باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

همسفر مرگ

همسفر مرگ

افزایش مصرف قرص های روان گردان در ایران


بروز و شیوع ناهنجاری های اجتماعی در میان جوانان ادامه دارد و این در حالی است که مصرف داروهای روان گردان ابعاد تازه تری یافته است. با کاهش قیمت این قرص ها از 10 هزار تومان به 300 تومان، جوانان زیادی برای رهایی از قیدهای ذهنی و باورهای رسمی جامعه ، به مصرف این قرص ها تمایل پیدا کرده اند. آنها «اکس» مصرف می کنند تا شاد شوند و نیروی مضاعف پیدا کنند، اما بعد از مدتی گرفتار اختلال های روحی، روانی و جسمی عمده ای می شوند که به مراتب خطرناک تر از عواقب مصرف مخدرهایی نظیر تریاک و هروئین است.

قرص اکستاسی (ECSTASY) اگرچه به معنای لذت یا شادی عمیق است ، اما بعد از چندین بار مصرف منجر به افسردگی  و کاهش هیجانات لذت بخش در فرد می شود و از این رو مصرف آن از دهه ی هشتاد در اروپا غیرقانونی و ممنوع اعلام شده است. قرص شادی آور نخستین بار در سال 1914 توسط شرکت داروسازی «مرگ» در آلمان ساخته و به ثبت رسید. هم اکنون مصرف این قرص ها در کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان شیوع بیشتری دارد و مصرف آن در ایران نیز با پایین آمدن قیمت آن، روند رو به رشدی در میان جوانان رده سنی ?? تا ?? سالگی یافته است. دکتر ارسلان ضرابی روان پزشک ، با اشاره به این که اثرات روحی ـ روانی این قرص ها در طول زمان به مراتب شدیدتر از اثرات جسمانی آن است . مسمومیت ناشی از مصرف آن تاثیرات جسمانی مثل : افسردگی، اضطراب های مزمن، تخریب کبدی و کلیوی است و البته همراه با تحریکات روانی بسیار شدیدی مثل کارهای جنایی و خشونت شدید را به دنبال دارد . از همه بدتر تأثیری است که بر روابط جنسی می گذارد. افراد پس از مصرف، شرم و حیای ایجاد رابطه ی جنسی را از دست می دهند و به شهوت رانی کشیده می شوند».

دکتر ضرابی معتقد است: «در ایران بیشتر تکیه بر اثرات جسمانی آن است، در حالی که باید بر اثرات روحی ـ روانی آن تأکید شود. چرا که فرد از لحاظ روانی به شدت وابسته به حفظ حالات پس از مصرف می شود».

اکستاسی دارای خاصیت انرژی زایی شدید است. البته این انرژی، کاملاً کاذب و غیرطبیعی است و اگرچه فرد پس از مصرف، بسیارفعال ، شاد و هوشیار می شود و حرکات او سریع و به نحوی غیرمعمول می شود ، اما این حالات پس از آن که ساعت تأثیرگذاری دارو به پایان رسید، به شدت افول کرده و وضعیت فرد مصرف کننده تا مصرف مجدد قرص در وضعیتی آشفته باقی می ماند.

دکتر سعید صفاتیان، مدیر کل امور درمانی و بازپروری ستاد مبارزه با مواد مخدر در توضیح چنین حالاتی می گوید: «عوارض جسمانی مصرف اکستاسی به طور طبیعی، از بین رفتن نیاز خوردن و خوابیدن، تهوع ، تب، لرز، تعریق، توهم شنوایی و بینایی و از همه بدتر عدم تشخیص فاصله است. به طوری که ساختمان 10 متری را یک متر تصور می کند و خود را از آن فاصله به پایین پرت می کند و یا در حین رانندگی، فاصله چند متری با خودروی جلویی را یک متر می بیند و این خود موجب تصادفات مرگبار می شود».

وی در ادامه می افزاید: «حالات روحی ـ روانی پس از مصرف نیز شامل افسردگی، تحریک پذیری، آشفتگی و عدم آگاهی به مکان و زمان و واکنش به اطراف می شود. این واکنش بخصوص در محیط های کاری نسبت به اطرافیان بسیار خطرناک است».

اگرچه گرایش به مصرف اکستاسی در میان جوانان تحت عنوان ارضای حس کنجکاوی و ماجراجویی و یا به دنبال راهی برای کاهش هیجانات و اضطراب های حاصل از زندگی ماشینی تفسیر شده است ، ولی صرفاً چنین دلایلی گرایش رو به رشد جوانان، به مصرف این قرص را توجیه نمی کند.

اگر در میان محافل علمی ، سخن از کنترل خانواده ها و در نهایت جامعه است ، ولی گرایش جوانان به مصرف این مواد، معلول یک علت است و حال باید به دنبال علت بود. شاید به تعبیری بتوان گفت که خانواده و جامعه خود علت و مسبب ظهور چنین پدیده ای در میان جوانان هستند.

دکتر حسین تنهایی، جامعه شناس واستاد دانشگاه با تأکید به این که جامعه علت اصلی بروز چنین گرایشی است، معتقد است: «در یک جامعه، ساختارها و نیازها در هم تنیده شده است. به عبارتی ساختارهای جامعه باید برای رفع نیازهای افراد آن شکل گیرند و بنا شوند. جوان امروزی به دنبال شادی و نشاط است. نیاز اصلی او همین است. خنده و شادی اساس رشد جسم یک روح سالم است. یک جوان می خواهد آن را به دست آورد. حال بستگی دارد در آن فرهنگی که زندگی می کند، چه چیز در دسترسی برای جبران شادی و هیجاناتش پیدا کند. در جوامع جهان سوم، شاید ارزان ترین وسایل ممکن برای لحظاتی خوش بودن، مصرف قرص های شادی آور باشد».

وی در ادامه ، مصرف این قرص ها را با سرکوفتگی نیازهای اصلی جوانان مرتبط می داند و می گوید: «هنگامی که نیاز اصلی جوان امروزی یعنی شادبودن، سرکوب شود، نیازهای کاذب جلوه می کنند و لذا جوان برای رفع نیازهای کاذب خود، گرایش به مصرف هرگونه موادی را پیدا می کند. باید پرسید در جامعه ی ما کدام نهاد برای رسیدگی به هیجانات و شادی های انباشته شده در جوانان تأسیس شده است ؟ لذا در اثر همین کمبودهاست که موسیقی در بازار آزاد شکل می گیرد. چرا باید نسل جدید را نسل عصیانگر و ضد اجتماع بخوانیم. آنها نیز با تعاریف خاص خود زندگی می کنند. این وظیفه ی جامعه و نهادهای ذیربط آن است که به رفع آن نیازها که اصلی ترین آنها، شادی و نشاط در زندگی است، پاسخگو باشد».

شادی به معنای ایجاد انگیزه و نشاط، خاص یک جامعه نیست. تحقیقات نشانمی دهد شاد بودن به عنوان یک شاخص اصلی، باعث افزایش کارایی جامعه می شود. محیط های بسته و خشک در دنیای امروز دیگر پاسخگوی نیاز به شادی و لذت در جوانان نمی تواند باشد. برای بروز شادی باید عوامل آن مهیا باشد. اغلب کشورها کوشش می کنند که اگر نمی توانند همه عناصر لازم را برای بروز شادی فراهم کنند، لااقل ابتکارهایی برای سوق دادن جامعه، به سمت شاد زیستن انجام دهند. از به راه انداختن سرگرمی های جمعی گرفته تا اجرای موسیقی شادی بخش در ملاءعام، همگی از موارد ایجاد زمینه های شادی در جامعه است. جوان جامعه ما نیز به دنبال چنان شادی ها و هیجاناتی است. اگر او امروز نمی تواند این سرخوشی را به طریق صحیح از درون ساختارهای جامعه بیابد، برای جبران آن به سراغ مصرف قرص هایی می رود که دیگر ننگ خماری ندارند. او تنها، فردی پرانرژی و با نشاط است که پس از هربار مصرف قرص، خود را بیشتر به آغوش مرگ می سپارد. به نظر می رسد، جامعه ما نیز، باید بنا به نیازهای اصلی جوانانش که همان تخلیه هیجانات و احساسات است، با مهیا کردن بسترهای اجتماعی و فرهنگی، زمینه شادی را در جامعه فراهم کرده و آن را به یک فرهنگ عمومی تبدیل کند تا بتواند از گرایش جوانان به مصرف قرص های شادی آور برای لحظاتی محدود جلوگیری کند.

دکتر ضرابی، عامل اعتیاد وراثتی را در زمینه گرایش جوانان به مصرف قرص های اکستاسی، بسیار ضعیف می داند و بر این باور است که: «اگرچه در زمینه هایی دیده شده است که افرادی، به صورت ژنتیکی دارای زمینه گرایش به اعتیاد هستند، ولی عامل مصرف قرص های روان گردان در جوانان بیشتر به محیط خانواده برمی گردد. زمینه های اختلال خانوادگی و عدم الگوهای مناسب رفتاری در گرایش جوانان به این قرص ها می تواند مؤثر باشد. نکته این جاست که در خیلی از موارد، اگر جوانی دست به مصرف قرص اکستاسی می زند اولین گرایش او نیست. بلکه از قبل مواد دیگری هم مصرف می کرده است . »

دکتر صفاتیان نیز، علت استفاده جوانان ایرانی از این قرص ها را علاوه بر عوامل فردی مانند: ترک تحصیل و عدم اعتماد به نفس و عوامل اجتماعی چون: ضعف قوانین، وجود بازارهای غیرقانونی، کمبود فعالیت های جایگزین، عوامل محیطی را نیز ذکر می کند و می گوید: «از همه مهمتر عوامل محیطی است که شامل غفلت خانواده از فرزندان و عدم آگاهی آنان نسبت به مصرف این قرص هاست. چرا که اغلب پدر و مادران فکر می کنند اعتیاد با حالاتی چون خمودگی، سیاهی دور چشم و خواب آلودگی همراه است در حالی که شادی و نشاط بیش از حد جوانان نیز می تواند زنگ خطری برای آنان باشد».

بالابردن سطح آگاهی جوانان و خانواده ها در مورد خسارات زیانبار مصرف این قرص ها، در زمره ی اول وظیفه نهادهای دولتی و غیردولتی ذیربط به شمار می آید. این وظیفه رسانه های گروهی است تا با آموزش همگانی خانواده ها، آنان را نسبت به مشاهده عدم تعادل روانی در جوانان نظیر افسردگی، خستگی و  اضطراب  حساس کنند و علایم هشدار دهنده ای را به خانواده ها نشان دهند.

به قول فروغ:

اقدامی لازم است تا کسی باور کند،

باغچه دارد می میرد،

که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است،

که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود…

فریال طهماسبی

پس لرزه ی مواد مخدر (1)

پس لرزه ی مواد مخدر (1)


زندگی در یک دنیای رنگارنگ خیالی که در آن همه آرزوها و خواسته ها دست یافتنی هستند، چقدر لذت بخش است..! دنیایی که در آن همه شادند، همه خوش خلق و پرانرژی و در آن زیبایی ها، زیباترند و تا عمق وجود انسان نفوذ می کنند. اما ناگهان در اوج لذت و سرمستی همه چیز تاریک و خاموش و نابود می شود . گویا آنچه دیده ای رویا و یا کابوسی بیش نبوده است. تو افسرده، گنگ و ناتوان ، بربرهوت دنیای خیالی خویش ایستاده ای و حتی دریغ از قطره اشکی که بر گورستان آرزوهای بر باد رفته بتوان ریخت...

«مریم رامشت»، روان شناس مرکز مشاوره دانشجویی دانشگاه علم و صنعت ایران می گوید: به طور کلی هیچ ماده شیمیایی در اصل خوب و یا بد نیست و این بستگی به استفاده ای دارد که از آن می کنیم .

وی معتقد است: بسیاری از داروها اگر در موقع مناسب استفاده شود، نتیجه نجات بخشی دارد، لیکن در اثر سوء مصرف، مضرات زیادی خواهد داشت. به گفته او داروهای محرک روانی نیز در پزشکی برای موارد متعددی درمان بخش است. مثلاً در برخی از اختلالات کودکان بیش فعال، کاهش تمرکز، بیماری نارکوپسی و ... استفاده از این داروها نه تنها ضرری ندارد، بلکه نجات بخش است. به طور کلی موادی که مورد سوء مصرف قرار می گیرند، به دو دسته محرک و مخدر تقسیم می شوند.

رامشت می گوید: آمفتامین ها جزو این دسته از مواد هستند که اولین بار در لابراتوار به شکل قرص ساخته شدند که اثرات درمانی خاصی داشتند، خصوصاً در درمان افسردگی های ناشی از کهولت، استفاده از این دارو علاوه بر آن که خلق را بالا برده و باعث افزایش انرژی می شد، در کاهش اشتها نیز اثر گذاشته و برای درمان چاقی نیز مورد استفاده قرار می گرفت. این گروه از داروها روی برخی از گیرنده های مغز به نام «دوپامین» اثر می گذارد. این گیرنده ها از واسطه های اصلی شیمیایی مغز محسوب می شوند که افزایش آنها باعث تحریک و انرژی زیاد و کاهش آنها منجر به کندی و افسردگی در فرد می شود.

وی گفت: در واقع آمفتامین با تحریک گیرنده های شیمیایی مغز منجر به افزایش انرژی، افزایش خلق و بالا رفتن اعتماد به نفس در انسان می شود و حتی در داروهای دوپینگ هم یکی از انواع این ماده مورد استفاده قرار می گیرد.

داروهایی که سیستم دوپامینی مغز را فعال می کنند، علایمی شبیه به افزایش خود به خودی دوپامین را در فرد ایجاد می کنند و دارای علایم جسمی و روانی دیگری نیز هستند مانند: احساس انرژی زیاد، هیجان بسیار زیاد، پرحرفی، بیش فعالی، اضطراب،  خشکی دهان و بینی، بازشدن مردمک، بالارفتن فشارخون و ضربان قلب، از دست دادن آب بدن و ایجاد توهمات شنوایی، بینایی و لامسه .

این روان شناس در مورد داروهای خیابانی (اکستازی ) می گوید: داروهای خیابانی به طور مصنوعی و غیر مجاز در لابراتوارها ساخته و فروخته می شوند که از جمله آن قرص های شادی آوری است که به نام اکستازی، خلسه، شیشه، یاشابو، آدم و حوا، یخ (در آمریکا) معروف هستند.

رامشت افزود: قرص اکستازی، به معنای لذت یا شادی عمیق برخلاف نامش داروی مفید نبوده و از دهه هشتاد در اروپا غیر قانونی و ممنوع اعلام شد. وی توضیح داد: قرص اکستازی از مشتقات آمفتامین است، در سال 1914 برای اولین بار توسط شرکت داروسازی آلمان تولید شد. در آن زمان متخصصان امیدوار بودند که بتوانند از این قرص استفاده درمانی زیاد بکنند.

این قرص در چند دهه مورد استفاده قرار گرفته است، اما به دلیل عوارض زیادی که بر جای گذاشت به طور کلی مصرفش ممنوع شد تا این که بار دیگر در دهه ???? میلادی مصرف آن در میان نوجوانان و جوانان غرب رایج شد. این جوانان در مجالس رقص از این قرص ها استفاده می کردند تا این که در سال ???? مصرف این قرص غیر قانونی و حمل و داشتن آن نیز، جرم اعلام شد. در تمام کشورهایی که عضو کنوانسیون سازمان ملل هستند، از جمله ایران مصرف مواد روانگردان جرم است و هرچند که در قانون مبارزه با مواد مخدر ایران نامی از اکستازی نیامده است، لیکن مصرف آن غیر قانونی است و دست قانونگذار برای برخورد باز است .

رامشت در مورد «اکس » و عوارض آن نیز مطالبی عنوان کرد و گفت: اکس ماده ای توهم زا و محرک است و به صورت پودر نیز موجود است .

تولید کنندگان این قرص ها که عمدتاً در اروپای غربی و جنوب آسیای شرقی هستند، این قرص ها را در بیش از صد نوع، صد رنگ و با اسامی فریبنده در اختیار جوانان و نوجوانان قرار می دهند تا بدین ترتیب آنان را برای مصرف این مواد تشویق و ترغیب کنند.

قرص های شادی آور در کمتر از یک ساعت خلق فرد را بالا برده و احساس لذت بخش و شادی آوری در او ایجاد می کند.

مصرف کننده در تخمین فاصله ها دچار مشکل شده، دچار توهم در شنوایی، بینایی و لامسه می شود، اعتماد به نفس به طور موقت افزایش می یابد و شخص را نسبت به آینده به طور فزاینده امیدوار می نماید و شخص خود را در دنیایی می بیند که همه آرزوهای او دست یافتنی هستند. وی افزود: اکس، حس صمیمیت را در فرد افزایش می دهد و احساس می نماید که با هر کسی می تواند ارتباط برقرار کند. استفاده کنندگان از این قرص ها دچار حالات شیرین و بد می شوند. عده ای می گویند که در آن چند ساعت سرخوشی، صدای موسیقی می شنوند و یا رنگ های زیبا و خاصی را می توانند ببینند.

این حالات به شخصیت هر کسی بستگی دارد. جوانانی که اقدام به مصرف این قرص ها می کنند به دلیل این که دچار توهماتی در بینایی، شنوایی و دیگر حواس می شوند، بدون اینکه متوجه خطرات آن بشوند، دست به کارهایی می زنند مانند پریدن از بلندی، بیرون پریدن از ماشین در حال حرکت و ...

با توجه به این که قرص های شادی آور، انرژی را به شدت افزایش می دهد، می تواند حالت های پرخاشگری و توهم را در تداوم مصرف افزایش دهد و موجبات صدمه زدن به دیگران را فراهم آورد، از این رو کنترل فرد مصرف کننده در این شرایط بسیار دارای اهمیت است.

افراد مصرف کننده از قرص های شادی آور اکس بعد از این که تأثیر حاد اکس را بعد از سه تا شش ساعت از دست می دهند، کاملاً حالات خود را به یاد می آورند و در بعضی از موارد فرد از این که تعادل روانی خود را از دست داده و دست به کارهایی زده است که در شرایط عادی به هیچ وجه انجام نمی داده و به شدت دچار گناه، پشیمانی،  افسردگی  و نهایتاً تفکرات خود تخریبی همچون خودکشی و یا گرایش مجدد به مصرف خواهند شد که در صورت استفاده مکرر از این قرص پس از مدت کوتاهی به طرز دردناکی جان می سپارند.

قرص اکستازی به عنوان محرک ، درجه حرارت بدن، فشارخون  و ضربان قلب را افزایش می دهد و از طرف دیگر از آنجا که این قرص تنها نیز مصرف نمی شود و معمولاً در پارتی ها همراه با مشروبات الکلی مورد استفاده قرار می گیرند، این مسئله باعث کم آبی شدید بدن می شود و در اثر ایست قلبی و عروقی جان می دهد.

مصرف این قرص ها به کبد و کلیه آسیب می رساند و فشارخون را بالا می برد و در یکی از حمله های فشارخون که معمولاً از عوارض اجتناب ناپذیر مصرف اکس است، خونریزی مغزی ایجاد خواهد شد. مصرف طولانی مدت و زیاد اکستازی منجر به اختلال درک و تفکر بدبینی گزند و آسیب، توهمات شنوایی و بینایی و در نهایت نوعی جنون پارانوئیدی (شبیه اسکیزوفرنی) و بروز علائم سیستم عصبی چون بی حسی و پرش عضلانی در فرد می شود که در مصرف کوتاه مدت این حالات ممکن است یک تا دو هفته طول بکشد.

منبع: ایرنا


آسیب‌های اجتماعی، زمینه‌ساز فرار از ازدواج

آسیب‌های اجتماعی، زمینه‌ساز فرار از ازدواج

به عقیده جامعه‌شناسان، ازدواج، پیوند دو جنس مخالف، برپایه روابط پایاپای جنسی است.1 از سوی دیگر، روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف، به خودی خود، کافی نبوده، مستلزم انعقاد قرارداد اجتماعی‌ای است که این گونه روابط جسمانی را مشروعیت بخشد. به عبارت دیگر، تحقّق ازدواج، وابسته به تصویب اجتماعی است.

در مقایسه با دیگر ارتباطات ،ازدواج، ارتباطی است که تأمین نیازهای بی‌نظیری را برای افراد در ابعاد مختلف عاطفی، روانی، اجتماعی، زیستی و... به همراه می‌آورد. از این رو در دین مبین اسلام، روایات بی‌شماری داریم که بر ضرورت ازدواج در بین جوانان تأکید بسیار دارند؛ امّا با توجّه به همه تأکیدات و ضرورت‌های فردی و اجتماعی برای ازدواج، امروز، شاهد افزایش میانگین سن ازدواج در میان جوانان و مُعضلی به نام کاهش میزان ازدواج در کشور هستیم. بر این اساس، بالا رفتن سن ازدواج در ایران، مسیری را می‌پیماید که بیم آن می‌رود در اینده‌ای نه چندان دور، کشور، با بحران ازدواج رو به رو شود و مشکلات فراوان اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ناشی از تأخیر در ازدواج، در جامعه رواج پیدا نموده، در افکار جامعه نیز موجّه جلوه کند..

در ادامه، مهم‌ترین عواملی را که در شکل‌دهی به بحران ازدواج مؤثّر هستند، به اجمال، مورد بررسی قرار می‌دهیم:

بررسی عوامل بحران ازدواج

1. عوامل جمعیت‌شناختی

عوامل جمعیت‌شناختی، شامل تغییرات جمعیتی و ساختار جمعیتی در یک جامعه است. در ایران، تعییرات جمعیتی به دو دلیل عمده، باعث ایجاد بحران ازدواج گردیده است. عواملی همچون: وقوع جنگ تحمیلی که توازن بین مردها و زن‌ها را در اثر به شهادت رسیدن مردان، تحت تأثیر قرار داد و همچنین پدیده مهاجرت که طی آن، مردها از روستاها به شهرها مهاجرت نموده و دخترهای روستایی، دارای موقعیت کمتری برای ازدواج گردیده‌اند. در واقع، ساختار جمعیت به این نکته اشاره دارد که سنّ ازدواج، تحت تأثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی قرار دارد.

2. عوامل فرهنگی

از آن جا که در عُرف ایران، سنّ زنان در هنگام ازدواج باید کوچک‌تر از مردان باشد و به دلیل این که مردان در مقایسه با زنان در سنین پایین‌تر، آمادگی تشکیل خانواده را ندارند، بنا بر این، سنّ ازدواج، خود به خود بالا می‌رود.

یک عامل فرهنگی دیگر، پدیده فرار مغزهاست. متأسفانه فرهنگ و عرف و قوانین در ایران، مشوّق نخبگان و تحصیلکردگانِ مرد، برای خروج از کشور است، در حالی که برای نخبگان و تحصیلکردگان زن، محدودیت‌زاست.

از سویی، گسترش تجمّل‌گرایی و ارزش‌های مادّی نیز تا حدّ زیادی بر روی ملاک‌های همسر‌گزینی تأثیر گذاشته است. به طوری که امروز، یکی از فاکتورهای اصلی افراد برای انتخاب همسر، مادّیات است و این طبیعی است که جوانان برای به دست آوردن دارایی، نیاز به پیش‌زمینه‌هایی چون تحصیلات، زمان، موقعیت شغلی و ... دارند که همگی این عوامل، در افزایش سنّ ازدواج و پدیده بحران ازدواج، مؤثّرند.

3. عوامل اجتماعی

تعییرات اجتماعی، تضاد هنجارها و نقش‌های اجتماعی، روابط متقابل انسان‌ها را تحت تأثیر قرار داده است. تغییر این روابط، خود به خود تغییر نگرش، تغییر نیازها و چگونگی همسر‌گزینی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. اگر در گذشته، ازدواج، پیوند مقدّسی بود که به سادگی سر می‌گرفت، امروزه این پدیده، به شکل پیچیده‌ای دارای جنبه‌هایی گردیده است که به سادگی مهیا نمی‌شوند. بالا رفتن آمار طلاق، جرایم و آسیب‌های اجتماعی، به نوعی ترس از گزینش همسر مناسب را ایجاد کرده و همه این عوامل، باعث شده‌اند تا نرخ ازدواج، کاهش پیدا کند.

افزایش روابط ناسالم پیش از ازدواج، بی‌اعتمادی و وسواس، همگی سنّ ازدوج را بالا برده و حتی در برخی موارد، تجرّد قطعی را سبب شده‌اند.

عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ذکر شده، همگی بیانگر این قضیه بودند که در کشور، بحرانی به نام «تأخیر در ازدواج» یا حتی «عدم ازدواج» وجود دارد که باید به عنوان آسیبی جدّی، مورد بحث و بررسی قرار گیرند. شاید عوامل جمعیت‌شناختی به راحتی و در کوته مدّت، قابل کنترل نباشند.

گرچه بررسی عوامل اقتصادی نیز در این حیطه ضرورت دارد، امّا آنچه ما در این جا قصد تبیین دقیق آن را داریم، بررسی عوامل اجتماعی و به عبارت واضح‌تر، پدیده‌ای است که در این جا تحت عنوان «آسیب‌های اجتماعی»، ازدواج را در جامعه ما با مخاطره، رو به رو ساخته است. بدین جهت، ابتدا باید منظورمان از آسیب‌های اجتماعی را واضح‌تر بیان کنیم.

آسیب‌های اجتماعی

آسیب‌های اجتماعی، پدیده‌ای است که جوامع گوناگون، برحسب وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود با انواع متفاوتی از آن رو به رو هستند. در همه جوامع انسانی، اصطلاح آسیب‌های اجتماعی، در مورد رفتار و عملکرد عدّه‌ای اطلاق می‌شود که اعمالی خلاف قانون، چارچوب یا موازین مذهبی و اجتماعی جامعه انجام می‌دهند. هر چند تفاوت فرهنگ‌ها و ایین‌های مذهبی، سبب می‌شود که عملی در یک جامعه، خلاف و در جامعه دیگر، مورد قبول و پسندیده باشد. برای مثال در کشور ایران، اعمالی جرم محسوب می‌شوند که فرد در صورت ارتکاب آنها به قصاص، دیات، حدود و یا تعزیرات محکوم شود. از میان آسیب‌های متعدّد اجتماعی، اعتیاد و فحشا، بیش از بقیه مخاطره‌‌آمیز هستند. دامنه این دو آسیب اجتماعی، به حدّی وسیع است که خود به خود بر دیگر عوامل جمعیت‌شناختی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر در بحران ازدواج مؤثرند.

1. روسپیگری

در مقاله «پیرامون روسپیگری در شهر تهران»، روسپی چنین تعریف شده است: «روسپی، زنی است که از راه خودفروشی، امرار معاش می‌کند و جز این، پیشه‌ای ندارد و تحت نظامات خاصی، به این پیشه و کار خود ادامه می‌دهد».2 بنا بر این، با توجه به تعریفی که در بالا آمد، پدیده روسپیگری، خود به خود با مشکلات اقتصادی، پیوند خورده است؛ امّا اقتصاد، تنها زمینه‌ساز این معضل اجتماعی نیست و برخی زمینه‌ها در هر دو جنس (زن و مرد)، زمینه‌ساز شیوع روسپیگری است. عدم پایبندی به آموزه‌های دینی، عدم تربیت صحیح خانوادگی، شکست در یافتن همسر ایده‌آل، تنوّع‌طلبی جنسی و... از دیگر عواملی هستند که این پدیده را تحت‌الشعاع خود دارند؛ امّا مهم‌تر از اینها، پیامدهایی است که پدیده روسپیگری به همراه دارد. از آن جا که این آسیب اجتماعی، به طور موقّت، نیاز جنسی را مرتفع می‌کند، سبب می‌شود که جستجو برای ازدواج به تأخیر بیفتد یا از بین برود. از سوی دیگر، وجود این پدیده، بی‌اعتمادی دو جنس به یکدیگر را بیشتر می‌کند. همچنین دسته‌ای (هرچند اندک) از مردان، به دلایل متعدد اقتصادی ـ فرهنگی که آمادگی ازدواج و پذیرش مسئولیت را ندارند، به این طریق، دوره‌ای را سپری می‌کنند که این دوره به خودی خود، بر طول مدّت سنّ تأخیر ازدواج می‌افزاید. دیگر آن که راه‌کارهای دینی‌ای چون صیغه (ازدواج موقّت) برای سالم‌سازی روابط بین دو جنس مخالف، به درستی در فرهنگ ما جا نیفتاده است و به این دلیل، افراد، ترجیح می‌دهند دارای روابط پنهان غیر مشروع باشند تا مسئولیت و تکلیفی برایشان نداشته باشد و دیگر آن که در اینده، وقتی تصمیم به ازدواج گرفتند، از گذشته خود، سابقه‌ای به جای نگذارند.

گذشته از گناهان بسیاری که این پدیده شوم (روابط آزاد جنسی) دارد و تأثیر مخرّب آن که زندگی فردی و حیات اجتماعی را به مخاطره می‌اندازد، شانس ازدواج را برای زنان روسپی، به صفر، کاهش می‌دهد و بر روی قدرت انتخاب و حسّ زیبایی‌شناسی مردان نیز تأثیر می‌گذارد. به طوری که مردانی که با زنان متنوّع رو به رو می‌شوند، دیگر به راحتی دست به انتخاب همسر نمی‌زنند.

2. فحشا

فحشا در جامعه، گذشته از این که عوامل فرهنگی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، به دلیل آن که نیاز اقتصادی دسته‌ای از زنان مجرم را برآورده می‌سازد، متأسفانه، باعث افزایش مبادرت به این کار از سوی برخی دیگر از زنان نیز می‌شود، به طوری که معدود زنانی که نیاز مالی دارند و به راحتی، قادر به یافتن شغل نیستند، متأسفانه به این پدیده، به عنوان راه‌کار کسب درآمد نگاه خواهند کرد؛ امّا همین درصد کم می‌تواند جمعیت گسترده‌ای از مردان را از ازدواج، منصرف کند که در نهایت، آسیب این قضیه، متوجه خود زنان هم خواهد بود.

3. اعتیاد

پدیده آسیب‌زای دیگری که مانع ازدواج می‌شود، یا آن را به تأخیر می‌اندازد، «اعتیاد» است. اعتیاد را به «عادت کردن» و یا «خود را وقف عادتی نکوهیده کردن» معنا کرده‌اند.3 اگر نیم‌نگاهی به این پدیده نیز داشته باشیم، درخواهیم یافت که پیامدهای اعتیاد نیز جامعه، فرد و خانواده را از نقطه نظر عوامل اقتصادی، اجتماعی و روانی و جسمی، با مشکلاتی رو به رو می‌سازد.

از نقطه نظر اقتصادی، پیامدهای ناشی از اعتیاد به مواد مخدّر عبارت‌اند از: بیکاری، ضعف مالی در ازای خرید مواد مخدّر و... که این موارد خود به خود، آمادگی برای ازدواج را از بین می‌برد. عوارض روانی و شخصیتی پدیده اعتیاد هم شامل ضعف اراده، عدم مسئولیت‌پذیری، ضعف شخصیتی، برهم خوردن تعادل روانی، داشتن شخصیت متزلزل، عدم اعتماد به نفس و... می‌شود که همگی اینها سبب می‌شوند که شخصیت سالم از فرد گرفته شود و هیچ نوع انگیزه و رغبتی برای ازدواج وجود نداشته باشد. به علاوه آن که موارد ذکر شده، برای دختران نیز کوچک‌ترین جذبه‌ای به همراه نخوهد داشت تا فرد معتاد را به همسری برگزینند.

از عوارض اجتماعی اعتیاد نیز می‌توان به ایجاد گروهی بیکار در سنّ اشتغال و همین‌طور دزدی برای تأمین هزینه‌های مواد مخدّر اشاره کرد و بدتر، آن که خود این معضل، به تنهایی، زمینه‌ساز یکسری از آسیب‌های دیگر چون فحشا و تکدّی‌گری نیز می‌شود.

سخن آخر

بدیهی است که آسیب‌های بسیار زیادی وجود دارند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم، مانع ازدواج هستند. از پدیده هوس‌رانی و چشم‌چرانی گرفته تا آسیب‌های شدیدتری چون فحشا؛ امّا ما در این مقاله، به گسترده‌ترین و مهم‌ترین آنها اکتفا نمودیم.

قید و بندهای ناشی از ازدواج، اگر چه ممکن است فرد را از درک فرصت‌های بسیاری برای خوش‌گذرانی و تنوّع‌طلبی محروم کنند و یا حتی با بحران‌های موقّت اقتصادی در مسیر تأمین معاش مواجه سازد، امّا همین قیدها خود به خود، رستگاری و آرامش و موفقیت در درازمدّت را برای فرد به دنبال می‌آورند.

مجموعه تعالیم دین مبین اسلام، برای تأمین و رضایت فرد و جامعه و رستگاری است. در سوره نور، ایات مبارک 32 و 33 می‌فرماید: «افرادی که امکان ازدواج دارند، حتماً اقدام نمایند و کسانی که زمینه آن را ندارند، با عفّت و خویشتنداری، دعا کنند که خداوند برایشان فراهم سازد».

پی‌نوشت‌ها:

1 . جامعه شناسی خانواده و ازدواج، آندره میشل، مترجم: فرنگیس اردلان، تهران: دانشگاه تهران، اوّل، 1354.

2 . آسیب‌های اجتماعی در ایران (مجموعه مقالات)، تهران: آگه، 1383.

3 . ماه‌نامه معرفت، تیرماه 1384، مقاله: «علل و گرایش به اعتیاد و راه‌های پیشگیری و درمان»، داوود صفا.

منابع بیشتر برای مطالعه:

ـ شیوه‌های درمان مفاسد اجتماعی، علی اکبر بابازاده، تهران: کوکب، 1381.

ـ آسیب‌شناسی اجتماعی (جامعه‌شناسی انحرافات)، هدایت الله ستوده، تهران: آوای نور، 1379.

چند درصد دختران دوست پسر دارند؟

 

تحقیقات نشان می‌دهد۸۰ درصد دختران دبیرستانی در ایران با یک پسر دوست هستند، حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانواده‌ها و مسئولین مدارس از این موضوع بی‌اطلاع هستند. 


این درحالی است که نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمی‌شود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آنها به همراه خواهد داشت. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطایی با بیان این مطلب در جلسه سخنرانی درخصوص چالش‌های زندگی دختران و پسران دانشجو، سازنده‌ترین و بهترین راه برای پیش برد ارتباط و علاقمندی با جنس مخالف را در ازدواج دانست و گفت: شیفتگی پسران برای ازدواج معمولاً در سن ۱۹ تا ۲۰ سالگی اتفاق می‌افتد. 

مراحل ارتباط میان دختران و پسران 
دکتر “محمود گلزاری” در ادامه سخنان خود، به مراحل ارتباط میان دختران و پسران اشاره کرد و گفت: مرحله اول در سنین زیر دبستان صورت می‌گیرد که گرایش به دوستی با جنس مخالف در این سن زیاد بوده و تفاوت جنسی در میان آنها وجود ندارد. وی همچنین مرحله دوم ارتباط دختران و پسران را در سن ۶ تا ۱۲ سالگی عنوان کرد و گفت: در این سنین هویت جنسی افراد شکل می‌گیرد. وی افزود، با توجه به تحقیقاتی که در این خصوص در کشور امریکا صورت گرفته است ۹۵ درصد دختران و پسران دوستانشان از جنس خودشان هستند، به عبارت دیگر این دو جنس در سن دبستان از هم فاصله می‌گیرند. وی همچنین مرحله سوم ارتباط میان دختران و پسران را در سنین نوجوانی عنوان کرد و افزود، دختران در سن ۱۲ سالگی و پسران در سن ۱۳ تا ۱۴ سالگی گرایش شان برای ارتباط با جنس مخالف بیشتر می‌شود. 
در جوامع غربیوی همچنین در ادامه سخنان خود به تشریح الگوی فرهنگ غرب پرداخت و گفت: در جوامع غربی ملاقات‌های عاشقانه امری خوب و پسندیده محسوب می‌شود و باعث ایجاد اعتماد بنفس در افراد می‌گردد اما این امر پیامدها و مشکلاتی را به همراه دارد که یکی از آنها مراقبت و جلوگیری از در سنین قبل از ۱۷ سالگی است و از ۱۷ سالگی به بعد نیز خطرات ناشی از بیماری‌های آمیزشی مانند ایدز، بارداری و… در این جوامع وجود دارد. 

وی همچنین به نتایج بدست آمده در کشورهای غربی در خصوص ارتباط‌های جنسی در سنین نوجوانی پرداخت و گفت: در غرب سالیانه بیش از یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۷ ساله دختر باردار می‌شوند و سالی ۵۰۰ هزار نوزاد از این طریق متولد می‌شود و نیز سه میلیون نفر به بیماری‌های آمیزشی مبتلا می‌شوند. همه این موارد در حالی صورت می‌گیرد که در مدارس به دانش آموزان روش‌های جلوگیری از بارداری آموزش داده می‌شود. 
ارتباط جنسی در ایران 
دکتر گلزاری در ادامه سخنان خود افزود، در ایران ۸۰ درصد دختران دبیرستانی با یک پسر دوست هستند و حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانواده‌ها و مسئولین مدارس از این موضوع بی‌اطلاع هستند و این درحالی است که نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمی‌شود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آنها به همراه خواهد داشت. 
نامه های دختران و پسران 
وی همچنین به نتایج به دست آمده در تحقیقات و پژوهش‌هایی که در این زمینه در ایران صورت گرفته است اشاره کرد و گفت: در حدود ۲۰ سالی که من در این زمینه تحقیق و پژوهش انجام داده‌ام، در نامه‌هایی که از سوی ۸۵ درصد از دختران در خصوص ارتباط‌های عاشقانه دریافت کرده‌ام مربوط به سن ۱۲ تا ۲۵ سالگی بوده و ۱۵ درصد از نامه‌ها مربوط به پسران بین ۱۴ تا ۱۷ ساله است. در این میان دختران بیش از پسران آسیب پذیر بوده و با پیامدهای بیشتری در این خصوص مواجه خواهند شد. 

دکتر گلزاری همچنین بر لزوم آموزش و افزایش آگاهی در بین دانش آموزان تاکید کرد و گفت: ما باید گرایش ارتباط میان دختران و پسران را امری طبیعی قلمداد کنیم و با مطالعه و تحقیق در این خصوص راهکارهای مناسبی را در چارچوب فرهنگ جامعه خود ارایه نماییم

شجره نامه خاندان امام خمینی(ره)

شجره نامه خاندان امام خمینی(ره)
در سال 766 هجرى قمرى کاروان کوچکى جهت تبلیغ اسلام عازم کشمیر شد. این کاروان کوچک که سیدحیدر موسوى اردبیلى کردى در رأس آن بود، از طرف عارف بزرگ حضرت میرسیدعلى همدانى، جهت ارسال پیام نور و عرفان به آن سرزمین گسیل شده بود. سیدحیدر و سیدحسن سمنانى و تاج الدین سمنانى مورد احترام سلطان شهاب‏الدین شاهمیرى قرار گرفتند و با خیال راحت به تبلیغ پرداختند. پس از پنج سال، سیدحیدر که زمینه را براى ورود موکب سیدعلى همدانى مناسب یافت از کشمیر نخست به مکه معظمه شتافت و پس از اداى فریضۀ حج به ایران بازگشت و سیدعلى ـ دایى و پدرزن و مراد و استاد خویش ـ را جهت حرکت به کشمیر برانگیخت و میر سیدعلى همراه با هفتصد تن از سادات هنرمند، در سال 774 و به قولى 776 هجرى قمرى عازم کشمیر شد. به محض ورود دسته دسته هندوان و بوداییان به خدمت سیدعلى و مبلغان وى از جمله سیدحیدر و سیدحسن و سیدتاج الدین و غیره شتافتند و به آیین اسلام گرویدند تا جایى که رؤساى کیش هاى باطل، خود نزد سید آمدند و اظهار اسلام نمودند و معابد خویش را به مسجد بدل ‏ساختند. سیدعلى مبلغانى به تبت و کاشغر فرستاد و حدود یک صد هزار نفر در مدت اقامت سیدعلى که در بین سال هاى 776 و 785 بود مسلمان شدند، گرچه سیدعلى همدانى به سال 786 رحلت نمود، این سیر همچنان ادامه یافت و خواجه اسحاق ختلانى و سیدحیدر فوق‏الذکر و سیدمحمد بن سیدعلى و برادران سمنانى به کار خود ادامه دادند. سیدحیدر موسوى جد اعلاى آیت‏اللّه‏ سید روح‏اللّه‏ موسوى خمینى، خواهر زاده و داماد سیدعلى همدانى بود و سیدعلى به هفده واسطه از طریق حسین بن على(ع) به امیر مؤمنان مى‏رسید و از طرف مادر با شانزده واسطه سیدحسینى بود. بنابراین سیدحیدر سید موسوى از طرف پدر و از طرف مادر سیدحسینى بود. سیدحیدر با تألیف دو رساله، یکى به نام «نفحه العرفان» در عرفان و دیگرى « هدایه المستشرقین» در حقانیت مذهب امامیه، به آینه‏دار معرفت معروف شد. وی از همسرش بى‏بى بارعه دختر سیدعلى صاحب دو پسر به نام هاى سیدمحمد جبل‏العاملى و سیدمحمد صابر گردید، در شجرۀ او 975 تن از علما بوده‏اند که این شجره نزد سادات تپلى بوده در هندوستان موجود است. در آن وقت سلطان کشمیر سلطان اسکندر بت‏شکن بود که بنا به تشویق بزرگان سابق‏الذکر عمر را وقف خدمت به اسلام و مبارزه با بت‏پرستى نموده بود و به آنان احترام بسیارى مى‏گذاشت. سرانجام این دو بزرگوار به شهادت رسیدند. سیدحیدر علاوه بر دو فرزند که از بى‏بى بارعه به نام هاى سیدمحمد جبل‏العاملى و سیدمحمد صابر داشت، از دختر میر محمد مدنى نیز پسرى به نام سید فیروز و دخترى به نام فاطمه داشت که همه فرزندان راه پدر را ادامه دادند؛ ولى سیدمحمد جبل‏العاملى آنچنان درخشید که وى را نوربخش ثانى لقب دادند. سیدمحمد جبل‏العاملى با دختر میرمحمد همدانى پسر سیدعلى همدانى ازدواج کرد (دخترعمه و پسردایى). وى هم، مورد احترام سلطان زین‏العابدین جانشین سلطان اسکندر بود. این سلطان عدالت پرور و آزاده، دست سیدمحمد را براى تبلیغ باز گذارد و املاکى از نواحى کشمیر بدو بخشید و گه‏گاه به ملاقات وى می آمد و از حضورش بهره‏مند می شد و علم و عرفان مى‏آموخت. سیدمحمد از طرف پدر زن خود میرمحمد همدانى بن سیدعلى همدانى، جهت تبلیغ به تبت و کاشغر مى‏رفت. سرانجام سیدمحمد نوربخش ثانى، همچون پدرش به شهادت رسید و ارادتمندانش جسد وى را به مالوه آورده مدفون نمودند.

از سید عبدالغنى فرزند سیدمحمد جبل‏العاملى به علت سیر و سلوک و مقام شامخى که داشت به قدوه المرتاضین و سراج‏المله و الحق یاد مى‏کنند. وى در ساختن امام‌باره تاریخى در جدى‌بال با امام العارفین میرشمس‏الدین عراقى، مروج با استقامت شیعه، در کشمیر همکارى داشت و از بزرگان کبرویه بود. از او سه پسر به نام هاى سیدعبداللّه‏ و سیدحسین و سیدحسن ماند. سیدعبداللّه‏ مردى عالم بود و رسالۀ «انوارالهدى» را تحریر نمود و به تبلیغ اسلام مى‏پرداخت و بعضى از افراد خانواده‏اش اهل علم بوده و مدت هفتاد سال به امامت جماعت مى‏پرداختند. میرسید حسین از بزرگان کبرویه نوربخشیه بود و سرانجام به شهادت رسید و فرزندى نداشت. میر سیدحسن نیز که از بزرگان کبرویه نوربخشیه و جامع علوم عقلى و نقلى بود، دو پسر به نام هاى سید نوروز و سید باقر داشت و خود نیز چون برادر و پدر و جدش در راه تبلیغ به شهادت رسید. سیدنوروز بن سیدحسن هم همراه با برادرش سیدباقر در راه تبلیغ به شهادت رسید. سید عبدالهادى فرزند سیدنوروز شهید، براى اثبات سیادت خود شجرۀ نسب خود تا امام موسى کاظم(ع) را نوشت و همراه با قرآن کریم به خط کوفى که کتابت حضرت على(ع) بود به نواب محمد ابراهیم‏خان حاکم کشمیر داد. پس از درگذشت وى دو نفر از افراد خانواده او در میر بحرى و دولت‏آباد ساکن شدند و به تبلیغ پرداختند و سادات میربحرى از آنانند؛ ولى پسرش سیدیحیى در دولت‏آباد ساکن گردید.

سیدیحیى نیز چون پدرش عبدالهادى به زهد و تقوا شهرت داشت. سیدحسن بن سیدیحیى بن سیدعبدالهادى، معروف به آقا حسین در علم و عمل و زهد و تقوا بى‏نظیر بود و آثار متعددى از جمله «شرح قانون ابوعلى سینا» و «ریاض الامه» (ترجمه اردوى مفتاح الفلاح) داشت. حکیم سیدامیرالدین بن سیدحسن، عالم عامل بود و مرثیه هم مى‏سرود و در علم حکمت رساله‏هایى تألیف نمود. وى برادرى به نام سیدهادى داشت که در علم و حکمت مهارتى داشت و پسر او علامه سیدرضا صاحب شرافت بود. یکى از دختران سیدهادى با حاجى باقر در ایران ازدواج کرده بود، از این رو او به ایران رفت و آمد داشت. یکى از پسران علامه سیدرضا، سیدعلى معروف به ابن‏الرضا، علامۀ زمان و صاحب کتاب «کلح الجواهر» بود و دیگر سیدعسگر بود که اولادش در نجف سکونت گزیدند. فرزندان علامه ابن‏الرضا، سیدمحمد طبیب و سیدمصطفى بودند. سید مصطفى به عنوان استاد در جامعه باب‏العلم به تدریس مشغول بود و پسرش سیدمحمد انیس کاظمى مؤلف «رشحات کوثر» مى‏باشد. سیدصفدر بن حکیم سیدامیرالدین، به علت اغتشاشات فرقه‏اى در سال 1246 همراه با دو فرزند خود سید بزرگ و سیدعبداللّه‏ از دولت‏آباد به لکنهو آمد و سیدعبداللّه‏ به مقام استادى نواب واحد على شاه حاکم لکهنو رسید و سه پسر به نام هاى سیدمصطفى، سیدقاسم و سیدانوار داشت. پسر سوم سیدصفدر حکیم، سیدجواد بود که طبیب شاهى شده بود و طبیب کرنل میان‌سینگ گردید. وى ازدواج نکرد و در سال 1264 وفات یافت. سیدبزرگ بن سیدصفدر، پنج پسر داشت که سیداحمد، سیدعبدالحکیم معروف به حکیم شاهى شاهنواز و سید قاسم از آن جمله بودند. سیدبزرگ همراه پسر بزرگ خود به کشمیر آمد، در همین زمان یک تاجر ایرانی که با او قرابت داشت، سید احمد را به دامادی انتخاب کرده به ایران برد و دوباره به کشمیر آمده و بعد برای همیشه به ایران بازگشت و خود سید بزرگ به لکهنو رفت و یک بار به کشمیر آمد. ولى در غائله اختلافات شیعى و سنى در سال 1289 منزل ایشان را آتش زدند و تنها در سرینگر هفتصد خانۀ شیعه را سوزاندند. سید بزرگ هم زخمى شد و به لکنهو بازگشت و وفات یافت و در کوله کنج دفن شد. تفصیل این پیشامد را حکیم سیدمحمد فرزند ابن الرضا مذکور به فارسى نوشته است و شجره‏نامه هم که شامل علما و سادات این سلسلۀ جلیله است و در نزد سیدانیس کاظمى که ساکن شاه‏آباد جوندى بوده وجود دارد. طبق این شجره‏نامه، سیداحمد فرزند سید بزرگ ملقب به دین على شاه کشمیرى جدّ اعلاى حضرت امام خمینی است. کلمۀ شاه که پس از نام اوست به معناى «سید» بوده است. سید احمد بین سالهاى 1240 و 1250 قمرى از مسقط الراس خود در هند و کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلاى وطن مسافرت کرد. در مدت اقامت در عراق با یوسف خان، پسر محمد حسین بیک کمره‏اى، اهل فرفاهان از دهات خمین و بعضى از زائرین برخورد و آشنایى پیدا کرد و برحسب تقاضاى آنها به قصد خمین و اقامت و توطن حرکت نموده و با قطع منازل به خمین وارد شد. تاریخ فوت شدن یوسف‏خان در شب جمعه بیست و هفتم رجب‏المرجب سنه 1202 بود. این تاریخ برحسب قاعده هجرى شمسى است و شاهد بر این است که مرحوم سید هندى قبل از 1240 قمرى به خمین آمده‏ است. سید احمد هندى در تاریخ 17 رمضان 1257 قمرى با سکینه خانم خواهر یوسف‏خان ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام آقا مصطفى متولد 29 رجب 1278و سه دختر به نام آغا بانو خانم متولده پنجشنبه 18 ربیع‏الاول 1272، صاحب خانم و سلطان خانم بود. سید احمد پسر بزرگترى از زوجه دیگرى داشت که از همه اولادها بزرگتر بود و اسمش سید مرتضى مشهور به سید آقا بود و حافظ الصحه (رئیس بهدارى) بود. قبل از سال 1255 سید هندى دو عیال دیگر به نام هاى شیرین خانم بنت عابد گلپایگانى و بى‏بى جان خانم بنت کربلایى سبز علی خمینى داشته‏ و به غیر از این پنج اولاد که دو پسر و سه دختر باشد، دیگر اولادى نداشت. سید احمد هندى در خمین املاک و مستغلاتی خریداری کرد ‏و امرار معاش وی نیز از این مالکیت بود.

بر اساس برخی گفته ها و اسناد دیگر پدربزرگ حضرت امام در هندوستان عیال و اولاد نداشت و تنها در ایران ازدواج کرد. پدر بزرگ حضرت امام در هندوستان عیال و اولاد نداشت و تنها در ایران ازدواج کرد. بعضى اقوام زوجات او مردمان محترم و معروفى بودند. سید هندى بسیار جدى و شدیدالعمل در امر به معروف و نهى منکر بود و از خلاف شرع متاثر مى‏شد و با شمشیر در مقام جلوگیرى بر مى‏آمد. مرحوم سید احمد هندى، به فارسى نوشتن و فارسى گفتن مسلط نبود. در 12 ذیقعده 1254 دو زوجه وی به نام هاى شیرین خانم و بى‏بى جان خانم تمام مهریه خود را به شوهرشان مرحوم سید هندى مصالحه کرده‏اند و مرحوم سید هندى از سال 1264ه.ق تا سال 1282ه.ق همه ساله املاکی از بعضی دهات اطراف خمین و نیز باغ و زمین و کاروانسرا و خانه خریدارى می کرد و از درآمد آنها امرار معاش مى‏کرد و مخارج خود و عائله و مهمان و غیره را تأمین مى‏نمود. مرحوم سید هندى در تاریخ 17 شوال 1281 قمرى املاک و دارایى خود را به صورت شرعى به دو پسر خود آقا سید مرتضى و آقا مصطفى و به سه دختر خود مرحوم آغا بانو خانم و سلطان خانم و صاحب خانم صلح کرد. در این زمان آقا مصطفى حدود سه سال و نیم بود و سایرین کبار و رشید بودند. آقا سید احمد هندى بعد از این مصالحه نامه، باز املاکى خریده و به پسر کوچک خود مرحوم آقا مصطفى صلح کرد. عمر سید احمد هندى فرزند دین على شاه در سال 1286 یا اواخر 1285 ه .ق، به پایان رسید و همۀ فرزندان ایشان (مرحوم سید مرتضى پسر بزرگ از یک مادر و سید مصطفى پسر و ولد کوچک او و سلطان خانم و صاحب خانم و آغا بانو خانم از مادر دیگر) به زندگانى ادامه مى‏دادند. در آن هنگام یکى از دخترها ازدواج کرده بود و دو نفر دیگر ازدواج نکرده بودند و در منزل با مادر خود زندگى مى‏کردند. شرح حال فرزندان مرحوم سید احمد هندی به صورت زیر است:

1- مرحوم سید آقا (سید مرتضی) حدود سال های 1287یا 1288 در عنفوان جوانی در سن حدود بیست و دو سه سالگی بدرود حیات گفت.

2- مرحومه سلطان خانم یکی از دخترهای سید احمد به مرحوم کریم خان از خوانین قلعه خمین شوهر کرده که حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر است. دخترها یکی به نام تاج نساء خانم و دیگری مریم خانم پسرها یکی به نام امامقلی خان ملقب به صارم لشکر و معروف به بیگلر بیگی و دیگری به نام میرزا یحیی که نهایتا در تهران در یکی از مدارس جدید شغل معلمی و آموزش و تعلیم خط را بر می گزیند.

3- آغا بانو خانم (متولد پنجشنبه 18 جمادی الاول 1272 ه.ق) دختر دیگر مرحوم سید احمد هندی است که با مرحوم شکرالله خان قلعه ای از خوانین معروف خمین و بعد از فوت وی با مرحوم آخوند ملا محمد جواد کمره‌ای از معروف ترین علمای عصر خود در خمین ازدواج کرد و از ازدواج دوم خود دارای 3 پسر شد به نام های: - مرحوم حاج میرزا رضا نجفی(از اساتید آقای پسندیده و حضرت امام ) - مرحوم میرزاعلی محمد ملقب به امام جمعه؛ گرچه جمعه و جماعت برگزار نمی کرد. - مرحوم حاج آقا صدر الدین نجفی

4- صاحب خانم دختر دیگر سید احمد هندی بار اول با مرحوم شکر الله خان از خوانین و روسای ایل بربرود ازدواج کرد و پس از فوت او با شوهر خواهر متوفی خود (آغابانوخانم)، یعنی مرحوم ملا محمد جواد ازدواج کرد. وی که فرزند نداشت بانویی بسیار شجاع و دلیر و با لیاقت بود و بعد از شهادت برادرش مرحوم آقا مصطفی، پدر حضرت امام با از خودگذشتگی خانه مجلل با نوکرها و کلفت های در خدمت را رها کرد و به همراه همسر برادر -هاجر خانم- به سرپرستی اولاد او پرداخت و برای خونخواهی برادر و پیگیری امر قصاص قاتل و اجرای قانون به اراک و سپس تهران رفت و پس از قصاص به خمین بازگشت. وی همچنان به سرپرستی اولاد برادر و تنظیم امور زندگی آنها ادامه می داد تا در سال 1336 ه.ق بر اثر بیماری وبا دار فانی را وداع گفت.

5- آقا مصطفی خمینی (س) در طلوع آفتاب پنجشنبه 29 رجب المرجب 1278 ه.ق در خمین -در خانه که بعدا حضرت امام به دنیا آمدند- چشم به جهان گشود و تا حدود 8 سالگی را زیر لوای پدر زندگی کرد. وی در طفولیت دوران اولیه تحصیل را در یکی از مکتب‌خانه‌های قدیم گذراند و سپس برای ادامه تحصیل و استفاده از محضر علمای حوزه اصفهان راهی آن دیار شد و در ادامه در سال 1305ه.ق همراه همسر و دختر کوچکش مولود آغاخانم، به نجف اشرف برای ادامه تحصیل عزیمت کرد. وی از معاصرین محروم آیت الله العظمی میرزای شیرازی بود که پس از توقف سالیانی چند در نجف و فراگیری علوم و معارف اسلامی به درجه اجتهاد نائل آمد و سپس به ایران بازگشت و در خمین استقرار یافت و ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود وی در 22 بهمن 1281 ه.ش (1320 ه.ق) درحالی که فقط چهار ماه و 22 روز از تولد روح الله می گذشت، بر اثر مقاومت در برابر زورگوئی های طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت به شهادت رسید.

آقا مصطفی حدود سال 1300 قمری با مرحومه هاجر آغاخانم دختر مرحوم آقا میرزا احمد مجتهد خمینی المسکن خوانساری الاصل نوه مرحوم حاج محمد حسین معروف خوانساری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و سه دختر بود که به ترتیب سن و سال عبارتند از : 1.مولود آغاخانم 2.آقا سید مرتضی (پسندیده) 3.آقا نورالدین (هندی) 4.فاطمه خانم 5.آغازاده خانم 6.روح الله (حضرت امام خمینی (س))

1- مولد آغاخانم مطابق آنچه شناسنامه وی نشان می دهد در 18 جمادی الثانی 1305 قمری در خمین دیده به جهان گشود. ایشان با پسرعمه خود میرزا رضانجفی (پسرآخوند ملامحمد جواد) ازدواج کرد و نهایتا 24 رجب 1343 ه.ق فوت کرد و در خاک فرج قم دفن شد.

2- فاطمه خانم متولد شوال 1312 ه.ق.

3- آقازاده خانم متولد 1318 ه.ق که ازدواج مجدد داشته و دارای دو پسر و دو دختر به نام های حاج امان الله خان مستوفی، احمد خان مستوفی، حاجیه انیس الملوک و بانو مهین خانم بود.

4- آقانورالدین سومین فرزند آقا مصطفی و هاجر آغا بانو خانم است که در سحرگاه 27 رمضان 1315 ه.ق در عمارت مسکونی پدر در خمین یعنی همان محل ولادت پدر و برادران و خواهران از جمله حضرت امام خمینی، دیده به جهان گشوده ایشان 5 سال را در زیر سایه پدر زیست و یک سال پس از شهادت پدر یعنی در 6 سالگی ملبس به لباس روحانیت شد. تحصیلات اولیه را در خمین گذراند و سپس در سال 1326 یا 1327 ه.ق به اصفهان رفت و در مدرسه ملاعبدالله مشغول تحصیل شد. اولین ازدواج او در سال 1340 ه.ق صورت گرفت و حاصل آن یک پسر به نام محمد و دو دختر به نام های اقدس خانم و منظر خانم بود که اکنون دارای اولاد و احفاد هستند. اقدس خانم با آقای ناصر هندی(پسندیده) پسر عموی خود ازدواج کرد و دارای دو پسر به نام های حمید و سعید و یک دختر است. حاصل ازدواج دوم آقای هندی با خانمی از خانواده مستوفی در خمین چهار پسر به نام های منصور، مسعود، محسن و مهدی و یک دختر به نام زینت خانم است. آقای هندی در ابتدا به امر کشاورزی اشتغال داشت و در دوره ای به ریاست دادگستری خمین انتخاب شد، مدتی که متصدی دادگستری بود، بر طبق موازین شرعیه و دلائل متقن و به درستی و استقامت حکم می راند و راه نفوذ و سوء استفاده و امتیازهای ویژه را بسته بود. این امر که با سلیقه و زیاده خواهی بعضی زور مداران ناسازگار بود موجب شد که فردی را تحریک کنند تا وی را مضروب سازد. کارد به ریه ایشان صدمه وارد کرد. گرچه در تهران مورد مداوا و درمان قرار گرفت، اما تاثیر این ضربه تا آخر عمر با وی همراه بود. اما با توجه به روحیه عفو و اغماض و کرامت ذاتی همواره بر عفو و بخشش و گذشت از ضارب تاکید داشت. آقای هندی با خوانین ایل بختیاری مرتبط بود و همین امر باعث سوءظن رضاخان نسبت به او و سبب شدت مراقبت از وی شد و مدت ها تحت تعقیب قرار داشت او برخورد خوبی با موافق و مخالف داشت و منزل ایشان مامن و مهمان خانه برای واردین و اهالی بود و به خوبی حتی در غیاب ایشان از واردین به خوبی پذیرایی می شد. وی در تیر ماه 1355ش. دار فانی را وداع گفت.

5- آقا مرتضی پسندیده. مرتضی پسندیده دومین فرزند سید مصطفی و هاجر خانم است که در تاریخ هفدهم شوال 1313 ه.ق در خمین و در خانه محل تولد پدر و برادران و خواهران دیده به جهان گشود و هنگام شهادت پدر قریب به هفت سال از عمر وی گذشته بود. وی به همراه مادر و عمه (صاحب خانم) و برادر (نورالدین) و خواهر بزرگتر و افرادی دیگر، برای خونخواهی قتل پدر به اراک و تهران رفتند که با پیگیری های لازم نهایتا قاتل قصاص شد. ایشان در مدت حضور در تهران تحصیلات به ویژه آموزش خط را نزد مرحوم آقا میرزا یحیی خان، عمه زاده خود پی می‌گیرد. پس از فراگیری دروس مقدماتی حوزوی در خمین در سال 1327 ه.ق (1288 ه.ش) به اتفاق برادر خود نورالدین در معیت معلم شان مرحوم افتخار العلما به اصفهان سفر کرده و در مدرسه ملاعبدالله و نیز مدرسه جده بزرگ نزد علمای آن دیار قریب به هشت سال به تحصیل نحو، منطق، کلام، فقه، اصول، هیئت، نجوم و حساب اشتغال می ورزد. دروس سطح و بعدا خارج را از محضر حاج میرزا محمد صادق خاتون آبادی مقدم علمای اصفهان بهره می گیرد و مدتی را هم از درس مرحوم حاج آقا رحیم ارباب دهکردی بهرمند می شود. بعد از این برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی نجف اشرف می شود و مدتی را در آنجا قامت می گزیند و موفق به کسب اجازه از آیتین حجتین، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی می شود و بعد از برگشتن به خمین، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجدی، به تدریس فقه و کلام و نحو و منطق برای بعضی منبری ها و مامورین دولت و غیره می پردازد. وی یکی از اولین اساتید حضرت امام خمینی(س) بود که منطق و مطول و سیوطی به ویژه خط نستعلیق را به ایشان آموزش داد. بر اثر این آموزش شباهت خط این دو برادر به حدی بود که باری نصف صفحه کاغذ را آقای پسندیده و نصف دیگر را حضرت امام نوشتند و کسی نتوانست بین آن دو فرق بگذارد.
وی در خمین دفتر معاملات و ازدواج داشت که بعدها به طریقی پایگاهی برای مبارزین بود. حاصل دو ازدواج آقای پسندیده سه پسر به نام های ناصر الدین (از همسر اول) و محمد رضا و محمد تقی و سه دختر به نام های بدرالسادات، فروغ السادات و نزهت السادات است.
سال های اول عمر و شکل گیری شخصیت آیت الله پسندیده مقارن با ایام پر تپش سیاسی مشروطه و مشروطه خواهی بود، این شرایط اجتماعی-سیاسی از یک طرف و از طرف دیگر روحیه حق طبی و مبارزه با ظلم و جور که موروثی خانواده او بود، سبب شد که از نوجوانی در میان اهل سیاست و مبارزه و موضوعات اجتماعی، شخصیتی قابل اعتنا و با رجال برجسته صدر مشروطیت در ارتباط باشد. آقای پسندیده در اظهار رای و سلیقه سیاسی، شخصیتی مستقل داشت و در تحمل عقیده و نظر متفاوت صبور و با حوصله بود. در جنگ جهانی اول، با انگلیس و نیروهای متفقین مخالف بود و در تامین غذا برای آنها مخالفت می کرد. با رضا شاه و بعضی اقدامات او نظیر کشف حجاب مخالفت می ورزید. با مرحوم مدرس در ارتباط بود و در قضایای ملی شدن صنعت نفت همکاری داشت. در جریان نهضت اسلامی ایران از بدو امر پشتیبان برادر بود و در این راه رنج ها و مرارت ها کشید و رنج تبعید و محرومیت هایی را متحمل شد. او مورد اطمینان صددرصد حضرت امام بود. در تمام دوران تبعید آن بزرگوار، وکالت امام در امور شرعی را بر عهده داشت که تا بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت. وی مورد علاقه و احترام شدید حضرت امام بود و همواره بر حفظ حرمت و نگهداری خوب و مناسب برای ایشان سفارش می شد. آن مرحوم بعد از بیش از یک قرن زندگی با برکت، سرانجام در 22 آبان 1357 دارفانی را وداع گفت و در مسجد بالاسر، آرامگاه حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.


برای اطلاعات بیشتر می توانید به خاطرات آیت‏اللّه‏ پسندیده (گفته‏ها و نوشته‏ها) ـ یادها ، 9 مراجعه کنید.
منبع: خاطرات آیت‏اللّه‏ پسندیده (گفته‏ها و نوشته‏ها) ـ یادها ،