علی (پاتریک) پهلوی فرزند علیرضا پهلوی(برادر تنی محمدرضا پهلوی) یکی از شگفتی های خاندان پهلوی است که کمتر مورد توجه افکار عمومی و رسانه ها قرار گرفته است، بخش تاریخی پارسینه تلاش کرده است، این داستان شگفت انگیز و جالب را بازگو کند.
علی پهلوی در جوانی
علیرضا پهلوی دومین پسر و آخرین فرزند رضا شاه پهلوی و تاجالملوک آیرملو و برادر تنی محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۰۱ به دنیا آمد.وی در سال ۱۳۲۳ وارد ارتش فرانسه شد و تا سال ۱۳۲۶ در آنجا خدمت کرد . در ایام خدمت در فرانسه با کریستیان شولوسکی که لهستانی تبار بود، ازدواج کرد و از او صاحب پسری به نام پاتریک پهلوی شد، ولی دربار ایران هیچگاه این ازدواج را به رسمیت نشناخت به همین دلیل همسر و فرزند علیرضا در پاریس زندگی می کردند.
علیرضا پهلوی در ۶ آبان ۱۳۳۳ درست در زمانی که شایعه ولیعهدی او (به دلیل بچه دار نشدن شاه و ثریا اسفندیاری) بر سر زبان ها بود، در یک سانحهٔ هوائی کشته شد. پس از مرگ وی، پسرش علی(پاتریک) را به ایران آوردند و تحت سرپرستی دربار قرار دادند.اما پاتریک(علی) عمویش محمدرضا پهلوی را بانی مرگ پدرش می دانست.
علی پاتریک(1388)
اما پاتریک که عمویش ، شاه را مسبب مرگ پدرش میدانست و از دربار دل خوشی نداشت کم کم از دربار بریده شد و به دین و مذهب روی آورد . نام خود را به علی پهلوی تغییر داد و پس از ازدواج با همسرش سونیا به خرمدره (ازتوابع قزوین) مهاجرت کرد و در آنجا به کار کشاورزی و دامداری همت گماشت . در اسناد ساواک اینطور اومده که :...و در اول کار رفت بیمارستان او را ختنه کردند... زمانی که سونیا (همسر علی پهلوی ) از سوییس آمد در حضور پروفسور عدل و بهمن حجت کاشانی و محضردار دربار در پونک، سونیا به عقد قانونی والاگهر درآمد و مسلمان شد ... چادر نماز سر میکرد و ضمنا از آن موقع به کلی هیچ مردی به خانهی آنها نمیرفت و اصولا مرد را راه نمیدادند . والاگهر خودش صبح تا شام در منزل کار میکرد... از همه کنارهگیری کرده بود و کسی هم به دیدن او نمیآمد. نماز میخواند، به مردم کمک میکرد، به اشخاص کور و مریض کمک میکرد، خمس و زکوه، هم میداد...
وی در سال 1354 به همراه دوست همفکرش بهمن حجت کاشانی (برادرزاده سپهبد کاشانی رئیس سازمان تربیت بدنی) طرحی را جهت براندازی رژیم پهلوی برنامه ریزی میکنند و در پی اقدام به مبارزه مسلحانه، بهمن کاشانی کشته و علی پهلوی توسط ساواک دستگیر و زندانی میشود.
اما بعد از مدتی با واسطه گری تاج الملوک از زندان آزاد و به همراه همسر و فرزندانش به گرگان و در ملک شخصی پدرش ، کلاله ، زیرنظر ساواک تبعید میشود . و شهرت خود را از علی پهلوی به علی اسلامی تغییر میدهد.
یکی از متون مورد استناد درباره علی پهلوی، مقاله ای است که نشریه پانزده خرداد به قلم : سید حمید حسینی سمنانی در مورد علی پهلوی به رشته تحریر در آمده است، نکته جالب این بود که نشریه پانزده خرداد بعد از انتشار قسمت اول این مطلب و اعتراض علی پاتریک، رسما از وی بخاطر انتشار عکس خانوادگی وی عذر خواهی کرد:فصلنامهی 15 خرداد لازم می داند مراتب تأسف خود را از خطایی که در شمارهی نخست این نشریه روی داد و عکس خانوادگی جناب علی پهلوی به علت شتابزدگی در نشریه به چاپ رسید، اعلام نماید و از جناب ایشان و خانوادهی محترمشان پوزش بخواهد.
اما در مقاله مشروح سید حمید حسینی سمنانی درباره سابقه علی پاتریک می خوانیم :
قیام 15 خرداد، نقطهی عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران بود. کشتار مردم در آن روز به دست ارتش شاه، مرحلهی نوینی در شیوهی مبارزاتی ملت ایران پدید آورد و عدم کارایی مبارزات مسالمت آمیز و پارلمانتاریستی را به درستی آشکار کرد. این واقعیت اذهان و اندیشهها را به سوی خود کشید که شاه و درباریها، جز زبان زور نمیفهمند و با آنان تنها با زبان سرب و گلوله میتوان سخن گفت. از این رو، اندیشهی مبارزات قهرآمیز در میان اقشار و طبقات گوناگون جامعه رشد کرد و ریشه دوانید. از کسبه و بازاری تا طلبه و روحانی و دانشگاهی به قیام مسلحانه روی آوردند و جنبشهای قهرآمیز یکی پس از دیگری پدید آمد. حرکت مسلحانهی گروه بخارایی که به اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخست وزیر آن روز کشیده شد، خیزش خود جوش رضا شمس آبادی، آن فرزند رشید اسلام در کاخ مرمر در 21 فروردین 1344 که لرزه بر اندام شاه افکند، کشف گروهی زیر نام حزب ملل اسلامی که در تدارک اسلحه و مواد منفجره برای دست زدن به قیام مسلحانه بودند، نیز جنبشهای چریکی از سوی گروههای مختلف مانند گروه سیاهکل، فدائیان خلق، مجاهدین خلق، گروه اباذر، مهدویون، منصورون و... از پدیدههایی بود که در پی قیام 15 خرداد به وجود آمد و گسترش یافت.
به دنبال طرح حکومت اسلامی از سوی امام در سال 1348 در نجف اشرف، مبارزان مسلمان با انگیزهی جدیتری به حرکتهای قهرآمیز برخاستند و مبارزه بر ضد رژیم شاه را پی گرفتند. بسیاری از آنان حتی در مرحلهی بازجویی و محاکمه نیز اعتراف کردند که هدف آنان از خیزش و جنبش تشکیل حکومت اسلامی بوده است. چنانکه در شمارهی قبل هم آورده شد، حرکت مسلحانه بر ضد شاه و رژیم شاهی به دربار نیز سرایت کرد و عناصری از نورچشمیها و جوانان درباری که از اوضاع ناخشنود بودند، به مبارزه با شرایط موجود برخاستند و به قیام مسلحانه دست زدند. علی پهلوی پسر شاهپور علیرضا پهلوی، همراه بهمن حجت کاشانی از ناراضیهای دربار و هیأت حاکمهی آن روز ایران بودند که در سال 1350 برنامهای را برای براندازی رژیم پادشاهی تدارک دیدند و تا مرحلهی برخورد مسلحانه پیش رفتند. آنها نخست به خرمدره که منطقهای کوهستانی در نزدیکی زنجان و ابهر میباشد کوچ کردند و پس از مدتی تبلیغات در میان روستائیان بر ضد شاه، حجت کاشانی، همراه همسر و فرزندان خود به ارتفاعات خرمدره صعود کرد و در میان یک غار سنگر گرفت. تلاش ساواک و دربار برای بازگردانیدن او از کوه و کشانیدن او به زندگی عادی نتیجهای نداد. درباریها و مقامات ساواک با آگاهی از روحیهی دینی علی پهلوی و حجت کاشانی به برخی از روحانیان منطقه که از افراد سادهاندیش و یا خود باخته بودند، متوسل شدند و ملای روستای خرمدره را برای مذاکره و پند و اندرز به پناهگاه حجت کاشانی فرستادند و به گفتگو با نامبرده واداشتند. لیکن از این ترفند نیز طرفی برنبستند. در یکی از گزارشهای ساواک زنجان دربارهی حجت کاشانی و علی پهلوی آمده است:
از سوی دیگر نیروهای نظامی و انتظامی پیش از آنکه از حادثهی تهران باخبر شوند، به گمان اینکه حجت کاشانی در ارتفاعات کوه خرمدره به سر میبرد، پناهگاه او را در محاصره قرا میدهند و به طرف آن تیراندازی میکنند. همسر حجت کاشانی نیز متقابلا به آتش آنان پاسخ میدهد و بنابر گزارش ساواک، سرهنگ دوم رضایی فرماندهی منطقهی ژاندارمری قزوین بر اثر گلولهای که از پناهگاه شلیک میشود، به هلاکت میرسد. ساواک زنجان در پی کشته شدن دو تن از کارگران و حرکت حجت کاشانی به جانب تهران، حادثه را این گونه به تهران گزارش میکند: یاد شده ساعت 23:00 مورخه 30/1/54 از پناهگاه خود به اصطبل مزرعهی شخصی مراجعت و چهارنفر از کارگرانش را احضار و آنها را دعوت به جهاد مینماید لیکن افراد مزبور تقاضای وی را رد و اظهار مینمایند افکار شما درست نبوده و این عمل صحیح نمیباشد. مشارالیه که همراه خود دوقبضه اسلحهی کمری و یک تفنگ دولول و یک ساک فشنگ داشته، یکی از کارگران را به محل اقامت والاگهر علی پهلوی نیا اعزام و پیغام میدهد ماشین مرا روشن کرده و جلوی اصطبل بیاور که والاگهر نیز ماشین را به جلوی اصطبل آورده و بلافاصله به محل اقامت خود مراجعت مینمایند. یاد شده چهار کارگر مزبور را جلوی دیوار قطار کرده و اظهار میدارد حال که دستور مرا اجرا نمیکنید، روح شما باید مانند روح فرزندان من به آسمان پرواز کند و شما نیز به پیش آنها خواهید رفت و من هم به تهران رفته و بعد از تصفیه حساب به آسمانها پرواز خواهم نمود. سپس کارگران مزبور را به گلوله بسته در نتیجه دو نفر از کارگران به نامهای غلام و عین اله (اهل قریه قازقالو) کشته و یکی از آنها به نام اصغر خلجی مجروح و چهارمی برای اینکه نشان دهد تیرخورده خود را به زمین میاندازد. در این هنگام حجت کاشانی سوار ماشن خودش شده که به طرف تهران حرکت کند. بلافاصله نفر چهارمی که زنده بوده خود را به شهربانی خرمدره رسانده واقعهی امر را بازگو میکند. شهربانی خرمدره وسیله بیسیم شهربانی ابهر و ژاندارمری ابهر را از چگونگی مطلع و اقدام به بستن راهها مینمایند. حجت کاشانی که راه را مسدود میبیند بلافاصله به مخفیگاه خود در کوههای خرمدره مراجعت و در حال حاضر نیروی کمکی منطقهی ژاندارمری که بر طبق تقاضای این ساواک روز جاری از قزوین به محل اعزام شدهاند، وی را در محاصره قرار دادند. با توجه به اظهارات حجت کاشانی احتمال دارد فرزندان خود را به قتل رسانیده باشد و در حال حاضر تا دستگیری وی نمیتوان راجع به فرزندان و همسرش اظهار نظر سریع نمود. ساواک در گزارش دیگری آورده است:
نامبردهی بالا از چندی قبل محل سکونت خود را ترک و با خانوادهاش به ارتفاعات قریهی خرمدره از توابع شهرستان ابهر زنجان رفته و در آنجا به سر میبرده در تاریخ 30/1/54 از پناهگاه خارج و مقابل اصطبل مزرعهی شخصی به چهار نفر از کارگران خود با اسلحه تیراندازی که دو نفر از آنان کشته و یکنفر زخمی میشوند. متعاقب آن به پناهگاه رفته و در برابر مأمورینی که ارتفاعات را محاصره نموده بودند مقاومت و به سوی آنان تیراندازی مینماید (مراتب قبلاً به استحضار رسیده است). سرهنگ 2 رضایی فرماندهی منطقهی ژاندارمری قزوین بعد از ظهر روز 31/1/54 که با عدهای کمکی از قزوین به خرمدره عزیمت نموده بوده در ساعت 17:45 در اثر شلیک گلولهای که از پناهگاه به سوی وی تیراندازی شده بود شهید میشود. حجت کاشانی هنگام شب از تاریکی استفاده و از محاصره خارج و به تهران عزیمت و ساعت 06:30 روز 1/2/54 به خیابان آریا شهر خیابان 11 پلاک 16 به منزل شخصی به نام تاجدار کارمند بانک مرکزی که قبلاً در دفتر والا حضرت شهناز پهلوی خدمت میکرده و با بهمن حجت کاشانی آشنا بوده مراجعه، ابتدا قصد کشتن وی را داشته سپس از کشتن او منصرف و اجازه میدهد از منزل خارج شود. تاجدار پس از خروج از منزل مراتب را به بازرس شاهنشاهی و ساواک اطلاع میدهد. مأمورین کمیتهی مشترک ضدخرابکاری منزل مذکور را محاصره و چون حجت کاشانی مقاومت مسلحانه مینماید در اثر تیراندازی مأمورین در ساعت 12:15 روز 1/2/54 کشته میشود و دو قبضه سلاح کمری و یک قطار فشنگ که همراه وی بوده به وسیلهی مأمورین ضبط میگردد. ضمنا همسر و فرزندان نامبرده در پناهگاه خرمدره میباشند و این پناهگاه در محاصره مأمورین ژاندارمری بوده و از شب گذشته تیراندازی از طرف پناهگاه به مأمورین قطع گردیده است. در مورد نحوه و ساعت خروج مشارالیه از غار و ترتیب رسیدن وی به طهران تحقیقات ادامه دارد.به دنبال کشته شدن سرهنگ رضایی فرماندهی منطقهی ژاندارمری قزوین، سرلشگر قاسمی (فرماندهی لشگر 16 زرهی قزوین) و سرتیپ سلحشور (معاون لشگر قزوین) و سرتیپ خالصی (معاون ناحیه ژاندارمری مرکز) همراه با یک گروهان سرباز، با ادوات کامل جنگی، شماری زرهپوش چرخ لاستیکی و نفربر از قزوین به خرمدره لشگرکشی کردند و از زمین و هوا (با هلیکوپتر) پناهگاه حجت کاشانی را که تنها یک زن و سه دختر خردسال در آن به سر میبردند. به زیر آتش گرفتند و چندین نارنجک دستی به درون غار انداختند و کاترین عدل (همسر حجت کاشانی) بر اثر اصابت نارنجک کشته شد. دختر او به نام مریم نیز به شدت جراحت برداشت. بنابر گزارش تأئید نشده، دختر دو سالهی حجت کاشانی به نام فاطمه نیز آسیب دید و بینایی خود را از دست داد. بنابر گزارش ساواک، ارتش به گمان اینکه حجت کاشانی در پناهگاه به سر میبرد فرمان شلیک با توپ 105 به طرف غار صادر کرده بود که از مرکز گزارش رسید که بهمن حجت کاشانی در یک درگیری در تهران کشته شده است و از شلیک به طرف غار خودداری شود و ادوات جنگی نیز بازگردانیده شود. ساواک زنجان به صورت لحظه به لحظه رویدادهای خرمدره را به مرکز گزارش میکرد. در یکی از گزارشهای خود در ساعت 18 روز 1/2/54 خبر داده است:طبق اطلاعی که هماکنون واصل شد، دختر بزرگ حجت کاشانی در ساعت 18 از غار خارج و با گریه و زاری، التماس میکرد که ما و مادرم زخمی هستیم دکتر به کمک ما بشتابد. به طوری که اظهار شده است دختر در کمال سلامت بوده و هرچه به وی تأکید میشود که از محل پایین بیاید، امتناع [ میکند ] و به داخل غار میرود...
ساواک در گزارش دیگری به زخمی شدن کودک 8 سالهی حجت کاشانی چنین اعتراف کرده است:از فرزندان بهمن حجت کاشانی به اسامی فاطمه 2 ساله، معصومه 4 ساله و مریم 8 ساله که در وضع بسیار نامناسبی بودهاند، در محل (درون غار) عیادت به عمل آمد. وضع روحی، گرسنگی، بیخوابی، گریه و زاری آنها، اجازهی تحقیق زیادی از آنان نمیداد. معهذا از مریم (8 ساله) که سمت راست بدن وی بر اثر انفجار نارنجک دستی مجروح شده بود سئوالاتی به شرح زیر در حضور سرتیپ خالصی (معاون ناحیهی ژاندارمری مرکز) به عمل آمد:
1. طفل اظهار داشت پدرم نیمهشب از پناهگاه خارج شد و خیلی خیلی از شب گذشته بود.
2. مادرم بر اثر بمب نظامیها (منظور نارنجک دستی) مرد.
3. سرهنگ رضایی را مادرم نکشت بلکه مادرم تیر خالی کرد ولی خدا او را کشت.
پزشک قانونی اظهار داشت جمعاً پنج گلوله به بدن همسر حجت کاشانی (چهار عدد زیر بغل راست و یک گلوله به سمت راست گردن) اصابت و باعث مرگ او شده است. و اضافه نمود که گلولهها از بدن وی خارج نشده است.
پیشنهاد رئیس ساواک زنجان : با توجه به اینکه در این عملیات، ژاندارمری بنا به اظهار سرتیپ خالصی 7 عدد نارنجک دستی استعمال نموده است، چنانچه از زن کالبد شکافی به عمل آید معلوم خواهد شد که آیا قطعات نارنجک مشارالیها را به قتل رسانیده و یا گلولهی اسلحهی کمری همسرش. توضیح اینکه جنازه به وسیلهی آمبولانس به تهران حمل و اطفال ساعت 11:40 وسیلهی هلیکوپتر ژاندارمری خرمدره به قلعهمرغی حرکت نمودهاند...
با اینکه بنابر گزارش ساواک تیراندازی از ساعت 18 روز 1/2/54 از سوی پناهگاه مذکور به کلی قطع شده بود، ارتش شاه و دیگر نیروهای نظامی و انتظامی تا روز 2/2/54 جرأت نزدیک شدن به آن محل را نداشتند و در روز مزبور نیز پس از ساعتها وقت گذرانی و وارسی اوضاع غار به خود جرأت دادند که در محل فرود آیند و از آنجا که کاترین (همسر مقتول بهمن حجتکاشانی)، دختر پروفسور عدل بود از عواقب عکسالعمل نامبرده در برابر کشته شدن دخترش به دست نیروهای نظامی و انتظامی نگران بودند، از اینرو، تلاش کردهاند وانمود کنند که کاترین به دست همسرش (بهمن حجتکاشانی) پیش از آنکه از پناهگاه خارج شود، به قتل رسیده است.
همزمان با ورود لشگر 16 زرهی به خرمدره یک تیم تعقیب و مراقبت برای دستگیری علی پهلوی که در منزل خود در خرمدره به سر میبرد، وارد آن روستا شدند. تیمسار نصیری در دستور کتبی خود تأکید کرده بود: به محض خروج علی پهلوی از منزل، خلع سلاح و دستگیر شود و محل سکونت او مورد بازرسی قرار بگیرد و سلاح و مهماتی که در منزل دارد، گردآوری و ضبط شود.
تیمسار نصیری (ریاست ساواک کشور) پیش بینی میکرد که اگر مأموران برای دستگیری نامبرده به منزل یورش برند، چه بسا با مقاومت مسلحانهی او رو به رو شوند و ممکن است در درگیری با مأموران آسیبی به او برسد و یا از پای دربیاید. مقامات ساواک به خوبی میدانستند که کشتن یک تن از افراد دودمان پهلوی (پسر برادر شاه) با واکنش شدید اعضای خاندان سلطنت رو به رو خواهد شد. بیتردید آنان این رویداد را تحمل نخواهند کرد و کمترین مجازات آن کنار گذاشتن فرماندهان و مقامات کشوری و لشکری است که در صحنهی درگیری حضور داشتهاند. از این رو، جناب تیمسار به تیم تعقیب و مراقبت دستور اکید داده است که منزل او را در محاصره و زیرنظر داشته باشند. تا ازمنزل بیرون بیایند و او را در بیرون منزل به شکل غافلگیرانه دستگیر کنند. آن گاه که علی پهلوی از منزل خود در خرمدره بیرون میآید، بیدرنگ در محاصرهی اکیپی که منزل را به صورت نامرئی در محاصره داشتند، قرار میگیرد و دستگیر میشود. مأموران نامبرده را به مرکز ساواک در تهران انتقال میدهند و پس از بازجویی به بازداشتگاه اوین تحویل میشود. هنگام ورود او به زندان اوین ـ طبق صورت جلسهای ـ وسایل همراه و محتویات جیب او را چنین فهرست برداری کردهاند:
چمدان یکعدد، پلیور دو عدد، شلوار دو عدد، زیر پیراهن چهار عدد، زیر شلوار چهار عدد، مسواک یک عدد، قرآن مجید یک جلد ترجمه لاتین، کتاب یک جلد، وجه نقد 30000 ریال، کلید یک عدد، کاغذ یادداشت انگلیسی یک برگ، کلام الله مجید با گردن بند استیل یک عدد، روسری یک عدد، چکمه لاستیکی یک جفت. مأموران ساواک پس از دستگیری علی پهلوی منزل او را در خرمدره مورد بازرسی قرار داده در بررسی اولیه گزارش داده اند:
... تاکنون تعدادی سلاحهای مختلف از جمله برنو کوتاه و بلند که تعدادی از آنها در لحاف پیچیده شده بود، به اضافهی یک والتر و مقدار زیادی فشنگهای مختلف و یک صندوق پول حدود چهار صد الی پانصد هزار تومان (هنوز شمارش نشده) از منزل والاگهر علی کشف گردیده است. نتیجهی بررسی کامل متعاقبا اعلام خواهد شد. رییس ساواک استان زنجان: جهان بین از ماشین سواری علی پهلوی که حجت کاشانی آن را میان راه زنجان ـ تهران رها کرده بود، بنا بر گزارش ساواک اسلحه و وسایل دیگر به دست آمد. از جمله: 270 تیر فشنگ اسلحه کمری کالیبر 45، 188 تیر فشنگ خفیف کالیبر 22، یک کوله پشتی و یک قمقمه سربازی، تعدادی خرما و یک جلد قرآن و وسایل نماز. گزارش نهایی ساواک پیرامون اسلحه و مهمات به دست آمده در منزل علی پهلوی در خرمدره به این شرح است:
1 ـ تفنگ پنج تیر گلوله زنی برنو یک قبضه
2 ـ تفنگ گلوله زنی منچستر یک قبضه
3 ـ تفنگ دولول شکاری یک قبضه
4 ـ تفنگ گلوله زنی پنچ تیر پران یک قبضه
5 ـ تفنگ گلوله زنی با دوربین ماوزر یک قبضه
6ـ تفنگ خفیف کالیبر یک تیر ساخت چکسلواکی یک قبضه
7 ـ اسلحه کمری وار (بدون خشاب) با مارک شهربانی یک قبضه
8 ـ کارد دولبه یک عدد
9 ـ کارد خنجری مارک جنرال یک عدد
10 ـ قطب نما یک دستگاه
11 ـ توپی اسلحه کمری توتال کالیبر 22 یک عدد
12 ـ دو بسته وسایل تنظیف مربوط به اسلحهها عبارت از سنبه، برس با جلد مربوطه
مهمات:
1 ـ فشنگ برنو سریهای مختلف 34 تیر با جلد چرمی
2 ـ فشنگ کالیبر 45، ده جعبه، هر جعبه 50 تیر، جمعاً 500 تیر
3 ـ فشنگ کالیبر 32 ـ 22 تیر آکبند کاغذی
در پی کشته شدن بهمن حجت کاشانی و همسرش (کاترین) و بازداشت علی پهلوی، ساواک به دستگیری گستردهای در خرمدره و تهران دست زد و شماری از کسانی را که با نامبردگان به نحوی در ارتباط بودند تحت تعقیب و مورد بازجویی قرار داد. طاهر حنیفه و حسن نظری از کارگران باغ و منزل علی پهلوی از کسانی بودند که مورد بازجویی قرار گرفتند. نامبردگان در بازجوییهای خود نظریاتی دربارهی علی پهلوی دادند که تا پایهای نمایانگر خصلتها و ویژگیهای او میباشد و از باورمندی و پایبندی او به اسلام، نشان دارد. حسن نظری در پاسخ به پرسشهای بازجو پیرامون عملکرد علی پهلوی میگوید:
... نماز میخواند، به مردم کمک میکرد، به اشخاص کور و مریض کمک میکرد، خمس و زکوه، هم میداد، مرتب نماز میخواند و در اول کار هم رفت بیمارستان او را ختنه کردند... موقعی که سونیا [ همسر علی پهلوی ] از سوییس آمد در حضور پروفسور عدل و بهمن حجت کاشانی و محضردار دربار و والاگهر در پونک، سونیا به عقد قانونی والاگهر درآمد و مسلمان شد... چادر نماز سر میکرد و ضمنا از آن موقع به کلی هیچ مردی به خانهی آنها نمیرفت و اصولا مرد را راه نمیدادند و حتی از من هم رو میگرفت... والاگهر خودش صبح تا شام در منزل کار میکرد... از همه کنارهگیری کرده بود و کسی هم به دیدن او نمیآمد.
علی پهلوی نیز در بازجویی خود به نکتههای درخور توجهی اشاره کرده و روی مسائل با اهمیتی انگشت گذاشته است، برخی از اعترافات او در پی میآید:
... حجت کاشانی در راه خدا همه چیز خودش را داده بود و از جان گذشته بود، میگفت بالأخره در راه خدا خواهم مرد. من از نظر هجرت با او همعقیده بودم لیکن با جهاد موافق نبودم... به عقیدهی من یک نفر [به تنهایی] نمیتواند جهاد کند، چون این عمل یک نوع خودکشی است و خودکشی در دین اسلام قدغن است.... من تا جایی که اجتماع مسلمان باشد، با اجتماع کاری ندارم، [ اما ] زنهای لخت را قبول ندارم. من فرد اجتماعی هستم، میخواهم بچههایم را بیاورم بیرون [ تو اجتماع لیکن ] نمیخواهم زنهای لخت را ببینند. مینیپوشها را قبول ندارم. من مخالف این چیزها هستم. من با مشروب خوردن این اجتماع مخالفم... من با مشروب فروشی مخالفم. چرا مشروب فروشی هست؟ و کامیون کامیون آبجو توزیع میشود در این مملکت... من تقاضا میکنم کلمهی والاحضرت را از جلوی اسمم بردارید... من کشورم را دوست دارم و به مردم میگویم قرآن گفته مشروب نخورید... من روحیهی والاحضرتی ندارم، من یک فرد عادی هستم... به هر حال به من والاحضرت نگویید. به من بگویید: علی پهلوی! چون والاحضرتها را در پنبه بزرگ میکنند و من میل دارم لباس خود را در جوی آب بشویم. در مورد هجرت، من هم روزی هجرت خواهم نمود... در قرآن گفته هجرت کنید و در جایی گفته جهاد کنید... در مملکت ما پنج مورد است که اجرا نمیشود: دست دزد را نمیبرند، زنها حجاب ندارند، مشروب به حد وفور مصرف میشود، سینماها دایر است، بانکها نزول میگیرند. در قرآن نزول قدغن است...
رئیس ساواک این نظریات علی پهلوی را که در زندان بازگو کرده بود، به شاه گزارش میکند و به اصطلاح به شرف عرض میرساند و پاسخ شاه را به نام خود این گونه به او ابلاغ میکند:... شما مسلمان واقعی نیستید، آن قدر در زندان میمانید تا بپوسید، یا مسلمان واقعی شوید. یک مسلمان واقعی که این کارهای شما را نمیکند و دنبال حجت آدمکش نمیرود. مسلمان واقعی کارهایی که شما میکنید هرگز نمیکند. کدام کار شما به یک مسلمان واقعی شباهت دارد. شما نامه را به خط لاتین مینویسید و خود شما نمیدانید چه میخواهید. این کارهایی که شما میکنید در کجای قرآن نوشته شده است؟ شما هنوز نمیدانید که قرآن چیست و چه میگوید...
علی پهلوی از زندان نامههایی به خط لاتین برای مادر، همسر و فرزندانش نوشته و با آنان درد دل کرده است. در نامه به همسرش نوشته است:
من در سلول خود تنها هستم، من به خدا فکر میکنم و به تو میاندیشم و به فرزندان فکر میکنم و سپس دوباره به خدا میاندیشم... به خدا فکر کن... سوزا! بیاندیش که او همه چیز را گرامی میکند... من هیچ نمیدانم ولی میدانم که خدا وجود دارد و تو را دوست دارم...
علی پهلوی در مدتی که در زندان میگذرانید با شاه و تیمسار نصیری رئیس ساواک نیز، گاهی برخوردهای کتبی داشته و پیامهای تند و معنیداری میان آنان رد و بدل میشده است. علی پهلوی در یک صحبت خصوصی با یکی از مقامات ساواک اظهار میدارد:... مگر من چه کردهام، به جز اینکه از دین پیغمبر صحبت میکردم، آن وقت والاگهرهای دیگر مثل پسر همین خاتمی که شنیدهام معتاد به هروئین است و یا والاگهر نیلوفر و یا والاگهر شهرام که مادرشان والاحضرت اشرف میباشد به علت داشتن پارتی در امر قاچاق مواد مخدر دست داشته که مراتب در جراید خارج نیز درج شده است. [او] میتواند هر موقع بخواهد به خارج از کشور برود ولی من به علت کسالت و معالجه تقاضای مسافرت به امریکا نمودم، مخالفت کردند. آن وقت میگویند چرا انسان ناراحت میشود، مگر با زور و فشار میشود تمام کارها را انجام داد، وقتی فشار بیش از حد شد انسان هم بالأخره عکسالعمل نشان میدهد. من دوستانی دارم که اگر این فشارها را برای آنها که همگی مخبرین جرایدی مثل پاری ماچ در امریکا و یا انگلیس هستند بنویسم، دیگر آبرویی نمیماند... لیکن چون من اعتقاد به دینم دارم و مسلمان هستم، میبینم اگر چنین کنم از نظر مذهب صحیح نیست... پس به خدا واگذار میکنم و مطمئن هستم که موفق خواهم شد...
رئیس ساواک پس از دریافت نظریات او دستور میدهد این پیام را بدون کم و کاست به علی پهلوی برسانند:... آیا شما میدانید که شریک جرم قاتلی هستید و اسلحهی خود را در اختیار یک نفر که قتلی انجام داده گذاردهاید؟ و آیا نمیدانید از وسیلهی نقلیهی شما که در اختیار او گذارده بودید برای انجام این قتل استفاده کرده است و طبق قوانین تمام کشورها شما در این قتل شریک جرم هستید؟ و به علت والاحضرت بودن تحت تعقیب قرار نگرفتید؟ متأسفانه شما تحت تأثیر تبلیغات سوء جراید چپ کمونیست و جراید مخالف ایران و اراجیفی که روی دشمنی با ایران مینویسند، قرار گرفتهاید. فرزندان شادروان خاتمی جوانان پاکسرشت ورزشکار و خلبان هستند، چگونه میتوانند معتاد باشند؟ جای تأسف است که به دروغهای بیگانگان غیر مسلمان توجه میکنید و به حقایق توجهی ندارید. البته میدانید که دروغگویی و توجه به دروغ و بازگو کردن دروغ در مذهب اسلام از گناهان بزرگ است...
علی پهلوی نیز متقابلا برای رئیس ساواک چنین پیام میدهد:1. در مورد اسلحه باید بگویم اگر من گناهکار باشم به همان اندازه کسانی که به من اجازهی داشتن اسلحه دادهاند، گناهکار هستند.
2. در مورد وسیلهی نقلیه که در اختیار بهمن گذاشتهام و به راه انجام قتل استفاده کرده... باید اینطور گفت که چون هواپیمایی که پدرم با آن سقوط کرد و کشته شد میگویند باک بنزینش سوراخ بوده و هواپیما متعلق به اعلیحضرت همایونی بود، پس تقصیر متوجه اعلیحضرت است، در حالی که اینطور نیست!
3. در مورد اینکه من تحت تأثیر تبلیغات سوء جراید چپ کمونیست و جراید مخالف ایران و اراجیفی که روی دشمنی با ایران مینویسند قرار گرفته و گفتهام فرزندان شادروان خاتمی معتاد بودهاند، باید بگویم گویندهی این مطلب به خود من، والاحضرت بهزاد فرزند والاحضرت حمیدرضا بوده. چگونه گویندهی این مطلب یعنی والاحضرت بهزاد را کمونیست خطاب میکنید. این مطلب را فراموش نخواهم کرد.
4. تاجدار همان شخصی که بهمن در منزلش به قتل رسید، با بهمن دوست بود و مأمور ساواک هم بود، پس ساواک از دوسال پیش اطلاع داشته و نیامده حرفی بزند.
5. من سه سال پیش هفت تیری به بهمن دادم... در حالی که همان زمان پروفسور عدل اقلاً سه یا چهار قبضه تفنگ به بهمن داد. اگر من شریک جرم باشم چرا پروفسور عدل که اسلحهی بیشتری به بهمن داد، شریک جرم شناخته نشد؟...
6. در مورد اعتیاد والاحضرتها باید بگویم والاحضرت بهزاد مطالبی میگفت و حتی عنوان نمود که والاحضرت داریوش (فرزند والاحضرت فاطمه از همسرامریکایی)، معتاد میباشد و حتی نزد من گفته که خودش هم مواد مخدر استعمال میکند...
7. من نصیحت تیمسار نصیری را میپذیرم و حرفهایم را پس میگیرم، چون خودم ندیدم که والاحضرتها معتاد باشند و چون دیدم تیمسار مسلمانی داریم، کینهای به دل ندارم و خوشحال شدم که تیمسار نصیری اطلاعاتی از دین دارند...
به گزارش پارسینه، رژیم شاه، علی پهلوی را مدت کوتاهی در زندان نگه داشت و سرانجام تصمیم گرفت که او را به همراه همسر و فرزندانش به منطقهی گرگان تبعید کند تا در ملک شخصی پدرش در کلاله به کشاورزی و دامداری بپردازد و زیر نظر و مراقبت ساواک مازندران قرار داشته باشد و هیچگونه سلاح گرمی نیز در اختیار او نباشد. جالب توجه اینکه ساواک زنجان توصیه میکند که کودکان بهمن حجت کاشانی نیز نباید با سایر کودکان در کودکستان و یا دبستان بگذرانند و سلاح نیز نباید در دسترس آنان به خصوص مریم (8 ساله) قرار بگیرد! علی پهلوی پس از اقامت اجباری در کلاله درخواست کرد که شهرت او از پهلوی به اسلامی تغییر کند. این درخواست بیدرنگ از سوی رژیم شاه پذیرفته شد تا به اصطلاح آن وصلهی ناجور از خاندان پهلوی زدوده شود! در پی اقامت علی پهلوی در کلالهی گرگان، دیگر اطلاعی از او در دست نیست تا در نیمهی سال 1357، گزارشی به ساواک و دربار میرسد که:
نامبرده مرتب به جوانان تلقین مینماید که با روحانیون همکاری کنند و برای نجات دین اقدام نمایند و از گذاشتن پول خود در بانکها خودداری کنند.
متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی :
بسم الله الرحمن الرحیم
به شما میهمانان محترم که در اینجا گرد آمدهاید، خوشامد میگویم. مایه خرسندی است که جمهوری اسلامی ایران امروز میزبان اجلاس بینالمللی خلع سلاح است، به امید آنکه از فرصت فراهم آمده استفاده کرده، نتایج ماندگار و ارزشمندی را که از گفتوگو و مشورت با یکدیگر به دست میآورید، تقدیم جامعه بشری نمایید.
اتمشناسی و علوم هستهای یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است که میتواند و باید در خدمت رفاه ملتهای جهان و رشد و توسعه همه جوامع انسانی باشد. گستره کاربرد علوم هستهای طیف وسیعی از نیازهای پزشکی، انرژی و صنعتی را پوشش میدهد که هر یک از اهمیت شایستهای برخوردار است. به این دلیل میتوان گفت که فنآوری هستهای جایگاه برجستهای را در حیات اقتصادی به خود اختصاص داده است و با گذر زمان و افزایش نیازهای صنعتی، پزشکی و انرژی به طور فزایندهای اهمیت آن بیشتر خواهد شد و به همین میزان، تلاش برای دستیابی به انرژی هستهای و بهرهگیری از آن نیز افزایش مییابد.
ملّتهای خاورمیانه که مانند دیگر ملّتهای جهان تشنه صلح و امنیّت و پیشرفتاند حق دارند که با بهرهگیری از این فنآوری، جایگاه اقتصادی و موقعیّت برتر نسلهای آتی خود را تضمین کنند. شاید یکی از اهداف غبارآلود کردن فضا در مورد برنامههای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران این است که مانع از توجه جدی ملتهای منطقه به این حق طبیعی و ارزشمند خود شوند.
طَرفه آنکه، تنها مجرم اتمی جهان اینک به دروغ خود را مدعی مبارزه با گسترش سلاح اتمی معرفی میکند در حالیکه یقیناً هیچ اقدام جدی در این مسیر صورت نداده است و هرگز صورت نخواهد داد. اگر ادعای مبارزه با گسترش سلاح هستهای آمریکا دروغ نبود، آیا رژیم صهیونیستی میتوانست ضمن خودداری از پذیرش مقررات بینالمللی در این زمینه به ویژه ان.پی.تی، سرزمین اشغال شده فلسطین را به زرادخانهای مبدل سازد که انبوهی از سلاحهای هستهای در آن ذخیره شده است؟
نام اتم به همان میزان که بیانگر پیشرفت دانش بشری است، متأسفانه یادآور زشتترین واقعه تاریخ و بزرگترین نسلکشی و سوء استفاده از دست آورد علمی انسان نیز است. هر چند که کشورهای متعددی اقدام به تولید و انباشت سلاح هستهای کردهاند که فینفسه میتواند مقدمه ارتکاب جرم تلقی شده و صلح جهانی را شدیداً در معرض تهدید قرار داده است، اما فقط یک دولت مرتکب جرم اتمی شده است. تنها دولت ایالات متحده آمریکا است، که ملت مظلوم ژاپن در هیروشیما و ناکازاکی را در جنگی نابرابر و غیر انسانی مورد هجوم اتمی قرار داد.
از زمانی که انفجار نخستین جنگافزارهای هستهای توسط دولت ایالات متحده در هیروشیما و ناکازاکی فاجعهای انسانی با ابعاد بیسابقه در تاریخ آفرید و امنیت بشری را با تهدیدی عظیم مواجه ساخت، ضرورت نابودی کامل این سلاحها مورد اجماع قاطع جامعه جهانی قرار داشته است. استفاده از سلاح هستهای نه تنها به کشتار و تخریب گسترده منجر شد، بلکه میان آحاد ملت، نظامی و غیر نظامی، کوچک و بزرگ، زن و مرد و کهنسال و خردسال تمایزی قائل نشد و آثار ضد بشری آن مرزهای سیاسی و جغرافیایی را در نوردید، و حتی به نسلهای بعدی نیز خسارتهای جبرانناپذیر وارد نمود و لذا هرگونه استفاده و حتی تهدید به استفاده از این سلاح، نقض جدی مسلمترین قواعد بشر دوستانه و مصداق بارز جنایت جنگی قلمداد میگردد.
به لحاظ نظامی و امنیتی نیز به دنبال دستیابی چند قدرت به این سلاح ضد بشری، تردیدی باقی نماند که پیروزی در جنگ هستهای ناممکن و درگیری در چنین جنگی غیر عقلانی و ضد انسانی است. ولی برغم این بدیهیات اخلاقی، عقلانی، انسانی و حتی نظامی، خواست مؤکد و مکرر جامعه جهانی برای نابودی این سلاحها توسط گروه انگشتشماری از دولتها، که امنیت خیالی خود را بر ناامنی همگانی بنا کردهاند، نادیده گرفته شده است.
اصرار این دولتها بر نگهداری، افزایش و گسترش توان تخریبی این سلاحها، که هیچ کاربردی جز ارعاب و ترور دستهجمعی و ایجاد امنیت کاذب، مبتنی بر بازدارندگی ناشی از نابودی تضمینشده همگانی نداشته و ندارد، استمرار کابوس هستهای جهان را به دنبال داشته است. منابع خارج از شمار اقتصادی و انسانی در رقابت غیر عقلانی هزینه شدهاند تا هر یک از ابرقدرتها توان خیالی پیدا کنند که بیش از ده هزار بار رقیبان خود و سایر ساکنان کره خاکی منجمله خودشان را نابود کنند. بیدلیل نیست که این راهبرد بازدارندگی مبتنی بر نابودی تضمینشده متقابل، یا دیوانگی نام گرفته است.
برخی از دولتهای هستهای در سالهای اخیر از نظریه بازدارندگی در مقابل سایر قدرتهای هستهای بر مبنای نابودی تضمینشده متقابل هم فراتر رفتهاند تا جایی که در راهبرد هستهای این دولتها، بر حفظ انتخاب هستهای در برابر تهدیدات متعارف از سوی ناقضین معاهده عدم اشاعه تأکید شده است، در حالیکه بزرگترین ناقضین معاهده عدم اشاعه، قدرتهایی هستند که علاوه بر نقض تعهد خود در ماده 6 معاهده برای خلع سلاح هستهای، حتی در اشاعه عمودی و افقی این سلاحها گوی سبقت را از دیگران ربوده و منجمله با کمک به تسلیح رژیم صهیونیستی به سلاحهای هستهای و حمایت از سیاستهای آن رژیم، در اشاعه واقعی این سلاحها نقش مستقیم و مغایر تعهدات خود بر مبنای ماده 1 معاهده ایفا کرده و منطقه خاورمیانه و جهان را با تهدیدی جدی روبرو کردهاند و در رأس این دولتها، رژیم زورگو و متجاوز ایالات متحده آمریکا است.
جا دارد که کنفرانس بینالمللی خلع سلاح، ضمن بررسی خطرهای تولید و انباشت سلاح هستهای در جهان، بطور واقعبینانه راهکارهایی را برای مقابله با این تهدید علیه بشریت ارایه کند تا بتوان گامی جدی در مسیر پاسداری از صلح و ثبات به پیش نهاد.
به اعتقاد ما افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت این گونه سلاحها را حس میکند و آماده است همه امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد.
ما کاربرد این سلاحها را حرام و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابنای بشر از این بلای بزرگ را وظیفه همگان میدانیم.
سیدعلی خامنهای
27/فروردین/1389
1/جمادیالاول/1431
برای مثال واژه عنب و جمع آن اعناب، به معنای انگور 11 بار در قرآن آمده است و در قرآن میوه بهشتی معرفی شده و دانشمندان آن را نزدیک به شیر مادر توصیف کرده اند، انگور دو برابر گوشت در بدن حرارت ایجاد می کند. |
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از مهر، یک پژوهشگر قرآنی با اشاره به اینکه نام برخی میوهها و گیاهان با اهدافی چون خداشناسی، معادشناسی و تعقل و تفکر در قرآن آمده است موز، خیار، پیاز، سدر، ریحان انار و زیتون را از موارد اشاره شده عنوان کرد و گفت: خرما بیش از همه در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.
حجةالاسلام حسن رضا رضایی پژوهشگر قرآنی و استاد حوزه و دانشگاه در رابطه با میوه ها و سبزیجاتی که در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاند و علل اشاره قرآن به نام آنها گفت: خداوند در آیه 89 سوره نحل یادآور شده است که قرآنی که نازل شده روشنگر هر چیزی است و در آن همه چیز بیان شده است.
وی افزود: براساس این آیه برخی علما چون غزالی اعتقاد دارند که قرآن همه علوم را مطرح کرده است، به همین دلیل وی استدلال کرده است که بیش از 72 هزار علم را می توان از قرآن استخراج کرد و برهمین اساس، وی وقوع زلزله را در قرن هشتم پیش بینی کرده بود و اعتقاد داشت از آنجا که عقل ما اجازه نمی دهد نمی توان این علوم را از قرآن استخراج کنیم و عدم اطلاع ما از این علوم از ناتوانی ما نشأت می گیرد نه نقص قرآن.
در قرآن هر موضوعی در راستای هدایت عنوان شده است
نویسنده کتابهای "قرآن و فرهنگ زمانه" و "درآمدی بر تفسیر علمی قرآن" گفت: برخی مفسرین و دانشمندان اسلامی اعتقاد دارند مفهوم آیه 89 سوره نحل این نیست که تمام علوم در قرآن نهفته باشد، بلکه این است که قرآن هر چیزی که در راستای هدایت است بیان کرده است. به ویژه اگر این موارد درباره هدایت معنوی و بحث اخلاق انسان باشد، مطرح شدن برخی مسائل علمی به صورت گذرا بوده و در راستای تربیت معنوی افراد مطرح شده است. برای مثال سوره مؤمنون از آیات 12 تا 14 مراحل خلقت بشر را مطرح می کند و در پایان آن می گوید" فتبارک الله احسن الخالقین" این موضوع به بحث خداشناسی اشاره دارد و بحث علمی آن مطرح نیست.
حجةالاسلام حسن رضا رضایی یادآور شد: درنهچ البلاغه هم مطالب علمی بسیاری نهفته است که در آن میان می توان به میوه شناسی و جانور شناسی اشاره کرد که در راستای خدا شناسی آمده است. در صحیفه سجادیه هم مطالب علمی در راستای خداشناسی آمده است.
وی با اشاره به اینکه مطرح شدن نام میوه ها و سبزیجات در قرآن با هدف بیان کردن روش تغذیه و مراحل تغذیه نبوده است گفت: نخستین هدف از توجه قرآن به میوه ها توجه دادن مؤمنان به قدرت خداوند است که این امر در آیه 160 سوره اعراف مطرح شده است. به طوری که خداوند با اشاره به این که از چیزهاى پاکیزهاى که روزیتان کردهایم بخورید روزی انسانها را به قدرت خود نسبت داده است.
تعقل و تفکر از اهداف اشاره به میوه ها در قرآن
این استاد حوزه و دانشگاه در مورد هدف دیگر قرآن از نام بردن میوه ها و سبزیجات گفت: قرآن با هدف تعقل و تفکر مردم برخی از این میوه ها را نام می برد تا مردم در این میوه ها تعقل و تفکر کنند. به عنوان مثال می توان به سوره رعد آیه 4 اشاره کرد که خداوند می فرماید: و در زمین قطعاتى است کنار هم و باغهایى از انگور و کشتزارها و درختان خرما چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه که با یک آب سیراب مىگردند و [با این همه] برخى از آنها را در میوه [از حیث مزه و نوع و کیفیت] بر برخى دیگر برترى مىدهیم بى گمان در این [امر نیز] براى مردمى که تعقل مىکنند دلایل [روشنى] است.
حجةالاسلام حسن رضا رضایی به عنوان سومین هدف به بحث پیامبر شناسی و نبوت اشاره کرد و گفت: در سوره بقره آیه 61 آمده است: و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مىرویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پستترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواستهاید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانههاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مىکشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند.
میوه های قرآنی نشانی از لطف و رحمت الهی
این پژوهشگر قرآنی اظهار داشت: بیان نام میوه ها در قرآن همچنین با نشان دادن لطف و رحمت الهی نسبت به مردم هم بوده است و در این رابطه میوه ها را نام برده و در آخر از رحمت صحبت به میان می آورد. نشان دادن علم و آگاهی خداوند به بندگان از جمله اهداف الهی در اشاره به این موضوع بوده که در آیه 59 سوره انعام این موضوع مورد اشاره قرار گرفته است.
وی تأکید کرد: استفاده صحیح از میوه ها و خوردنی ها و توجه به حقوق دیگران در امر تغذیه نیز باید در این رابطه مورد توجه قرار گیرد همانطور که قرآن در سوره بقره آیه 57 این مطلب را ذکر کرده است:" از خوراکیهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم بخورید، و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خود ستم روا داشته اند.
عدم اسراف در تغذیه
رضایی گفت: عدم اسراف در تغذیه ، یکی از اهداف نام بردن میوه ها در قرآن بوده که در سوره طه آیه 81 و همچنین سوره انعام آیه 141 به این مسئله اشاره کرده است. خداوند در آیه 81 سوره طه فرموده است: از خوراکیهاى پاکیزهاى که روزى شما کردیم بخورید و[لى] در آن زیادهروى مکنید که خشم من بر شما فرود آید و هر کس خشم من بر او فرود آید قطعا در [ورطه] هلاکت افتاده است.
عبرتی برای اهل ایمان
وی با اشاره به اینکه خداوند در قرآن در رابطه با زیاده روی در این نعمتها به زیبایی اسراف را با خشم خداوند یکسان می داند اظهار داشت: نام بردن از این میوه ها برای عبرت گیری و پند گیری دیگران هم صورت گرفته است به طوری که در سوره انعام آیه 99 طریقه رشد گیاهان را مورد اشاره قرار داده و یادآور شده است که گل به انار تبدیل می شود و چینش زیبای دانه های انار را مورد اشاره قرار داده و آن را عبرتی برای اهل ایمان دانسته است.
معادشناسی
وی گفت: بحث معاد شناسی از دیگر اهدافی است که خداوند مدنظر داشته است و با نام بردن برخی ازاین میوه ها، معاد را برای انسان یادآوری می کند و برای مثال میوه های دنیوی را به میوه های بهشتی تشبیه می کند که از آن با اصطلاح تشبیه معقول به محسوس یاد می کنند.
اهمیت شکر نعمت
این استاد حوزه در ادامه با اشاره به قسم خداوند به برخی میوه ها چون آیه ای که با قسم خوردن خدا به تین و زیتون آغاز شده اظهار داشت: قسم خوردن خداوند به برخی میوه ها نشانه اهمیت این میوه ها است. قرآن همچنین فروانی میوه ها، گلها و گیاهان را مایه امتحان برای مردم دانسته و فرموده است که این میوه ها با هدف امتحان شما در اختیار شما قرار داده ایم تا امتحان کنیم که شما شکر نعمت به جا می آورید یا خیر.
وی همچنین تصریح کرد: بیان اعجاز یا شگفتی های علمی قرآن از دیگر اهداف اشاره خداوند به میوه ها و سبزیجات است. نباید تصور نکنیم که قرآن تنها درفصاحت و بلاغت دارای اعجاز است، بلکه قرآن در همه چیز دارای اعجاز است. این اعجاز می تواند موجب تقویت ایمان میان جوانان و حتی تشرف غیر مسلمانان به اسلام شود.
حجةالاسلام رضایی با بیان این که اکثر میوه هایی که در قرآن آمده برای سلامتی بدن بسیار مفید است گفت: برای مثال واژه عنب و جمع آن اعناب، به معنای انگور 11 بار در قرآن آمده است و در قرآن میوه بهشتی معرفی شده و دانشمندان آن را نزدیک به شیر مادر توصیف کرده اند، انگور دو برابر گوشت در بدن حرارت ایجاد می کند.
سیر، عدس، خیار، پیاز و زیتون در قرآن ذکر شده اند/ ترنجبین هم در قرآن آمده است
وی افزود: در قرآن از موز، سیر، عدس و پیاز و خیار نام برده شده است. هفت مرتبه در قرآن به زیتون اشاره شده است. سه بار انار مورد اشاره قرار گرفته است. خرما بیش از همه میوه ها در قرآن تکرار شده است. سدر، ریحان و گیاهی به نام "من" که فارسی آن ترنجبین است است نیز در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.