باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

آب را گل نکنیم - سهراب سپهری

چقدر زیباست این شعر سهراب... کاش به حرف هایش گوش می کردند(می کردیم؟!) و گل نمی کردند این آب روان را...
بالادست کجاست؟
آب گوارا٬ رود زلال٬ مردم با صفا٬ جا پای خدا٬ نور مهتاب٬ دیوارهای کوتاه٬ مردمش ارزش شقایق را می دانند٬ یکرنگی٬ خوبی ها را می شناسند و از شکفتن پاکی ها و درستی ها باخبرند٬
آب را می فهمند٬ گل نکردندش٬ ما نیز٬ آب را گل نکنیم.
مگر کجاست این بالادست؟! خوب بگرد... نه! با چشم باز که نمی شود! چشم ها بیرون را می بینند و از درون بی خبرند٬ چشمانت را ببند و بگرد! ندیده پیدایش می کنی!
چه دهی باید باشد...
  

شاید این آب روان ... 

 آب را گل نکنیم:
در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.
یا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید.
یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد.

آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.

زن زیبایی آمد لب رود،
آب را گل نکنیم:
روی زیبا دو برابر شده است.

چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالادست، چه صفایی دارند!
چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان،
بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.
ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام.
بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است.
مردمش می‌دانند، که شقاق چه گلی است.
بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است.
غنچه‌یی می‌شکفد، اهل ده باخبرند.
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.
گل نکردندش، ما نیز
آب را گل نکنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد