتی یک بار احمد همسرش را با چاقو زده بود.
روز حادثه وقتی بوی آتش آمد با 3 کپسول آتش‌نشانی که در مغازه داشتم به در خانه احمد که مردی بیکار بود رفتم، صدای کمک خواستن می‌آمد در را که باز کردم آتش زیادی زبانه کشید از کپسول استفاده کردم و پس از پاشیدن آب به سر و صورت و لباس‌هایم به داخل خانه رفتم.
در اتاق خواب بسته بود صدای کمک بچه‌ها هر لحظه کمتر می‌شد تا اینکه با شکستن شیشه بالای در توانستم مقداری مایع ضدحریق داخل باشم سپس با شکستن در داخل رفتم و دیدم کار از کار گذشته است.
بنابراین گزارش مادر بچه‌ها وقتی به خانه بازمی‌گردد ابتدا می‌شنود بچه‌ها در بیمارستان هستند تا اینکه صبح دیروز اصل ماجرا را به وی اطلاع می‌دهند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد