امیر سپهبد علی صیاد شیرازی (۱۳۲۳، روستای کبود گنبد شهرستان درگز، خراسان رضوی، ایران)از فرماندهان ارتش ایران که در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ در نزدیکی محل سکونتش در تهران، ترور شد.
تولد
علی صیادشیرازی در سال ۱۳۲۳ در روستای کبودگنبد[۱] شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی متولد شد[۲][۳].
مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبهای خاص برخودار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد.او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانوادههای نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت میکرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محلّ پرورش وی شدند[۴].
تحصیلات
علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۴۰ براى ادامه تحصیل به تهران آمد[۵] و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم گردید[۶].در سال ۱۳۴۳ در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه ۱۳۴۶ در رسته توپخانه دانش آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید[۷] [۸].
پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشگر تبریز و سپس لشگر زرهی کرمانشاه منتقل شد[۹].
او در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد. ستوان یک علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل این که محمود، عموی علی، از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سرانجام در اثر اصرار علی، ارتش با این وصلت موافقت کرد[۱۰] [۱۱].
علی صیاد شیرازی به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصصهای توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقهای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد[۱۲] [۱۳].
ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال ۱۳۵۳ به اصفهان ـ مرکز توپخانه ـ منتقل کرد[۱۴] [۱۵].
زنان شایسته
با نفوذ استعمار فرهنگى ، به گونه اى حقایق و واقعیت ها را وارونه کردند که حتى معانى و مفاهیم واژه ها و اصطلاحات را از آنها گرفته براى آنها مصادیق کاذب و تحمیلى جایگزین نمودند!
در رابطه با استعمار و استثمار هر چه بیشتر زن ، مبلغین مکتبهاى مادى که طبعا اخلاق ، فضیلت و کمال را پوچ و تخیلى پنداشتند و انسان را تا حد بهائم و حیوانات تنزل داده و ساقط کردند، ارزشهاى زن را نیز تنها ارزشهاى حیوانى معین ساخته ، بیشتر زنهاى زن را نیز تنها ارزشهاى حیوانى معین ساخته ، بیشتر زنهاى آلوده و کسانى را که در اختیار سوداگران قرار مى گرفتند و بهتر وسیله و ابزارى براى شهوترانان مى گشتند (شایسته ) معرفى نمودند!
انواع تحقیر و اهانت به مقام زن در جریان ناجوانمردانه و غیر انسانى مسابقات زنان و دختران (به اصطلاح ) شایسته در جهان به قدرى تاءسفبار و غم انگیز است که نقل همه آنها را هم ، بر خلاف انسانیت و اخلاق دانسته ، از نگارش آن صرفنظر مى کنیم !
شایستگى در قرآن
منطق وحى (قرآن کریم ) علاوه بر اینکه براى زن و مرد، به طور یکسان معیار ارزش و کرامت و بزرگوارى را، تقوا و ایمان معرفى کرده است که ثمره آن طبعا، همه فضیلت ها و پاکیها خواهد بود براى زنان یک سلسله ارزشها و شایستگى ها را مشخص ساخته است که باز با ایمان و تقوا رابطه تنگاتنگ دارند.
قرآن مجید اعلام مى دارد که :
انا خلقنا کم ذکر و انثى و جعلنا کم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندلله اتقاکم
ملاحظه مى کنید که ملاک شایستگى ، فقط تقوا معرفى شده است و براى زن و مرد، هیچ چیز دیگر قابل مقایسه با صفت تقوا و هم وزن با آن نیست .
آنگاه تمام صفات والاى الهى و ارزشهاى انسانى را براى زن و مرد خاطر نشان ساخته و همواره راه رشد و حرکت تکاملى آنان را نشان داده و آنها را از آنچه که بر زیان کرامت و شرافت انسانى آنان مى باشد، باز داشته است!
ماجرای زندگی عاشقانه یک لک لک
یک لک لک نر در عملی شگفت انگیز همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز می کند.
با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که "مالنا" نام دارد ملاقات کند.
مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی قادر نیست مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد.
"استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می پردازد در این خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می گردد و در طول تمام این سالها به مالنا وفادار بوده است. این پنجمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بوده ام."
یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند.
امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقه مندان قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده "برودسکی واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این افراد مستقیما به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را می کشید پرواز کرد.
براساس گزارش خبرگزاری ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک لکها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانه های خود باز می گردند درحالی که "رودان" اولین لک لکی است که به مقصد می رسد چون "مالنا" در خانه بی صبرانه انتظار او را می کشد."
به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک متولد خواهند شد و "رادون" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون "مالنا" قادر به انجام آن نیست.
سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجه ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز می کنند، درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در آشیانه خواهند ماند.
روانشناسی/
8 رفتاری که خنجر به قلب فرزندان می زند
گاهی فکر میکنیم با رفتار و کلام غیرمحبتآمیز بهترین کار را در قبال فرزندان انجام میدهیم، اما نه تنها آنها را میرنجانیم، بلکه به نوعی اعتماد به نفس و عزت نفس آنها را نیز در هم میشکنیم. در این میان تاثیر کلام و گفتار به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است.
والدین همواره حامی و پشتیبان فرزندان هستند و در بسیاری از موارد خود را سپر بلای فرزندانشان میکنند؛ اما همه ما میدانیم گاهی زخمهایی که به دل مینشیند از زخم خنجر نیز کاریتر است و برای یک عمر بر دل و جان باقی میماند.
در این نوشتار تصمیم داریم شما والدین عزیز را از رفتارها و گفتاری که در بیشتر موارد بدون آگاهی کافی مورد استفاده قرار میگیرد، اما تاثیرات منفی بر روح و قلب فرزندان میگذارد، آگاه کنیم. گاهی فکر میکنیم با رفتار و کلام غیرمحبتآمیز بهترین کار را در قبال فرزندان انجام میدهیم، اما نه تنها آنها را میرنجانیم، بلکه به نوعی اعتماد به نفس و عزت نفس آنها را نیز در هم میشکنیم. در این میان تاثیر کلام و گفتار به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است. پس به موارد زیر دقت کنید تا ناخودآگاه فرزندان را درهم نشکنید:
شیوه صدا زدن
پسر بد، احمق، دیوانه.
اینها همگی بسیار مضر هستند. باید بدانید والدین برای فرزندان بویژه در دوران کودکیشان مانند الگوهای مقدس هستند. پس اگر با اسامی نامناسب فرزندان را مورد خطاب قرار دهید آنها باور میکنند که به نوعی همان هستند که شما میگویید.
گفتنی است اسامی نامناسب به نوعی شخصیت فرزندان را مورد حمله قرار میدهند. درست است که برای مبارزه با نوعی از رفتارهای او به کار برده میشود، اما هویت وی را در هم میشکند.
وقتی به فرزندتان میگویید احمق یا بیاستعداد از جزییترین عواقب چنین کلماتی این است که او از شرکت در بازیها یا تفریحات و حتی ورزشهای گروهی خودداری میکند، زیرا احساس میکند استحقاق بازی را به دلیل فقدان استعداد ندارد. سعی میکند از بودن در جمع بپرهیزد تا شاید دیگران پی به بیارزشی او نبرند.
عدم پذیرش
کاش هرگز متولد نشده بودی، هیچ کس تو را دوست ندارد و...
عدم پذیرش یعنی شما از بودن با فرزندتان احساس ناراحتی میکنید و تمایل دارید او را تنها بگذارید. در مورد کودکان وقتی کسی که او را به این دنیا آورده از بودنش ناراحت است، یعنی واقعا دوست داشتنی نیست و خودش هم ممکن است بخواهد از دنیای شما بیرون رود. از آنجا که حس میکند دیگران نیز او را نمیخواهند نمیتواند به جای دیگری برود و ممکن است آرزو کند کاش واقعا به دنیا نیامده بود. از عواقب این احساس، انزوا و افسردگی و عدم لذت از زندگی است.
فرزندان تمایل دارند بدون قید و شرط توسط والدین مورد علاقه و محبت باشند.
اینکه هیچ کس آنها را دوست نداشته باشد، اما والدین به آنها عشق بورزند برایشان کافی است ولی نقطه مقابل آن را نمیتوانند تحمل کنند.
به جای چنین برخوردهایی بهتر است به او بگویید چقدر دوستش دارید، اما انتظار رفتارهای بد را از چنین موجودی دوست داشتنی ندارید.
منفیبافی
تو هیچ چیز نمیشوی، یک روزی شکست میخوری و...
همه افراد گاهی در اوج هستند و گاهی نیستند. آنچه ما به عنوان والدین به فرزندان میگوییم موجب ایجاد یک باور ذهنی در آنها میشود. این باور آنقدر مرور میشود که روزی به حقیقت میپیوندد.
شاید برایتان عجیب باشد، اما در یک تحقیق مشخص شد بیش از 80 درصد از زندانیان جوان افرادی بودهاند که مادر یا پدرشان در کودکی آنها را بیخاصیت و مایهننگ و سرشکستگی خود نامیده بودند. در عوض بهتر است بگویید رفتار بد آنها چه عواقبی دارد و میتواند برای خودشان و دیگران موجب بروز مشکل و ناراحتی شود.
ایجاد احساس گناه
تو مرا پیر کردی، من به خاطر تو این زندگی جهنمی را تحمل میکنم و...
اینها همگی مواردی هستند که موجب ایجاد حس گناه در فرزندان میشوند. در بسیاری از موارد طلاق، والدین به گونهای رفتار میکنند که فرزندان حس میکنند اگر وجود نداشتند، شاید کار والدین به جدایی نمیکشید.
اینها احساسهای خطرناکی هستند که سرزنش و انتقاد مداوم از خود و سرخوردگی را در پی دارند. البته فرزندان باید بیاموزند که باید در قبال رفتارهایشان، مسوولیتپذیر باشند و عواقب بد یا خوب رفتارهایشان را بپذیرند؛ اما اینکه مشکل اعضای دیگر خانواده به دلیل وجود یا رفتار آنهاست، درست نیست.
پس بهتر است حتی در مواردی که از دست رفتارهایش عصبانی میشوید، به او بگویید کنترل خود را از دست دادید و از این بابت متاسفید یا اینکه امروز خیلی خستهاید و سعی میکنید در موقعیت مناسبتری با او در مورد مسائل صحبت کنید.
کمالگرایی
چرا تو همیشه دوم میشوی؟ نمره 17 گرفتی؟ چرا نتوانستی 20 بگیری؟ و...
کودک وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده میترسد و ترس بزرگترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت اوست و او آسیبپذیر خواهد شداینکه مرتب درصدد باشید فرزندتان را به جلو و به سوی اهداف خاص هل دهید تا به عقیده خودتان بهتر شود، کمکی به او نمیکند.
در مقابل، پیامی که به او میدهید این است که «تو به اندازه کافی خوب نیستی و ما تو را قبول نداریم.» وقتی او فکر کند مورد پذیرش نیست، نمیتواند خودش را دوست داشته باشد و احساس کمبود میکند. بدین ترتیب اعتماد به نفس او کاهش مییابد و حتی نمیتواند از استعدادها و امکاناتی که دارد، به اندازه کافی استفاده کند.
مقایسه
چرا نمیتوانی مثل خواهرت باشی؟
وقتی من همسن تو بودم، نمراتم بهتر از تو بود و... در مقایسه شما به فرزندتان میگویید که تو کمتر از دیگران هستی. به این ترتیب او احساس خودکوچکبینی و تحقیر میکند. ممکن است اوایل یا در ظاهر به طور موقتی بیشتر تلاش کند تا رضایت شما را به دست بیاورد؛ اما درواقع نسبت به دیگران، احساس بدبینی، نفرت و کینه پیدا میکند.
این موضوع در میان چند فرزند در یک خانواده بسیار جدی است و موجب حس کینه در میان خواهر و برادران میشود.
در چنین مواردی میتوانید به او بگویید که «سال گذشته عملکرد بهتری داشتی» و این بدان معنی است که هنوز هم میتوانی بهتر از این عمل کنی.
سرزنش و تحقیر
من به اینکه تو عقل داری، شک میکنم. باید از خودت خجالت بکشی، خدا لعنتت کند و...
در مقابله با چنین گفتاری معمولا فرزندان سعی میکنند حالت دفاعی به خود بگیرند؛ اما درواقع از درون میشکنند. شما با این کار موجب تخلیه منفی قدرت، توان و انرژی روحی و جسمی آنها میشوید.او تصور میکند که توان انجام هیچ کاری را به طور صحیح ندارد و در بسیاری از موارد نیز واقعا همینطور میشود و کمکم از نظر فکری و روحی ضعیف میشود و حتی نمیتواند با همسن و سالان خود بخوبی ارتباط برقرار کند.
تهدید کردن
اگر حرفم را گوش ندهی، همین جا رهایت میکنم و میروم. اگر دوباره این کار را بکنی، تو را از خانه بیرون میاندازم و...
درواقع تهدید به معنی بزرگ جلوه دادن ناراحتی شما از موضوعی است. شما نخستین تاثیری که بر فرزندتان میگذارید، ترور شخصیت اوست. وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده میترسد و ترس بزرگترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت اوست. او آسیبپذیر خواهد شد و به قدری ضعیف میشود که از هر چیز و هر کسی میترسد و با هر مشکلی به گریه میافتد.
وقتی احساس کند شما که به عنوان والدین مورد اعتمادترین افراد زندگیاش هستید، میخواهید او را رها کنید یا به او صدمه بزنید، چگونه خواهد توانست به خودش و دیگران اعتماد کند و در آینده از زندگی با روابط سالم لذت ببرد؟
به همین دلیل در چنین مواقعی که بشدت از دست او عصبانی میشوید، به جای این تهدیدها به او بگویید بهتر است به اتاقش برود و چند دقیقهای در تنهایی با خود به کارهایش فکر کند. مطمئن باشید با رعایت موارد بالا بهتر نتیجه میگیرید و هم احساس احترام و صمیمیت بیشتری در خانواده و میان شما و فرزندانتان ایجاد میشود و هم اینکه رفتارهای فرزندان از حالت لجبازی و فرسایشی خارج میشود و انعطاف بیشتری از خود نشان میدهند.
خداوندا به ما آگاهی ارزانی دار تا زندگی ای پربار داشته باشیم.
جام جم آنلاین