وصایاى فاطمه (س) به طور پراکنده و غیر منظم در روایات و تواریخ نقل شده و همچنین کسانى را که فاطمه به آنها وصیت کرد، و اینکه آیا وصایاى او شفاهى بوده یا کتبى، و یا مقدارى شفاهى و مقدارى کتبى، و به هر صورت موضوعات مورد بحث در این باره به گونههاى پراکنده و مختلفى نقل شده که ما ناچاریم آنها را قسمتبندىکرده و هر موردى را جداگانه مورد بحث قرار دهیم:
بجز امیر المؤمنین (ع) که نامش در وصایاى فاطمه (ع) زیاد دیده مىشود نام این سه بانوى محترمه، یعنى ام ایمن و اسماء و سلمى همسر ابى رافع نیز در روایات آمده است.
ام ایمن همان بانوى فداکار و با ایمانى است که قبل از این نامش ذکر شد و کسى بود که به صدق مدعاى فاطمه شهادت داد، و طبق روایات پیغمبر دربارهاش فرمود «او زنى است از اهل بهشت...» و او در خانه پیغمبر و خدیجه زندگى مىکرد و پس از آن نیز به مدینه هجرت کرد و به خانه اسامه رفت و پس از او نیز در خدمت اهل بیت پیغمبر انجام وظیفه مىکرد.
و اما اسماء بنت عمیس پس از آنکه شوهرش جعفر بن ابیطالب در جنگ موته به شهادت رسید به همسرى ابوبکر در آمد و این جریان قبل از رحلت رسول خدا (ص) انجام شد، و از این رو برخى بعید دانستهاند که اسماء در جریان وصیت و شهادت و مراسم غسل و تدفین فاطمه (ع) حضور داشته باشد، و همان احتمالاتى را که در بخش چهارم و در مراسم ازدواج داده شد همانها را در اینجا ذکر کردهاند، اما به عقیده نگارنده این مطلب از همان حد استبعاد تجاوز نمىکند و دلیلى نداریم که اسماء به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد نمىکرده و در مراسم مزبور حضور نداشته باشد، چون روایات در این باره از طریق شیعه و سنى بسیار نقل شده و احتمال تحریف و تصحیف در همه آنها بعید به نظر مىرسد، گذشته از اینکه در خود همان روایات قسمتهایى هست که این مطلب را تایید مىکند که اسماء با اینکه همسر ابوبکر بوده به خانه فاطمه (ع) رفت و آمد مىکرده و در مراسم وصیت و غسل او حضور داشته است، مانند روایتى که مرحوم اربلى در کشف الغمه و دیگران از خود اسماء روایت کردهاند که چون فاطمه (ع) از دنیا رفت عایشه آمد و خواستبه اتاق فاطمه (ع) برود، من مانع شده و نگذاردم وارد اتاق شود، عایشه ناراحتشد و به پدرش ابوبکر گفت: این زن «حبشیه» میان من و دختر پیغمبر حائل مىشود و نمىگذارد من به اتاق او بروم! ابوبکر آمد و به من گفت: اى اسماء چرا نمىگذارى زنان پیغمبر به نزد فاطمه بروند؟ من گفتم: خود فاطمه دستور داده است کسى نزد جنازه او نرود (1) ...
و در ترجمه «سلمى» نیز جزرى در اسد الغابة گوید:
«سلمى» نام زنى است که خدمتکارى رسول خدا (ص) را مىکرد، و او کنیز صفیه دختر عبد المطلب بود، و او همان زنى است که قابلگى فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به عهده داشت، و همچنین قابله ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) بوده، و در ماجراى وفات فاطمه (ع) نیز در غسل دادن او به على (ع) و اسماء کمک مىکرد. (2)
و صاحب کتاب قاموس الرجال این مطلب را که سلمى کنیز صفیه بوده است صحیح نمىداند و گفته است: بلاذرى در تحت عنوان «کنیزان پیغمبر» نام سلمى را ذکر کرده و گفته است پیغمبر او را آزاد کرد. (3)
نگارنده گوید: از پارهاى روایات چنین استفاده مىشود که سلمى کنیز آمنه مادر رسول خدا (ص) بوده و پس از درگذشت آمنه به پیغمبر (ص) رسید، آن حضرت او را آزاد کرد و با مردى به نام ابو رافع ازدواج نمود و از او فرزندانى به دنیا آمد که یکى از آنها عبید الله بن ابى رافع کاتب و نویسنده على بن ابیطالب (ع) بود.
به هر صورت درباره ام ایمن مطلبى در وصیتنامه نیست جز آنکه در روایات نام او آمده و اینکه فاطمه (ع) به او وصیت کرد، و یا اینکه به او که از همه زنان بیشتر مورد وثوق و یا نزدیکترین زن به فاطمه بود دستور داد على (ع) را نزد او بخواند. (4)
در مورد سلمى نیز در چند حدیث آمده که سلمى گوید: هنگامى که فاطمه (ع) بیمار شد من از او پرستارى مىکردم تا در یکى از روزها که على (ع) براى انجام کارىاز خانه بیرون رفت و فاطمه (ع) با اینکه حالش خوب بود به من فرمود: مادر! قدرى آب غسل براى من حاضر کن، و من حاضر کردم و فاطمه برخاسته غسل کرد و سپس لباسهاى نو خود را پوشید و به من دستور داد فرشى براى او در وسط اتاق بیندازم و روى آن خوابید و پاهاى خود را به طرف قبله کشید و آن گاه دستخود را زیر گونهاش گذارده و فرمود: من اینک از دنیا مىروم، و بدین ترتیب از دنیا رفت و من على (ع) را خبر کردم...تا به آخر حدیث. (5)
و درباره اسماء بنت عمیس نیز در پارهاى از روایات آمده که گوید: فاطمه (ع) به من وصیت کرد کسى جز من و على (ع) او را غسل ندهد، و من نیز هنگام غسل فاطمه طبق وصیتى که کرده بود به على (ع) کمک کردم (6) و هر دو با هم جنازه را غسل دادیم.
در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که اسماء گوید، فاطمه در هنگام وفات خود به من فرمود: مادر جان! من از این وضعى که درباره حمل جنازه زنها مرسوم استشرم مىکنم و خوش ندارم که جنازه زنان را روى تختهاى مىگذارند و پارچهاى روى آن مىاندازند و پستى و بلندیهاى بدن او براى بیننده آشکار است.
اسماء گوید: بدو عرض کردم: من چیزى را که در حبشه دیدهام هم اکنون ترتیب داده نزد شما مىآورم و نشانت مىدهم، سپس چند عدد چوب تر و تختى را آورد و آن چوبها را خم کرده دو طرف آن را بر کنار تختبست و چادرى روى آن کشید، فاطمه (ع) که آن را دید خوشحال شد و تبسم کرد، اسماء گوید: من از روزى که رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود تا به آن روز تبسم بر لبان دختر پیغمبر ندیده بودم. (7)
در روایتى است که فرمود: چه چیز خوب و نیکویى است که بدان وسیله جنازه زناز مرد تشخیص داده نمىشود، (8) و در حدیثى است که فرمود:
«اصنعى لى مثله استرینى سترک الله من النار» (9) .
[براى من نیز یک چنین چیزى درست کن، و مرا مستور کن، خدایت از آتش دوزخ مستور دارد (10) .] و در احادیث دیگرى نیز نام اسماء آمده که ان شاء الله در صفحات آینده در ضمن داستان شهادت فاطمه (ع) خواهید خواند.
از جمله کرامات فاطمه (ع) که محدثین شیعه و اهل سنت روایت کردهاند این است که وى از مرگ خود خبر داد و روز و وقت آن را تعیین کرد چنانکه در روایات پیش از این نیز گذشت و در حدیثى است که وقتى به على (ع) گفت: هنگام مرگ من رسیده! على (ع) فرمود: اى دختر پیغمبر با اینکه وحى از ما قطع شده این خبر را از کجا دانستى؟
فاطمه پاسخ داد، هم اکنون خواب مختصرى مرا فرا گرفت و رسول خدا (ص) را دیدم که به من فرمود: امشب نزد ما خواهى بود و من مىدانم که او راست گفته و امروز روز آخر عمر من است. (11)
و در روایتى است که پس از آن به على (ع) گفت: چیزهایى در دل دارم که مىخواهم آنها را به تو وصیت کنم!
على (ع) فرمود: اى دختر رسول خدا هر چه مىخواهى بگو!
در این وقت على (ع) کسانى را که در اتاق بودند بیرون کرد و نزدیک سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:
اى پسر عمو هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدى، و از وقتى با تو معاشرت داشتهام نافرمانى تو را نکردهام!
على (ع) در پاسخ او فرمود:
«معاذ الله انت اعلم بالله و ابر و اتقى و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتى، قد عز على مفارقتک و تفقدک الا انه امر لا بد منه...»
[پناه بر خدا! تو داناتر و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و نسبتبه خداى تعالى بیمناکتر از آنى که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانى خود سرزنش کنم، و براستى مفارقت و دورى تو بر من بسیار ناگوار است جز آنکه چارهاى از آن نیست...]
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را براى من تجدید کردى و مرگ و فقدان تو بر من بسیار بزرگ است.
«فانا لله و انا الیه راجعون» !
آه! که چه مصیبت دردناک و جانسوز و غم انگیزى است! مصیبتى که به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!
دنباله حدیث این گونه است که در اینجا هر دو گریان شده و لختى گریستند آن گاه على (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتى دارى بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد: خدایت پاداش نیک دهد اى پسر عموى رسول خدا، نخستین وصیت من آن است که پس از من «امامه» دختر خواهرم را به ازدواج خویش در آورى چون او نسبتبه فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسرى از زنان داشته باشند.
و از جمله عرض کرد: وصیت دیگر من آن است که احدى از این مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند در تشییع جنازه من و دیگر مراسم آن حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذارى یکى از آنها و یا پیروان آنها بر جنازهام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتى که دیدهها همگى خواب رفتهاند دفن کن (12) ؟
و در نقلى هم آمده که فاطمه (ع) وصایاى خود را در رقعهاى نوشته و زیر سرش نهاده بود و چون از دنیا رفت، على (ع) آن رقعه را بیرون آورد و جملات زیر را در آن مشاهده کرد:
«بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصتبه فاطمة بنت رسول الله، اوصت و هى تشهد ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتیة لا ریب فیها، و ان الله یبعث من فى القبور.
«یا على انا فاطمة بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الآخرة، انت اولى بى من غیرى، حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل، و صل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء على ولدى السلام الى یوم القیامة» (13) .
[به نام خداى بخشاینده و مهربان، این است آنچه دختر رسول خدا بدان وصیت مىکند، و این وصیت را در حالى مىکند که گواهى مىدهد معبودى جز خداى یکتا نیست، و گواهى مىدهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهى مىدهد که بهشتحق است، و جهنم حق است، و قیامتخواهد آمد و هیچ گونه شکى در آن نیست، و گواهى مىدهد که خداى تعالى هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.
اى على منم فاطمه دختر محمد که خداى تعالى مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارهاى من سزاوارتر از دیگران هستى!
کار حنوط و غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کسى را خبر نکن، تو را به خدا مىسپارم، و بر فرزندان خود تا روز قیامتسلام مىرسانم (14) ! ] در نقلى که از مجالس مفید و امالى شیخ رحمة الله علیهما آمده در حدیثى از امام حسین روایتشده چنین است که چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بیمار شد به على وصیت کرد که وضع حال او را پنهان دارد، و حتى از بیمارى او کسى را با خبر نکند، و على (ع) نیز این کار را کرد، و خودش شخصا پرستارى فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احیانا اسماء بنت عمیس نیز او را کمک مىداد، آن هم به طور پنهانى، و چون هنگام وفات و رحلت او شد به على (ع) وصیت کرد کارهاى پس از مرگ او را خود انجام دهد، و شبانه او را دفن کند و جاى قبر او را نیز پنهان و مخفى کند که اثرى از قبر او معلوم نباشد (15) .
و از کتاب دلایل طبرى از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه وصیت کرد از مال خودش به زنان پیغمبر و زنان بنىهاشم، به هر کدام دوازده وقیه بدهند، و به «امامه» دختر ابى العاص (خواهر زاده فاطمه (ع) نیز همین مقدار بدهند.
و در حدیث دیگرى که از زید بن على (ع) روایت کرده فرمود: فاطمه (ع) مال خود را بر بنىهاشم و فرزندان عبد المطلب بخشید و على (ع) این کار را کرد و به دیگران نیز داد (16) .
و بر طبق روایت کشف الغمه از امام باقر (ع) فاطمه وصیت فرمود: حوائط هفت گانه در دست على (ع) باشد، و پس از او به حسن (ع) و پس از او به حسین (ع) برسد، و پس از درگذشت وى در دستبزرگترین فرزندان او قرار گیرد، و متن این وصیتنامه به خط امیر المؤمنین (ع) نوشته شده بود و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام آن را گواهى کرده بودند.
نگارنده گوید: «حوائط» جمع حائط و به معناى باغ و یا بستانى است که اطراف آن را دیوار کشیده باشند، و بر طبق روایات «حوائط» فاطمه (ع) عبارت از هفتباغ بوده به نامهاى «مبیت، عواف، دلال، حسنى، برقه، صافیه، مشربه» که اینها غیر از فدک بوده و پیغمبر اکرم آنها را براى فاطمه (ع) وقف کرد، و بعدا نیز به صورت موقوفه فرزندانفاطمه (ع) در آمد، و برخى احتمال دادهاند که این «حوائط هفتگانه» همان است که در برخى از روایات به نام «عوالى» ذکر شده، و اینها باغهایى بود که از «مخیریق» یهودى به رسول خدا (ص) رسیده بود، و مخیریق کسى است که در واقعه جنگ احد، مسلمان شد، و همان روز در میدان جنگ به شهادت رسید، و هنگامى که خواستبه میدان برود فریاد زد: شاهد باشید که من مسلمان شدهام و اگر در این جنگ کشته شدم تمام دارایى من متعلق به رسول خداست.
و از تواریخ و روایات به دست نمىآید که آیا این باغهاى هفتگانه در اختیار فاطمه (ع) بوده، یا مانند فدک، آنها را نیز ابوبکر به غصب گرفته بود، اما بعید نیست اگر این روایت معتبر باشد چنین استنباط مىشود که باغهاى مزبور در دست آن حضرت بوده که تولیت آن را به على (ع) واگذار کرده و روى آن وصیت نموده است، اگر چه برخى گفتهاند:
این باغهاى هفتگانه همان صدقاتى است که عمر در زمان خلافتخود به على (ع) واگذار کرد، و ابوبکر اینها را نیز مانند فدک از فاطمه اطهر گرفت.
بارى بازگردیم به دنباله وصیت: در برخى از نقلهاى غیر معتبر نیز آمده که فاطمه (س) از جمله وصیتهایى که به على (ع) کرد این بود:
«یا ابن عم انى اجد الموت الذى لابد و لا محیص عنه، و انا اعلم انک بعدى لا تصبر على قلة التزویج فان انت تزوجت امراة اجعل لها یوما و لیلة، و اجعل لاولادى یوما و لیلة، یا ابا الحسن و لا تصح فى وجوههما فیصبحان یتیمین غریبین منکسرین فانهما بالامس فقدا جدهما و الیوم یفقدان امهما، فالویل لامة تقتلهما و تبغضهما
ثم انشات تقول:
ابکنى ان بکیتیا خیر هاد و اسبل الدمع فهو یوم الفراق یا قرین البتول اوصیک با لنسل فقد اصبحا حلیف اشتیاق ابکنى و ابک للیتامى و لا تنس قتیل العدى بطف العراق فارقوا فاصبحوا یتامى حیارى فاخلفوا الله فهو یوم الفراق
و سخنان دیگرى که چون به نظر نگارنده چندان معتبر نیامد از ترجمه و نقلقسمتهاى دیگر خوددارى شد.
ضمنا در پارهاى از روایات آمده که فاطمه (ع) پیش از آنکه از دنیا برود غسل کرد و جامه نو خود را پوشید و به سلمى، همسر ابى رافع، فرمود: من غسل کردهام کسى بدن مرا برهنه نکند (17) .
ولى براى توضیح باید بدانید که منظور از این روایات - چنانکه مرحوم مجلسى و دیگران گفتهاند - نه آن است که مرا بدون غسل دفن کنید، زیرا مسئله غسل میتیکى از واجباتى است که باید در مورد هر میت مسلمانى انجام شود و استثنایى نخورده جز در مورد شهیدى که در میدان جنگ کشته شود آن هم با شرایط و خصوصیاتى که در کتابهاى فقهى ذکر شده است، و از آن سو بر طبق روایات مشهور و زیادى که هست مىدانیم که على (ع) به کمک اسماء بدن فاطمه را شبانه غسل داد.
بلکه منظور آن بوده که بدن من پاک است و نیازى به شستشو و بیرون آوردن جامه براى غسل نیست، و به همین خاطر نیز بود که بر طبق روایات دیگرى که بعدا ذکر خواهد شد، على (ع) بدن فاطمه را از زیر پیراهن غسل داد، و این وصیت همسرش را نیز - که ظاهرا انگیزهاى جز پوشش و حفاظت زیادتر بدن از اینکه در معرض دید قرار گیرد نداشت - انجام داد.
اگر چه برخى خواستهاند بگویند: ممکن است این وصیت روى علاقه شدیدى که فاطمه (ع) به شوهر عزیزش داشت صادر شده و جنبه عاطفى داشته با این توضیح که چون فاطمه تا زنده بود سعى کرد تا بازوى متورم و پهلوى ضرب دیده و بدن کبود و کتک خوردهاش را على (ع) نبیند و تاثر شوهر بزرگوارش را زیادتر نکند، اما وقتى وصیت کرد که على (ع) بدن او را غسل دهد و اساسا نمىخواست دیگرى متصدى این کار شود، به این فکر افتاد که خواه ناخواه در وقت غسل چشم على (ع) به بازو و پهلو و بدن او خواهد افتاد و تاثر او را چند برابر خواهد کرد، از این رو این کار را کرد و این قسمت را نیز در وصیتخود ضمیمه نمود و بلکه احتمال دادهاند اصرار به اینکه در شب او را غسل دهد نیز روى همین خاطر بود که گذشته از اینکه بدن او را نبیندصورت کبود و نیلى او را نیز مشاهده نکند...و داغى بر داغهاى دل على (ع) افزوده نشود.!
و به هر صورت یکى از دو جهت ذکر شده بالا مىتواند انگیزه و علت این وصیتباشد، نه آنکه مىخواست اصلا او را غسل ندهند و بدون غسل دفن کنند تا آن وقت این بحث پیش نیاید که اولا این چه دستورى بود؟ و ثانیا چرا على (ع) به این وصیت عمل نکرد و بدن فاطمه را غسل داد!
پىنوشتها:
1. کشف الغمه، ج 2، ص 130، استیعاب، ج 2، ص 752.روایات زیادى که به همین نحو از طریق اهل سنت آمده و به تفصیل در احقاق الحق، ج 10، صص 470 به بعد نقل شده.
2. اسد الغابة، ج 5، ص 478.
3. قاموس الرجال، ج 10، ص 456.
4. بحارالانوار، ج 43، صص 181 و 204.
5. همان، صص 172، 183 و 188، کشف الغمه، ج 2، ص 127.
6. بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 189، کشف الغمه، ج 2، صص 126 و 130.
7. احقاق الحق، ج 10، ص 474، بحار الانوار، ج 43، صص 189 و 213، ضمنا دوستان حضرت زهرا و بانوانى که ادعاى پیروى و شیعهگرى بانوى عظماى اسلام را دارند خوب روى این قسمتحدیث دقت کنند و شدت علاقه فاطمه را به حجاب و پوشش بدن زن حتى پس از مرگ ببینند و تا آنجا که مىتوانند این هدف را در زندگى خود و دیگران تعقیب نموده و این برنامه را در خانه و خانوادهها پیاده کنند، تا روى دیدار و ملاقات شفیعه محشر را در آن روز وانفسا داشته و مشمول و شایسته شفاعت او گردند ان شاء الله!
8. کشف الغمه، ج 2، ص 130، استیعاب، ج 2، ص 752.
9. بحار الانوار، ج 43، ص 213.
10. و در برخى از روایات نیز این گونه است که فاطمه (ع) به على وصیت کرد که چنین نعش و تابوتى براى او ترتیب دهد و بدو گفت: فرشتگان صورت آن را براى من درست کردند، و ظاهرا از نظر تواریخ مسلم است که اولین تابوتى را که در اسلام بدین صورت درست کردند همان بود که براى فاطمه (ع) ترتیب دادند.
11. همان، ص 179.
12. بحار الانوار، ج 43، صص 192- 191.
13. همان، ص 214.
14. همان، ص 214.
15. همان، ص 211.
16. همان، ص 218.
17. همان، صص 172 و 183 و 187.
کسـب اعـتبار و شهرت شاید 20 سال طول بکشد، اما امکان دارد در عـرض 5 دقیـقـه تـمـام آن از بیـن برود. اگـــر بر روی این مـوضـوع کـــمی دقیقتر فکر کنید، کارهایتان را طور دیگری انجام خواهید داد. در حیطهی شغلی، نقطه نظر دیگران نسبت به شما جزء امور پر اهمیت شناخته می شود. تاثیر اولیه در مدت چند ثانیه شـکل مـی گیـرد امـا شـایـعههای بـیپـایه و اســاس آنچنان صدمههایی به آبـروی شما می زنند که در بسیاری از موارد قـابل جـبـران نـمی بـاشند. آیا می دانید دیدگاه همکارانتان نسبت به شما چیست؟ آیا کسی در مورد شما انتقاد می کند؟ آیا کارفرمای شما در زمان ارزشیابی کارکنان، شما را سرزنش می کند؟ آیا دوستان در مورد خصوصیتهای اخلاقی شما چیزهایی می گویند؟ اگر میخواهید نظر واقعی دیگران را در مورد خودتان بدانید باید از کسی سؤال کنید که بهطور واقعی به او اعتماد داشته باشید و بدون هیچ گونه احساس رنجشی، نظرهای او را تحلیل و بررسی نمایید. شاید دیگران در مورد شما نظر درستی نداشته باشند، اما بهتر است به جای اینکه عرصه را به خودتان تنگ کنید و از دیدگاههای آنان، آزرده خاطر شوید سعی کنید تا نقطه نظر آنان را نسبت به خود تغییر دهید. فقط باید به خاطر داشته باشید که برخورد و حرکتهای شما در اولین ملاقات و در همان ثانیههای ابتدایی است که نظر اصلی آنها را در مورد شما تشکیل میدهد . تلاش کردن برای تغییر نظرات دیگران در مورد خود، به این معنا نیست که شما آنها را پذیرفتهاید بلکه فقط تلاش می کنید تا افرادی که با شما در حال کار کردن هستند، دید بهتری نسبت به شما پیدا کنند. در اینجا، برخی از تصورهای اشتباهی که ممکن است در ذهن دیگران نسبت به شما بهوجود آید، به همراه راههای جلوگیری از آنها آورده شده است. تصور می کنند شما تنبل هستید - پیش قدم شوید درخواست قبول مسئولیتهای بیشتری کنید و کمی بیشتر از ساعت مقرر کاری، در محل کار خود باقی بمانید. بدون توجه به برنامهی کاری، شما باید خود را طوری نشان دهید که سختکوشتر از دیگران به نظر بیایید. - تواناییهای خود را به نمایش بگذارید از خودتان کمی خلاقیت بهخرج دهید تا شایعههای بیاساسی که پشت سر شما وجود دارند، تبدیل به تشکر و قدردانی شوند. مردم از اینکه کسی از آنان تشکر و قدردانی کند لذت میبرند. میتوانید به آنان بگویید: "از اطلاعاتی که در اختیار من گذاشتی، ممنونم. آنها به من در گزارشی که برای هیات مدیره نوشتم، کمک زیادی کردند ." - مراقب حرکتهای جسمانی خود باشید سعی کنید قوز نکنید و به دیوار کناری یا میز خود لم ندهید. پاهای خود را با یک شکل مناسب از میز، دور نگه دارید. با انرژی و اشتیاق کامل بر سر کار حاضر شوید و توانایی رویارویی با کلیهی فشارهای کاری را در خود تقویت کنید . - نحوهی آداب و معاشرت خود را تغییر دهید ادب و تواضع، همه گیر می باشد. زمانی که شما با دیگران، با احترام و ادب برخورد کنید، این امر، کار را برای آنها مشکل میسازد که هر طور دلشان خواست، راجع به شما قضاوت کنند، کارهای شما را به باد انتقاد بگیرند و یا به شما بیاحترامی نمایند. - انتقاد پذیر باشید زمانی که بازخوردهای اجتماعی رفتارهای خود را دریافت کردید؛ نیازی به رنجش نیست. با روی باز از انتقادها استقبال کنید و به آنهایی که برای شما سازنده است گوش دهید چرا که نشانهای از بلوغ، کمال و حرفهای بودن شما میباشد. - حرفهای خود را از پیش بسنجید پیش از صحبت کردن به خوبی فکر کنید. بدون توجه به اینکه تا چه حد، عصبانی هستید، خونسردی خود را حفظ کنید. مراقب حرف زدنتان باشید و دقت کنید که با چه کسی در حال صحبت کردن هستید . - به جزئیات دقت کنید لباسهای مرتب بر تن کرده و درست صحبت کنید. با خط مشی و زبان صنفی که در آن مشغول کار کردن هستید، آشنایی پیدا کنید. برای جلسههای رسمی آماده باشید و سعی کنید محل کارتان، همیشه مرتب و سازمان یافته به نظر برسد. - وقتشناس باشید زودتر از خواب بیدار شوید و جزو اولین افرادی باشید که وارد محل کار میشوید. با برنامهی شغلی خود، واقعبینانه برخورد کنید. اگر پیدرپی از برنامههای زمانبندی شده عقب بمانید، خیلی زود از شما انتقاد خواهد شد. تاخیر، به عنوان نوعی بیاحترامی و بیبرنامگی به شمار میرود. - از برنامه جلو باشید یک لیست از کل کارهایی که باید انجام دهید، تهیه کنید و هر چند وقت یکبار آنرا چک کنید. هیچ کاری را معوق نگذارید. اگر زمان خود را به خوبی مدیریت کنید به راحتی قادر خواهید بود تمام پروژههایتان را پیش از زمان تحویل به اتمام برسانید و هرگز مهم نیست که در طول مسیر، ممکن است چه اتفاقهای غیر منتظرهای رخ دهد. - درستکار باشید به پیشنهادهایی که میدهید، دقت کنید. از افکار دیگران با ذکر ماخذ استفاده کنید وبه دیگران نیز چنین توصیهای کنید. هر نظری که در مورد مسائل مختلف میدهید، باید دارای منبع مطمئن و اثبات شدهای باشد . - درستی خود را ثابت کنید از رهنمودهایی که محل کار شما برای کارمندان خود در نظر گرفته پیروی کنید و هیچ گاه از داراییهای شرکت به نفع خود، سوءاستفاده نکنید؛ برای نمونه، تماسهای تلفنی راه دور را با استفاده از تلفنی که در اختیارتان قرار دادهاند و استفادههای غیر مجاز از دستگاه کپی موجود درمحل کار. خط مشی محل کارتان را در مورد دریافت کردن هدیه از مشتریها و فروشندهها بهخوبی مطالعه کنید تا هیچگونه شک و شبههای باقی نماند . - مسئول باشید اگر اشتباهی از شما سر زد، آنرا بپذیرید. به جای اینکه بهانهجویی کرده و اشتباه را به گردن دیگران بیندازید، مسئولیت کارها را به گردن بگیرید و در جبران آنها بکوشید . - برخوردی دوستانه از خود نشان دهید نام افراد را یاد بگیرید و در روابطههای خود، از آنها استفاده کنید. در مورد علاقه و تواناییهای شغلی همکارانتان، بیشتر اطلاعات جمعآوری کنید. - به همکاران اتکا کنید همواره به همکاران خود در انجام کارهایشان کمک کنید و پس از اینکه کاری با موفقیت انجام شد، از آنان قدردانی و تشکر کنید. زمانی که مقامات بالا از زبان همکاران شما شنیدند که کار کردن با شما، برایشان لذتبخش است شما خود به خود به یک رهبر تبدیل می شوید . - روی هدفتان متمرکز شوید چه دیدگاه همکاران نسبت به شما درست باشد چه اشتباه همین نظرها است که میتواند شما را به موفقیت نزدیک سازد و یا موجب شکست خوردن شما در زمینهی شغلی گردد. از یکی از همکاران قابل اعتماد خود، بپرسید که دیگران در مورد شما چه میگویند. این پرسش را میتوانید با به جا آوردن مراتب، از کارفرمای خود نیز بپرسید. شما میتوانید انتقادات منفی را به نظرهای مثبت تبدیل کنید. بسیاری از نظرها، چند منظوره بوده و قابل تغییر میباشند. فقط باید به خاطر داشته باشید که نباید از آنان آزرده خاطر شوید . تلاش کردن برای تغییر نظرات دیگران در مورد خود، به این معنا نیست که شما آنها را پذیرفتهاید بلکه فقط تلاش می کنید تا افرادی که با شما در حال کار کردن هستند، دید بهتری نسبت به شما پیدا کنند. پس لازم نیست که سعی در تغییر شخصیت خودتان داشته باشید. بلکه بیریا و درستکار باقی بمانید و همواره نسبت به ارزشهایتان پایبند باشید |
اغلب افراد به دلیل داشتن عادت های غلط در زندگی دچار نفخ شکم می شوند و یا به گونه ای احساس می کنند که شکم آنها چاق و برآمده شده است. همه ما دوست داریم که شکمی صاف داشته باشیم .اما بیایید منصفانه قضاوت کنیم که با خوردن بسته های چیپس و سابر هله هوله ها انتاظر بهتر از این نباید داشت. اما خبر خوب این است که نفخ شکم با رعایت پاره ای از موارد نه چندان مشکل قابل رفع می باشد. فراموش نکنید که آنچه ما در مورد چاقی و چربی شکم اظهار کردیم مربوط به چربی های حقیقی که در ا ین ناحیه شکل گرفته نیست بلکه این چاقی بیشتر حالت متغییر دارد و ناشی از تورم و نفخ شکم می باشد . اگر نفخ شکم مربوط به بیماری خاصی مثل بیماری های قلبی یا ناراحتی های کبدی نباشد ، می تواند به دلیل گاز های روده باشد. از طرفی دیگر عده ای تصور می کنند که به دلیل تجمع مایعات ، شکم متورم می شود ، در حالی که باید گفت که شکم جایی برای تجمع مایعات نیست و ثانیا تجمع مایعات اغلب در پا و زانو تا زمانی که ایستاده ایم اتفاق می افتد . متخصصان دلیل اصلی گازهای شکم را ناشی از موارد زیر می دانند: |
شهید محمد جهان آرا ، فرمانده سپاه خرمشهر بود که خاطره مقاومت جانانه او نیروهای تحت امرش در این شهر ، بخشی از تاریخ ایران است. او به هنگام آزادی خرمشهر ، به خیل شهدا پیوسته بود و همرزمانش بعد از فتح خرمشهر ، به یادش می خواندند: " ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته... " بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ... و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟ ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند. ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را. |
طلا و جواهر طلا و جواهر، پس از استفاده طولانی مدت در اثر مجاورت با بدن کثیف شده و دیگر رنگ و جلای اولیه ی خود را از دست میدهد. یکی از راحتترین روشهای شست وشوی آنها، خیساندن این زینتیهای ارزشمند درون کاسهای حاوی محلولی از آب و مایع ظرفشویی است. گرم بودن آب برای زدودن چربیها ضروری است. تمیز کردن طلا شما میتوانید طلاهای خود را چند دقیقهای در محلولی از آب و مایع ظرفشویی و یا پودر لباسشویی قرار دهید و محلول را به همراه طلای داخل آن بر روی اجاق گاز، جوش بیاورید به این صورت جرمهایی که در لابهلای طلاها و جود دارند به راحتی خارج میشود. لازم به ذکر است این روش برای شست وشوی جواهرات توصیه نمیشود. پس از خروج طلاها و یا جواهرات از محلولها، آنها را با برسی کوچک یا مسواک تمیز کنید؛ سپس آنها را آبکشی کرده و بر روی حولهای قرار دهید. برای خشک کردن سریع طلاها و جواهرات از سشوار استفاده کنید. براق کردن طلا و جواهر برای براق کردن طلا و جواهر پس از خشک کردن دو روش وجود دارد: 1- مقداری خاک ارّه از نجاریها تهیه کرده و طلا و جواهرات را درون خاک اره فرو کنید. سپس با خاک ارّه سطح آنها را مالش دهید. پس از پاک کردن طلا و جواهر از خردههای چوب، شفافیت و برق چشمگیری را مشاهده میکنید. 2- روش دوم استفاده از چرم و یا پاراچه ی نخی است. با مالش دادن یکی از آنها بر روی سطح طلا، برق و جلای خاصی ایجاد میشود. |