باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

باران دریـــــــا

دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که درنفس خود احساس میکند. پیامبر اکرم(ص)

انگور های برزیلی

 

انگور های برزیلی

 

 Jabuticaba درخت میوه ای است که در جنوب شرق برزیل رشد می کند.

که به درخت انگور برزیلی هم معروف است. میوه های این درخت روی تنه آن می رویند.

این میوه میوه ای محبوب در برزیل می باشد.

 

تا بارگزاری تصاویر کمی صبر کنید ....

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

 

 

http://www.iranalive.org

در حریم فاطمیه مرغ دل پر میزند

اس ام اس ایام فاطمیه

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

.

.

.

در حریم فاطمیه مرغ دل پر میزند

ناله از مظلومی زهرای اطهر میزند

السلام علیک یا فاطمة الزهرا . . .

.

.

.

جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند

زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند

تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند

تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه

.

.

.

حضرت فاطمه(س) :

خداوند امر به معروف را برای اصلاح مردم قرار داد

شهادت زهرای اطهر تسلیت باد . . .

.

.

.

ای بتول پاک السلام / قلب چاک چاک السلام

حاصل جوانی علی / ماه ارغوانی علی

لحظه ای درنگ کن بمان / وقت ناتوانی علی

بی تو سر بلند میکنند / دشمنان جانی علی

بی تو سجده میکند به خاک / روح آسمانی علی

.

.

.

یا علی خرابم از غمت / سوختم کبابم از غمت

زخم کهنه را نمک زدند / همسر تو را کتک زدند . . .

.

.

.

ای تو مهراب فاطمه / اسوه ی حجاب فاطمه

یاس پرپر علی بمان / سایه سر علی بمان

قوت دل علی نرو / از مقابل علی نرو . . .

.

.

.

مرو مادر دلم طاقت نداره / دلم بعد از تو خیلی بی قراره

مگه بابام علی شب های بی تو / سرم رو روی زانوهاش بذاره

.

.

.

منم زینب که بی دلدار مانده ست

به قلبم خون به چشمم خار مانده است

نگاهم خیره میماند همیشه

به آن خونی که به دیوار مانده است . . .

.

.

.

الا ای چاه یارم را گرفتند / گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی / همه دار و ندارم را گرفتند . . .

.

.

.

ناموس خدا ، دخت نبی ، همسر حیدر

ام الحسین ، شلفعه ی خلق به محشر

این غم نرود از نظر ما که ز کین شد

نیلی رخت از سیلی آن شوم بد اختر

یا رب تو غذابش بنما بیشتر از پیش

آنکس که به پهلوی وی از کینه زدی در

.

.

.

بریزم اشک غم ، از دیده بر رخسار مادر جان

بنالم در عزایت بادل افکار مادر جان

یه یاد آرم از آن ساعت که با پهلوی بشکسته

کشیدی ناله در بین در و دیوار مادر جان

از آن غصب فدکوز بردن حیدر سوی مسجد

مرا دیگر نباشد طاقت گفتار مادر جان . . .

.

.

.

گل من که رنگش نیلی نبود / جواب محبت که سیلی نبود . . .

.

.

.

خدایا به سوز دل مولا علی-ع و به پهلوی بشکسته ی زهرای مرضیه-س

قَسمت می دهیم که فرج منتقم شان را برسانی .. آمین

.

.

.

سرفصل کتاب آفرینش زهراست

روح ادب وکمال و بینش زهراست

روزی که گشایند در باغ بهشت

مسئول گزینش و پذیرش زهراست

.

.

.

گرچه مظلومی مولا سندی معتبر است این سند ثابت و امضا شده با میخ در است.

.

.

.

بانو نمی یابیمت ، اما کنار تو گریه مرسوم است ، مگر می توان پهلوی تو بود و

شکسته نبود . نام خود را خصم ، داغ ننگ زد / دید بار شیشه داری ، سنگ زد

.

.

.

باد پاییزی اگر برگ خزان را می برد

مهر زهرا هم گناه شیعیان را می برد . . .

.

.

.

اس ام اس ایام فاطمیه ، sms شهادت حضرت زهرا(س) ، parsianfun.com

تا که پرسیدم ز منطق، عشق چیست

در جوابم اینچنین گفت و گریست

لیلی ومجنون همه افسانه اند

عشق تفسیری ز زهرا (س)وعلیست(ع)

.

.

.

یا علی رفتم بقیع اما چه سود / هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود

یا علی قبر پرستویت کجاست / آن گل صدبرگ خوشبویت کجاست

هر چه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام

.

.

.

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید / نشناخته توصیف مقامش نکنید

هر کس که در او محبت زهرا نیست / علامه اگر هست سلامش نکنید . ..

.

.

.

بر عالمیان رحمت رحمان زهراست

در هر دو جهان سرور نسوان زهراست

نوری که دهد شاخه طوبی از اوست

کوثر که خدا گفته به قرآن زهراست

.

.

.

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر مستودع فیها به عدد ما احاط به علمک

.

.

.

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید / گل تاب فشار در و دیوار ندارد . ..

.

.

.

حضرت زهرا (س) فرمود: خدایا مرا فارغ کن که تمام توجه ام به آن باشد که برای آن خلق شده ام.

.

.

.

نیکی به پدر و مادر، موجب ایمنی از خشم الهی است . (حضرت زهرا -س )

جوابیه آیةالله مکارم شیرازی/ شهادت فاطمه (س) افسانه نیست

جوابیه آیةالله مکارم شیرازی/ شهادت فاطمه (س) افسانه نیست


اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله ای درباره دخت گرامی پیامبر(صلی الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بی حرمتی را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود. از آنجا که بخشی از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه ای از این تحریف و بیان بخشی از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود شهادت بانوی اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخی است و اگر آنها چنین بحثی را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمی کردیم. موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل می دهد: 1 عصمت حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان پیامبر(صلی الله علیه وآله). 2 احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت. 3 هتک حرمت خانه آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش. به امید آن که با تشریح این نقاط سه گانه، نویسنده مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشته خود نادم و پشیمان گردد، و به جبران کار خود بپردازد. این نکته حائز اهمّیّت است که تمام مطالب این کتابچه از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.
منبع خبر: www.abna.ir


اول)  عصمت زهرا (س) در لسان رسول خدا (ص)
 
دخت گرامی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از مقام والایی برخوردار بود، سخنان رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) در حقّ دخترش حاکی از عصمت و پیراستگی او از گناه می باشد. آنجا که درباره او چنین می فرماید:
            
«فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی».(1)
 
«فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان این است که مرا خشمگین کرده است».
 
ناگفته پیدا است که خشم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مایه اذیت و ناراحتی اوست و سزای چنان شخصی در قرآن کریم چنین بیان شده است:
 
(وَ الّذین یُؤْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ أَلیم)(توبه / 61).
 
«آنان که رسول خدا را آزار دهند، برای آنان عذاب دردناکی است».
 
چه دلیلی استوارتر بر عصمت او که در حدیث دیگری رضای وی در گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) مایه رضای خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفی گردیده است، می فرماید:
 
«یا فاطمةُ انّ اللّه یغضبُ لِغضبک و یَرضی لرضاک».(2)
 
«دخترم فاطمه!، خدا با خشم تو، خشمگین، و با خشنودی تو، خشنود می شود».
 
به خاطر چنین مقامی والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر در حق او چنین فرموده:
 
«یا فاطمة! ألا ترضین أن تکونَ سیدةَ نساء العالمین، و سیدةَ نساءِ هذه الأُمّة و سیدة نساء المؤمنین».(3)
 
«دخترم فاطمه! آیا به این کرامتی که خدا به تو داده راضی نمی شوی که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشی».
 
دوم) احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت
 
محدثان یادآور می شوند، وقتی آیه مبارکه (فی بُیُوت أَذِنَ اللّه أَنْ ترفعَ وَ یُذکَر فیها اسْمه)(4) بر پیامبر فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصی برخاست و گفت:
 
ای رسول گرامی مقصود از این بیوت با این اهمّیّت چیست؟
 
پیامبر فرمود:
 
خانه های پیامبران!
 
در این موقع ابوبکر برخاست، در حالی که به خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) اشاره می کرد، گفت:
 
آیا این خانه از همان خانه ها است؟
 
پیامبر(صلی الله علیه وآله) در پاسخ گفت:
 
بلی از برجسته ترین آنها است.(5)
 
پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش می آمد، بر او و همسر عزیزش سلام می کرد و این آیه را می خواند: (إِنَّما یُرید اللّه لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس أَهل البَیت و یُطهّرکُمْ تَطهیراً)(احزاب / 33).(6)
 
خانه ای که مرکز نور الهی است و خدا به ترفیع آن امر فرموده از احترام بسیار بالایی برخوردار می باشد.
 
آری، خانه ای که اصحاب کسا را در بر می گیرد و خدا از آن با جلالت و عظمت یاد می کند، باید مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد.
 
اکنون باید دید پس از درگذشت پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا چه اندازه حرمت این خانه ملحوظ گشت؟ چگونه احترام آن خانه را شکستند، و خودشان صریحاً به آن اعتراف دارند؟ این حرمت شکنان چه کسانی بودند، و هدفشان چه بود؟
 
سوم) هتک حرمت خانه آن حضرت!
 
آری، با این سفارش های مؤکّد، متأسفانه برخی حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند، و این مسأله ای نیست که بتوان بر آن پرده پوشی کرد.
ما در این مورد نصوصی را از کتب اهل سنت نقل می نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهای بعدی، یک امر تاریخی مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده ای نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولی به حکم اینکه (حقیقت شیء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخی به طور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانی را از قرنهای نخستین در نظر می گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.
 
1. ابن ابی شیبه و کتاب «المصنَّف»
 
ابوبکر ابن ابی شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سندی صحیح چنین نقل می کند:
 
انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم.
 
فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
 
قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد
 
جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.
 
هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: ای دختر رسول خدا، محبوبترین فرد برای ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
 
این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامی پیامبر(علیها السلام) به علی(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام می دهد!(7)
 
یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.
 
2. بلاذری و کتاب «انساب الاشراف»
 
احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخی را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل می کند.
 
انّ أبابکر أرسل إلی علیّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة علی الباب.
 
فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علیّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک...(8).
 
ابوبکر به دنبال علی(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولی علی(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!!
 
3. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
 
مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامی است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (9). وی در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین می نویسد:
 
انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها علی من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!!(10)
 
ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
 
ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او می گوید:
 
ثمّ قام عمر فمشی معه جماعة حتی أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلی صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلی أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذی لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!(11)
 
عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایی به ما از فرزند خطاب و ابی قحافه رسید، وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، علی(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می زنیم...
 
مسلّماً این بخش از تاریخ برای علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار می باشد و لذا برخی بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالی که ابن ابی الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او می داند و پیوسته از آن مطالبی نقل می کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشی از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالی که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است.
 
«زرکلی» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند سپس می افزاید: که برخی از علما در این نسبت نظری دارند. یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت می دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(12) این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند.
 
4. طبری و تاریخ او
محمّد بن جریر طبری (متوفای 310) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحی را چنین بیان می کند:
 
أتی عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحة و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم أو لتخرجنّ إلی البیعة، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فأخذوه.(13)
 
عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.
 
این بخش از تاریخ حاکی از آن است که اخذ بیعت برای خلیفه با تهدید و ارعاب صورت می پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشی دارد؟ خواننده باید خود داوری نماید.
 
5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
 
شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسی» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفای (463 ه ) در کتاب خود بحثی مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانی که از
 
بیعت ابی بکر تخلف جستند چنین می نویسد:
 
فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتی بعثت إلیهم أبوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمة و قال له: إن أبوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقال: یا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأُمّة!:(14)
 
علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: ای فرزند خطاب آمده ای خانه ما را بسوزانی، او در پاسخ گفت: بلی مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!
 
تا اینجا بخشی که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکی از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، می پردازیم!
 
مبادا این تصویر پیش آید که آنها مقصودشان ارعاب و تهدید بود تا علی(علیه السلام) و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و قصد عملی ساختن چنین تهدیدی نداشتند.
 
دنباله این گفتار نشان می دهد که آنها دست به این جنایت بزرگ زدند!
 
یورش انجام یافت!
 
در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهی که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالی که برخی، به اصل فاجعه یعنی یورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدّی نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک در اینجا به مدارک یورش و هتک حرمت اشاره می نماییم: (در این بخش نیز در نقل مصادر غالباً ترتیب زمانی را در نظر می گیریم).
 
6. ابو عبید و کتاب «الاموال»
 
ابو عبید قاسم بن سلام (متوفای 224) در کتاب خود به نام «الأموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل می کند:
 
عبدالرّحمن بن عوف می گوید: که من در بیماری ابوبکر برای عیادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوی زیاد به من گفت: آرزو می کنم ای کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمی دادم، همچنان که آرزو می کنم ای کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام می دادم. همچنین آرزو می کنم سه چیز را از پیامبر سؤال می کردم.
 
امّا آن سه چیزی که انجام داده ام و آرزو می کنم که ای کاش انجام نمی دادم عبارتند از:
 
1. «وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و ان اغلق علی الحرب».(15)
 
ای کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمی گشودم و آن را به حال خود وامی گذاشتم هرچند برای جنگ بسته شده بود.
 
ابو عبید هنگامی که به اینجا می رسد به جای جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته...» می گوید: کذا و کذا. و اضافه می کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.
 
ولی هرگاه «ابو عبید» روی تعصّب مذهبی یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است; محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقی می گویند: جمله های حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوی که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانی» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله های حذف شده را آورده اند.(دقت کنید!)
 
7. طبرانی و معجم کبیر
 
ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (260-360) که ذهبی در «میزان الاعتدال» در حقّ او می گوید: فرد معتبری است(16). در کتاب «المعجم الکبیر» که کراراً چاپ شده است، آنجا که درباره
 
ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن می گوید، یادآور می شود:
 
ابوبکر به هنگام مرگ، اموری را تمنا کرد.
 
ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم.
 
ای کاش سه چیز را انجام می دادم.
 
ای کاش سه چیز را از رسول خدا سؤال می کردم.
 
درباره آن سه چیزی که انجام داده و آروز کرد که ای کاش انجام نمی داد، چنین می گوید:
 
أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته.(17)
 
آن سه چیزی که آرزو می کنم که ای کاش انجام نمی دادم، آرزو می کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمی کردم و آن را به حال خود واگذار می کردم!
 
این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که تهدیدهای عمر تحقّق یافت.
 
8. ابن عبد ربه و «عقد الفرید»
 
ابن عبد ربه اندلسی مؤلّف کتاب «العقد الفرید» (متوفای 463 ه ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل می کند:
 
من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو می کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم و یکی از آن سه چیز این است:
 
وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه علی الحرب.(18)
 
ای کاش خانه فاطمه را نمی گشودم هرچند آنان برای نبرد درِ خانه را بسته بودند.
 
و نیز اسامی و عبارات و شخصیت هایی که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند خواهد آمد.
 
9. سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»
 
ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (160-231) که به خاطر زیبایی کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهای متعددی، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیها السلام) را نقل می کند. او می گوید:
 
انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها.(19)
 
عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید).
 
10. مبرد در کتاب «کامل»
 
محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادی (210-285) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهای خلیفه را می نویسد، و چنین یادآور می شود:
 
وددت انّی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق علی الحرب.(20)
 
آرزو می کردم ای کاش بیت فاطمه را نمی گشودم و آن را رها می نمودم هرچند برای جنگ بسته باشد.
 
11. مسعودی و «مروج الذهب»
 
مسعودی «متوفای 325) در مروج الذهب می نویسد:
 
آنگاه که ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنا می کردم که ای کاش انجام نمی دادم یکی از آن سه چیز:
 
فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً!(21)
 
آرزو می کردم که ای کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمی کردم و در این مورد سخن زیادی گفت!!
 
مسعودی با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش های نسبتاً خوبی دارد; ولی باز اینجا از بازگویی سخن خلیفه خودداری کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا می داند و بندگان خدا هم اجمالاً می دانند!
 
12. ابن أبی دارم در کتاب «میزان الاعتدال»
 
«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابی دارم»، محدث کوفی (متوفای سال 357)، کسی که محمّد بن أحمد بن حماد کوفی درباره او می گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.
 
با توجه به این موقعیت نقل می کند که در محضر او این خبر خوانده شد:
 
انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن.
 
عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! (22) (دقت کنید)
 
13. عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»
 
وی هجوم به خانه وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکی بسنده می کنیم:
 
«و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها...»!
 
قالت له طائفة خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه:
 
«یا أبا حفص، إنّ فیها فاطمة...»!
 
فصاح لایبالی: «و إن...»!
 
و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه...
 
و بداله علیّ...
 
و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فان هی الا طنین استغاثة...(23)
 
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می زنم.
 
عده ای که از خدا می ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را پس از او می کردند، گفتند:
 
«اباحفص، فاطمه در این خانه است».
 
بی پروا فریاد زد: «باشد!!».
 
نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.
 
علی(علیه السلام) پیدا شد...
 
طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!».
 
* * *
این بحث را با حدیث دیگری از «مقاتل ابن عطیّة» در کتاب الامامة و السیاسة پایان می دهیم (هرچند هنوز ناگفته ها بسیار است!)
 
او در این کتاب چنین می نویسد:
 
ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوّة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الی دار علیّ و فاطمه(علیه السلام) و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه و احرق باب الدار!...(24)
 
«هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه(علیها السلام) فرستاد، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...
 
و در ذیل این روایت تعبیرات دیگری است که قلم از بیان آن عاجز است.
 
* * *
نتیجه: آیا با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع خودشان نقل شده است باز هم می گویند «افسانه شهادت...!»
 
انصاف کجاست؟!
 
به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن
 
رابخواند می فهمد بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چه غوغائی برپا شد، و برای نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه برای همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزی ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آنهاست.
 
و السلام     
 
خردادماه 1380
----------------------------------------
1. فتح الباری در شرح صحیح بخاری: 7/84 و نیز بخاری این را در بخش علامات نبوت، جلد 6، ص 491، و در اواخر مغازی جلد 8، ص 110 آورده است.
2. مستدرک حاکم: 3/154; مجمع الزوائد: 9/203 و حاکم در کتاب مستدرک احادیثی می آورد که جامع شرایطی باشند که بخاری و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند.
3. مستدرک حاکم: 3/156.
4. (نور خدا) در خانه هایی است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.
5. قرأ رسول اللّه هذه الآیة (فی بیوت أذن اللّه أن ترفع و یذکر فیها اسمه» فقام إلیه رجل: فقال: أی بیوت هذه یا رسول اللّه؟ قال: بیوت الأنبیاء، فقام إلیه أبوبکر، فقال: یا رسول اللّه: أ هذا البیت منها، مشیراً إلی بیت علی و فاطمة قال: نعم، من أفاضلها (الدر المنثور: 6/203; تفسیر سوره نور، روح المعانی: 18/174).
6. در المنثور: 6/606.
7. مصنف ابن ابی شیبه: 8/572، کتاب المغازی.
8. انساب الأشراف: 1/586 طبع دار معارف، قاهره.
9. الاعلام زرکلی: 4/137.
10. الامامة و السیاسة: 12، چاپ مکتبة تجاریة کبری، مصر.
11. الامامة و السیاسیة، ص 13.
12. معجم المطبوعات العربیة: 1/212.
13. تاریخ طبری: 2/443، چاپ بیروت.
14. عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة هلال.
15. الأموال: پاورقی 4، چاپ نشر کلیات ازهریة، الأموال، 144، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: 4/93 نقل کرده است چنان که خواهد آمد.
16. میزان الاعتدال: 2/195.
17. معجم کبیر طبرانی: 1/62، شماره حدیث 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.
18. عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة الهلال.
19. الوافی بالوفیات: 6/17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانی: 1/57، چاپ دار المعرفة، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: 3/248-255 مراجعه شود.
20. شرح نهج البلاغه: 2/46 و 47، چاپ مصر.
21. مروج الذهب: 2/301، چاپ دار اندلس، بیروت.
22. میزان الاعتدال: 3/459.
23. عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابی طالب: 4/276-277.
24. کتاب الامامة و الخلافة، ص 160 و 161، تألیف مقاتل بن عطیّة که با مقدّمه ای از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ.

شهادت فاطمه علیهاسلام

در شهادت فاطمه زهرا علیهاسلام اختلافات زیادی در روایات به چشم می خورد.
در بعضی از روایات چنین به نظر می آید که در حین شهادت، امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد بوده است و او را بعد از شهادت همسرش خبر کرده اند. ولی از بعضی از روایات برمی آید که امیرالمومنین بر بالین سر زهرا علیهاسلام حاضر بوده است.



البته شاید این دو دسته روایت با هم منافاتی نداشته باشد چرا که معمولا لحظه دقیق مرگ بر اطرافیان پوشیده است؛ مثلا گاهی سنگینی حال و جواب ندادن و یا شنیده نشدن صدای نفس را مرگ می‌پندارند در حالی که هنوز روح از بدن جدا نشده و محتضر هنوز زنده است و چه بسا بعد از لحظاتی، کلماتی بگوید و آن وقت بمیرد.

روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه جان دادن زهرا علیهاسلام در خانه حاضر نبوده، این است:

اسماء بنت عمیس می گوید:
وقتی شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (علیهاسلام) نزدیک شد، فرمود:« ای اسماء، جبرئیل در رحلت پدرم مقداری کافور از بهشت آورد و پدرم آن را سه قسمت نمود. ثلثی برای خودش، ثلثی برای علی علیه السلام و ثلثی برای من. این کافور را بیاور و کنار بستر من بگذار.»
من کافور را آوردم.
سپس در حالی که خوابیده بود، روی خود را انداخت و فرمود:« وقت نماز، مرا صدا بزن. اگر جواب دادم که هیچ، و الا بدان که من به سوی پدرم شتافته ام.»

بعد از لحظاتی، فاطمه علیهاسلام را صدا زدم ولی او جوابی نداد. گفتم:« ای دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم! ای دختر آن کسی که به خداوندش تا قاب قوسین نزدیک شد.» اما جوابی نشنیدم.
روپوش از صورت مبارک فاطمه کنار زدم و دیدم جان به جان آفرین تسلیم کرده است. خود را روی بدن مبارکش انداختم و آن صورت نیلی را بوییدم و گفتم سلام مرا به پدرت برسان.
در این هنگام دو فرزند آن بانو، حسن و حسین، که در حدود 6 و 7 سال داشتند، از راه رسیدند و پرسیدند:« چرا مادر ما در این ساعت خوابیده؟»
گفتم:« ای یتیمان فاطمه، مادرتان نخوابیده بلکه دنیا را وداع کرده است.»
امام حسن و امام حسین خود را روی بدن مطهر مادر انداختند و او را بوسیدند. امام حسن گفت:« مادر جان، من حسنم، با من حرف بزن قبل از آن که روح از بدن من بیرون رود.»
امام حسین گفت:« مادر جان، من پسرت حسینم، با من سخن بگو قبل از آن که قلبم از حرکت بایستد و بمیرم.»
یتیمان گریه و ناله سر داده بودند.
گفتم:« ای دو ریحانه رسول خدا، بروید و پدرتان امیرالمومنین را خبر کنید.»



آنها با گریه و ناله خارج شدند و به طرف مسجد رفتند. خبر شهادت مادر را به امیرالمؤمنین رساندند. امیرالمؤمنین شتابان به سوی خانه آمد و در راه با صورت به زمین خورد و زمزمه کرد که:« ای دختر رسول خدا، تا تو بودی من دل خود را به تو تسلی می دادم. حالا دیگر این دل غمزده ام را به چه کسی تسلیت دهم.»
امیرالمومنین داخل خانه شد ولی با یک دنیا حسرت با جسد بی روح فاطمه روبرو گردید و این شعر را سرود:« هر دو دوست بالاخره یک روز از هم جدا می شوند و طعم فراق را خواهند چشید. اینکه من فاطمه را بعد از احمد صلی الله علیه و آله و سلم از دست دادم و بین ما فراق و جدایی حاصل شد، دلیل است بر اینکه هیچگاه دوستی‌ها و نزدیکی ها پایدار نیست و این چرخ گردون بین آنها تفرقه می افکند.»

اما روایتی که می گوید امیرالمومنین در لحظه شهادت فاطمه علیهاسلام حاضر بوده است این است:
امام علی علیه السلام می فرماید: فاطمه علیهاسلام لحظاتی قبل از شهادت گفت:« ای پسر عمو، جبرئیل نزد من آمد و بر من سلام کرد و خبر داد که من همین امروز به رفیع اعلی ملحق خواهم شد و سپس رفت.»
لحظاتی گذشت. ما که دور آن بانو نشسته بودیم شنیدیم که فاطمه گفت: « و علیکم السلام» بعد فرمود:« ای علی جان، به خدا قسم این میکائیل* است که مرا مانند جبرئیل بشارت به بهشت می دهد.»
ناگهان دیدیم فاطمه علیهاسلام چشمان خود را تا آنجا که می‌توانست باز کرد و گفت «و علیکم السلام» و سپس گفت:« علی جان، به خدا قسم قابض الارواح آمد. این عزرائیل است که بال های خود را از شرق و غرب عالم گسترده.» بعد فرمود:« سلام بر تو ای گیرنده روح ها! عجله کن و جان مرا بگیر! اما به آرامی. با من مدارا کن.»
در این هنگام فاطمه علیهاسلام چشمان بی رمق خود را بست. و پس از آن دیگر جسدی بی‌روح بود، تو گویی اصلا هیچ‌گاه زنده نبوده است.

علت نهایی وفات فاطمه علیهاسلام دو گونه بیان شده.

امام صادق علیه السلام فرمود:« علت وفات فاطمه (علیهاسلام) همان ضربه هایی بود که قنفذ، غلام عمر، به او زد و آن ضربه با غلاف شمشیر و به امر عمر بود.
و در روایتی دیگر چنین آمده: علت وفات فاطمه علیهاسلام آن بود که وقتی عمر با سیصد نفر بر خانه او هجوم برد، فاطمه علیهاسلام پشت در بود. عمر با پای خود ضربه ای به در نیم‌سوخته زد و فاطمه افتاد. سپس محسن، جنینی که در شکم داشت، سقط شد.

  • میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خداست که مأمور روزی رساندن به مخلوقات است .


منابع:

  • بحارالانوار، ج 43، ص 186 و 209 و 170.
  • فاطمة الزهراء رحمانی/575.
  • (ملتقی البحرین/81 فاطمه الزهراء رحمانی /5/575 2)


به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

شبکه سلام : یکشنبه/29اردیبهشت/1387

آقای هدایتی

به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، بطور خلاصه و فشرده، نظر ابن تیمیه در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟

استاد حسینی قزوینی

 در رابطه با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و أهل بیت (علیهم السلام) کسی که آثار ابن تیمیه را خوانده باشد در منهاج السنه که بهتر است بگوئیم منهاج البدعه، بغض و کینه‌اش به أهل بیت (علیهم السلام) کاملا روشن است. إن شاء الله در فرصت‌های آینده، نظر شخصیت‌های علمی علمای أهل سنت معاصر و بعضی از اساتید دانشگاه و مولفان و نویسندگان نامی را جمع می‌کنم که همگی به صراحت می‌گویند بخاطر جسارت‌هایی که ابن تیمیه به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و أهل بیت (علیهم السلام) و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) دارد، شکی در ناصبی و منافق بودن او نیست. یکی از مواردی که برخی از اندیشمندان أهل سنت، حتی برخی معتدلین مثل حسان بن فرهان مالکی او را نقد می‌کند و نمی‌تواند زبان خود را از بدگوئی به ابن تیمیه باز دارد، عبارتی است که ابن تیمیه در منهاج السنه، ج4، ص245 با کمال وقاحت می‌گوید:

اینکه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) آمد پیش ابوبکر و فدک را طلب کرد و ابوبکر هم فدک را به او نداد، از مصادیق منافقین است که قرآن درباره آنها می‌گوید:

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ

                                                                                      (توبه/58)

و می‌گوید:

فمن مدح فاطمة، بما فیها اشتبه من هولاء.

کسانی که مدح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تلاش می‌کنند، در او شباهتی از منافقین است.

وقتی آقای محمد زکی الدین ابراهیم از علمای بزرگ مصر و الازهر به این تعبیر می‌رسد، می‌گوید:

ابن تیمیه کسی است که بغض أهل بیت (علیهم السلام) در سینه دارد و نسبت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) جسارت کرده تا جایی که او را منافق می‌نامد العیاذ بالله.

و مع ان ابن تیمیة انحرافات شتی فلعل من اوقحها هذا الانحراف اللئیم.

ابن تیمیه انحرافات زیادی داشته و از وقیحترین انحرافاتش، همین جسارت به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است.

کلمه الرائد، ج2، ص546

استاد حسن سقاف از دانشمندان معاصر اردن است و می‌گوید:

ابن تیمیة یحتج کثیر من الناس بکلامه و یسمیه بعضهم شیخ الاسلام و هو ناصبی عدو لعلی (علیه السلام) و وسمها فاطمة بأن فیها شعبة من النفاق.

بعضی از افراد به سخنان ابن تیمیه استدلال می‌کنند و او را شیخ الاسلام می‌نامند. او یک فرد ناصبی و دشمن امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و گفته که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شعبه‌ای از نفاق در او است.

التنبیه و الرد، ص7

همچنین حافظ احمد بن محمد صدیق که از علمای معاصر بوده و در سال 1380 از دنیا رفته، ایشان می‌گوید:

و کیف لا یلزم بالنفاق مع نطقه قبحه الله تعالى بما لا ینطق به مؤمن فی حق فاطمة سیدة نساء العاملین رضی الله عنها ... فقد قال فی السیدة فاطمة البتول: أن فیها شبها من المنافقین الذین وصفهم الله تعالى فی قوله: "فان أعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها إذا هم یسخطون" قال لعنة الله علیه: فکذلک فعلت هی إذ لم یعطها أبو بکر رضی الله عنه من میراث والدها صلى الله علیه و سلم

چطور ابن تیمیه را منافق ندانیم، با اینکه نسبت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) وقیحترین عبارت را آورده است و گفته که در حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شباهتی از نفاق هست که قرآن در مورد آنان می‌گوید:

فان أعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها إذا هم یسخطون.

در ادامه می‌گوید لعنت خداوند بر ابن تیمیه باد ... .

البرهان الجلی، 53، چاپ اول سال 1389

البته سخن زیاد است، ولی قرار شد به اختصار پاسخ‌ها را عرض کنیم و به همین مقدار اکتفاء می‌کنیم.

آقای هدایتی

در یکی از نماز جمعه‌های استان سیستان و بلوچستان، یکی از همین دلدادگان وهابیت که دل در گروه وهابیت داده، منکر شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شده است. در این باره توضیحی بفرمائید.

استاد حسینی قزوینی

در این رابطه، چند روز پیش دیدم که پیام‌های متعددی برای من آمده از استان سیستان و بلوچستان که در نماز جمعه به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) جسارت شده است. من معمولا مقید هستم که نماز جمعه‌های این استان و مدینه را گوش می‌دهم، ولی به خاطر کسالتی که داشتم نتوانستم گوش کنم، ولی متن نوار را برایم پیاده کردند و آوردند.

اینها از دلدادگان وهابیت و پس مانده‌های خوارج و منافقین هستند که اینچنین متهورانه نسبت به ساحت مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) جسارت می‌کنند و احساسات 400 میلیون شیعه را با این سخنان یاوه خود، جریحه دار می‌کنند و هدفشان جز ایجاد فتنه و اختلاف میان مردم نیست. همانطوری هم که شما گفتید، من تلفن‌های متعددی از زابل و زاهدان و شهرهای دیگر داشتم و گفتم که هیچ عکس‌العمل تندی نشان ندهند. چون هدف دشمن این است که یک سری افراد یاوه را بفرستند تا با یاوه گوئی‌ها، زمینه اختلاف میان شیعه و سنی و مسلمانان را ایجاد کنند.

البته ما با برادران أهل سنت، چه در خارج و چه داخل کشور، هیچ مشکلی نداریم. حتی در استان سیستان و بلوچستان، 95% أهل سنت استان، کاملا با شیعه همگام است. ولی 5% دلداده وهابیت هستند و رابطه تنگاتنگی میان حوزه علیمه‌شان با عربستان دارند. با پول‌هایی که از عربستان یا امارات و پاکستان می‌آید، اینها خود را می‌بازند.

آقای عبدالمجید اسماعیل شه‌بخش امام جمعه زاهدان وقتی در خطبه‌های قبل از نماز جمعه صحبت می‌کند، در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که حضرت علی (علیه السلام) با او ازدواج کرد، این تعبیر را به کار می‌برد:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به حضرت علی (علیه السلام) که یک فقیر به تمام معنا بود داد.

در حقیقت ما این را جسارتی می‌دانیم به ساحت مقدس آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام).

بعد می‌گوید:

این صحبت‌هایی که در مورد شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مطرح است، دروغ محض است و هدف آنها تخریب ابوبکر و عمر نیست، بلکه می‌خواهند شخصیت علی (علیه السلام) را تخریب کنند. علی (علیه السلام) که شیر خدا و اسد الله الغالب بود و درب خیبر را با یک دست بلند کرد، چگونه حاضر می‌شود ببیند که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را جلوی چشمش مضروب کنند و بعد دخترش را به عقد ضارب (عمر) در بیاورد... با اینکه می‌گوید قبر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نامشخص است، مگر قبر عایشه و سه دختر دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشخص است. بین اینها، قبر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حدودش معلوم است... می‌گویند حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را شبانه دفن کردند و ...

درجواب ایشان می گوییم که این آقایان یا خودشان به مدینه نرفته‌اند و خداوند توفیق را از اینان گرفته یا می‌توانستند از افراد دیگری که به مدینه رفته‌اند سوال کنند و ببینند که قبر زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشخص و واضح است. وقتی وارد قبرستان بقیع می‌شویم، قبر زوجات نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): ام‌سلمه، سوده، عایشه، حفصه، ام‌حبیبه، زینب، ام‌میمونه، صفیه و ماریه قبطیه همه در یک ردیف است. خود وهابی‌ها هم توصیه می‌کنند که اینجا محل قبر زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و سلام بدهید و دعا بخوانید و ... . حتی قبر عمه‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کاملا مشخص است. یعنی اینها واضح و روشن است. 

من هم بر خودم لازم می‌دانم که از مسئولین محترم استان سیستان و بلوچستان تشکر کنم و بگویم که دعای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و امام زمان (علیه السلام) بدرقه راهتان، که جنایاتی که همین مولوی‌ها در ایرانشهر انجام دادند و یک حوزه علمیه را مرکز مهمات کردند برای عملیات تروریستی در میان اجتماعات شیعه و سنی. حتی رسما در اعترافات خود گفتند که می‌خواستند چند مولوی را بکشند و به گردن نظام بیاندازند. الحمدلله که عنایات أهل بیت (علیهم السلام) اینها را مفتضح کرد و من این را از جنابعالی تقاضا دارم که اعترافات اینها را و جملاتی از شخصیت‌های برجسته استان سیستان و بلوچستان که اینها را محکوم کرده‌اند، بارها پخش کنید تا مردم بدانند حساب أهل سنت از وهابیت جدا است. حساب 5% دلدادگان وهابیت با 95% أهل سنت فرق می‌کند.

آقای هدایتی

نکته مهمی که ایشان گفته، منکر شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شده است.    بی‌پایه و اساس بودن این حرف‌ها کاملا مشخص است. از شما می‌خواهیم که با توجه به اسناد موجود در کتب أهل سنت و نمونه‌هایی از سخن علمای شیعه، شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را ارزیابی کنید.

استاد حسینی قزوینی

از استان سیستان و بلوچستان و سایر مناطق زنگ زدند و شاید بیش از 200 مورد در مورد شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) سوال شد که در یکی از دانشگاه‌ها، یکی از دانشجویان دلداده وهابیت بر دیوار دانشگاه اطلاعیه‌ای چسبانده که هر کس ثابت کند حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شهید شده، به او فلان قدر جایزه می‌دهیم.

ما عطای او را به لقایش می‌بخشیم و جایزه‌اش را پست می‌دانیم. اگر شیعه در طول تاریخ سخن از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌زند، عقیده ثابت در میان أهل بیت (علیهم السلام) و فقهاء شیعه بوده است. خود مرحوم کلینی (ره) به سند صحیح از آقا امام کاظم (علیه السلام) نقل می‌کند که:

ان فاطمة صدیقة شهیدة

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) همه صدیقه است و هم شهیده.

کافی، ج1، ص458

همچنین آقای سید مرتضی  از علمای بزرگ شیعه، صراحت دارد بر اینکه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شهید شده است.

الشافی، ج3، ص241

سلیم بن قیس که از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) است، در کتاب خود، ص150 صراحت دارد بر شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها).

از نظر شیعه، با توجه به روایت صحیح کافی و شهادت بزرگان، احدی شک در شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ندارد.

اما از دیدگاه أهل سنت: از برادران أهل سنت که عناد ندارند و دنبال حقیقت هستند و بهانه‌جو نیستند، تقاضا می‌کنم که به این نکات توجه کنند.

جناب جوینی ، متوفای 730 هجری و از شخصیت‌های برجسته أهل سنت است. آقای ذهبی که از استوانه‌های علم رجال است از او تعبیر می‌کند به:

الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الاسلام

او امام و پیشوا و محدث یگانه و فخر اسلام بوده است.

تذکره الحفاظ ذهبی، ج4، ص1505


ایشان با این ویژگی‌هایی که بزرگان أهل سنت در مورد او دارند، کتابی دارد به نام فرائد السمطین و در آنجا می‌گوید:

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود و امام حسن (علیه السلام) وارد شد. دیدگان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که بر او افتاد، دیدگانش اشک آلود شد. سپس امام حسین (علیه السلام) وارد شد و باز هم گریست. علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) هم وارد شدند و باز هم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گریست. وقتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علت گریه را پرسیدند، اینچنین فرمود:

لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کأنی بها قد دخل الذل فی بیتها ...

و إنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی، کأنی بها و قد دخل بیتها، و إنتهکت حرمتها، و غصب حقها، و منع إرثها، و کسر جنبها، و أسقط جنینها و هی تنادی: وا محمداه! فلا تجاب، و تستغیث فلا تغاث ... فتقدم علیّ محزونة، مکروبة، مغمومة، مغصوبة، مقتولة.

وقتی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را دیدم، به یادم افتاد آنچه که بعد از من، امت من در حق حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) می‌کنند. گویا می‌بینم که ذلت وارد خانه او شده، حرمت او را پایمال کرده‌اند، حقش را غصب کرده‌اند، ارث او را منع کرده‌اند، پهلویش را شکسته‌اند، جنین او را سقط کرده‌اند در حالیکه دخترم فریاد می‌زند یا محمدا! ولی کسی او را جواب نمی‌دهد. هر چه استغاثه می‌کند کسی او را پاسخ نمی‌دهد. اول کسی که از أهل بیت من به من ملحق می‌شود فاطمه (سلام الله علیها) است. پیش من خوهد آمد در حالیکه ناراحت و غمگین و حقش غصب شده و شهید شده است.

در عرب، واژه مقتول غیر از مات است، یعنی کشته شده نه اینکه مرده.

آقای جوینی در ادامه می‌گوید:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستش را بلند کرد و گفت:

اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و أذل من أذلها و خلّد فی النار من ضرب جنبها حتى ألقت ولدها، فتقول الملائکة: آمین.

خدایا! لعنت کن هر کس به فاطمه (سلام الله علیها) ظلم کرده؛ و مجازات کن کسی که حقش را غصب کرده؛ و ذلیل کن هر کس که زمینه ذلت او را فراهم کرده و در آتش خودت جاودانه نگهدار کسی را که بر پهلوی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) زد و فرزندش سقط شد. در این هنگام ملائکه گفتند آمین.

فرائد السمطین، در ج2، ص34 و 34

از این عبارت خیلی از قضایا روشن می‌شود.

گر خانه کس است، یک حرف بس است.

آقای هدایتی

چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آن همه قدرت خود که اسد الله الغالب بود، از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) دفاع نکردند؟

استاد حسینی قزوینی

در رابطه با این قضیه، سال گذشته در همین شبکه سلام این سوال مطرح شد و مفصل در این زمینه جواب دادیم. خلاصه جواب این بود که خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه، خطبه سوم معروف به شقشقیه، مفصلا توضیح می‌دهد و می‌گوید:

و طفقت أرتأی بین أن أصول بید جذاء أو أصبر على طخیة عمیاء، یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر و یکدح فیها مؤمن حتى یلقى ربه فرأیت أن الصبر على هاتا أحجى فصبرت و فی العین قذى و فی الحلق شجا أرى تراثی نهبا حتى مضى الأول لسبیله فأدلى بها إلى فلان بعده.

بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌دانستم که از حق خودم دفاع کنم، ولی تنها بودم و دست خالی و یاری و یاوری نیافتم؛ یا در یک محیط خفقان‌زا و تاریک، صبر پیشه سازم. این محیطی که پیران را فرسوده می‌کند، و جوانان را پیر، و مردان مومن را تا قیامت اندوهگین می‌سازد. بعد از ارزیابی درست، صبر کردم، در حالیکه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم و می‌دیدم که جلوی چشمم میراث مرا به غارت بردند.

همچنین در خطبه 217، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید:

فنظرت فإذا لیس لی رافد و لا ذاب و لا مساعد إلا أهل بیتی، فضننت بهم عن المنیة فأغضیت على القذى، و جرعت ریقی على الشجى، و صبرت من کظم الغیظ على أمر من العلقم، و آلم للقلب من حز الشفار.

در برابر ظلم‌هایی که بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق من کردند، به اطرافم نگاه کردم و دیدم که نه یاوری دارم، نه کسی از من حمایت می‌کند جز خانواده‌ام؛ و مایل نبودم که جان آنها را به خطر بیاندازم چون نسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای همیشه قطع می‌شد. در حالیکه خار بر چشمم بود، چشمم را بر هم نهادم و با استخوان در گلو گیر کرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و صبر کردم بر خشم خود، بر امری که تلخ‌تر از زهر و دردناک‌تر از شمشیر بر قلب بود.

آقای ابن ابی احدید معتزلی در شرح نهج البلاغه، ج1، ص307 می‌گوید که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید:

و أیم الله لولا مخافة الفرقة بین المسلمین، و أن یعود الکفر، و یبور الدین، لکنا على غیر ما کنا لهم علیه ... .

به خدا قسم! اگر نمی‌ترسیدم از اینکه اختلاف افتد بین مسلمانان و دوباره کفر به جامعه اسلامی برگردد و دین نابود می‌شود، می‌فهمیدید که من چه ضربه شستی بر شما نشان می‌دادم... .

حتی مرحوم علامه مجلسی (ره) در جلاء العیون می‌گوید:

وقتی وارد خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) شدند و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را مورد ضرب و شتم قرار دادند و او نیز ناله زد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) از اتاق در آمد و از کمربند یکی از مهاجمین گرفت و بلند کرد محکم بر زمین زد و روی سینه‌اش نشست. در همین هنگام صدای موذن بلند شد که اشهد ان محمدا رسول الله. علی (علیه السلام) فرمود: زهراء (سلام الله علیها) جان! اگر من بخواهم اینها را از بین ببرم، دیگر نام پدرت بر بالای مأذنه‌ها گفته نمی‌شود.

یعنی با ایجاد تفرقه و سوء استفاده منافقین و دشمنان، اصل دین از بین می‌رود.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)! من حاضرم هر مصیبتی را بپذیرم، ولی حاضر نیستم نام پدرم رسول الله از زبان‌ها بیفتد.

حتی خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرد به علی (علیه السلام) که:

فإن وجدت اعوانا فجاهدهم و ان لم تجد اعوانا فکف یدک و احقن دمک، فإن الشهادة من وراءک.

اگر نیرو و کمک داشتی، با اینها جهاد کن. اگر یاور نیافتی، دست نگهدار و خونت را حفظ کن که شهادت پشت سر توست.

مستدرک الوسائل، ج11، ص74 - غیبت شیخ طوسی، ص193 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ج20، ص326

در برخی منابع آمده که از خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) سوال کردند که چرا دفاع نکردی از همسرت و حق خود؟ حضرت فرمود:

اقتداءا برسول الله.

نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در 13 سال در مکه، جلوی چشمش، عزیزانش مثل عمار و یاسر و سمیه و بلال را شکنجه می‌دادند و برخی هم شهید می‌شدند. چون نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنا نبود که با معجزه کار را جلو برد و چون کمک و یاور و مدافع نداشت، لب فرو بست، حتی دستور دفاع هم به کسی نداد. در برابر بدترین جسارت‌هایی که به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کردند در مکه، از خودش دفاع نکرد. لذا آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در این زمینه صبر می‌کند.

از آقا امام رضا (علیه السلام) سوال می‌کنند که چرا جدت علی (علیه السلام) از حقوق مسلم خود و همسرش دفاع نکرد؟

حضرت فرمود که همانگونه که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه دفاع نکرد:

اقتدی برسول الله فی ترک جهاد المشرکین بمکة بعد النبوة ثلاث عشر سنة.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 13 سال در مکه لب فرو بست و با مشرکان جهاد نکرد.

آقای هدایتی

با توجه به این همه فضائل و مناقبی که در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) آمده و علمای شیعه و سنی هم زیاد از این روایات نقل کرده‌اند، چگونه اینها منکر فضائل این بزرگوار شدند و احترامش را پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نگه نداشتند و حتی در نهایت بی حرمتی کردند به ساحت مقدس ایشان؟

به تعبیر یکی از بزرگان، حتی اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش می‌کرد تا آنجایی که می‌توانید و از دستتان بر می‌آید در حق این بزگوار ظلم کنید، بیش از اینی که ظلم کردند، نمی‌توانستند ظلم کنند.

استاد حسینی قزوینی

آقای ذهبی که از استوانه‌های علمی أهل سنت است، از ابوحامد غزالی در کتاب السر العالمین، نقل می‌کند:

از ایشان سوال کردند که آیا «من کنت مولاه فعالی مولاه» صراحت در امامت و حقانیت علی (علیه السلام) دارد یا خیر؟ گفت: بله. گفتند: آیا خود خلیفه دوم اولین نفری نبود که در روز غدیر گفت «بخ بخ لک یا علی، اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنة». گفت: بله. گفتند که این در حقیقت تسلیم و رضایت است به دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام).

ثم بعد ذلک غلب علیه الهوی. حبا للریاسه ... فحملهم علی الخلاف. فنبذوه وراء ظهورهم و اشتری به ثمنا قلیلا، فبئس ما یشترون.

بعد ازاین قضیه، هوا و هوس بر خلیفه دوم غلبه کرد. بخاطر رسیدن به ریاست ... این هواپرستی و ریاست طلبی، آنها را وادار بر مخالفت دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد. سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را پشت سر انداختند و به اندک چیزی (ریاست چند روزه دنیا) فروختند. چه معامله بدی کردند.

گرچه آقای ذهبی، از این جملات غزالی تعجب می‌کند و می‌گوید:

إن الرجل من بحور العلم

آقای غزالی، دریای علم است.

از آقای ذهبی سوال می‌کنیم که اگر کسی از بحور علم شد و نیامد وجدانش را مانند جناب عالی زیر پا بگذارد و تمام روایات مربوط به أهل بیت (علیهم السلام) را به نوعی خدشه وارد نکند؛ حتی اگر نتوانست مناقشه کند و اشکال رجالی وارد کند، بیاید بگوید که:

قلب من شهادت می‌دهد که این روایتی که در فضیلت علی (علیه السلام) است، باطل است.

وقتی همچنین مطلبی را آقای ذهبی می‌گوید و نمی‌تواند اشکال رجالی و سندی کند، چه انتظاری است که آقای ابو حامد غزالی هم مثل شما اینچنین بکند.

این قضایا کاملا روشن بوده و حتی خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه شقشقیه می‌گوید:

خلفاء موقعیت مرا می‌دانستند، نسبت به حقانیت من کاملا اذعان داشتند، ولی بخاطر چند روز دنیا این مسائل را ایجاد کردند.

در قضیه خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، تنها خودش که مخالف این قضیه نبود، افراد زیادی مخالف بودند. حتی تا 6 ماه، نه بنی‌هاشم و نه تعدادی از مهاجرین و انصار، زیر بار خلافت ابوبکر نرفتند. خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا وقتی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) زنده بود بیعت نکرد، بنی هاشم هم همینطور. البته ما شیعیان معتقدیم که تا ابد هم بیعت نکرد. به تعبیر شیخ مفید:

و الذی علیه محقق الشیعة لم یبایع علی ساعة قط.

آنچه که محققان شیعه بر آن هستند، علی (علیه السلام) حتی یک ساعت هم با خلفاء دست بیعت نداد.

اولین کسی که می‌توانست از قداست و موقعیت و محبوبیت خودش در جامعه است علی (علیه السلام) دفاع کند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است. ابوذر آمد اعتراض کرد، دست و پایش را شکستند و از مسجد بیرون انداختند. سلمان آمد از علی (علیه السلام) دفاع کرد، او را هم زدند و بیرون انداختند. عمار یاسر را هم زدند و بیرون انداختند. عباس عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراض کرد، شبانه رفتند منزلش و گفتند که هر چه بخواهی از مقام و مال به تو می‌دهیم، ولی وارد صحنه نشو. ولی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) نه کسی است که تطمیع شود و نه تهدید، آمدند و به قول خودشان ضرب شست اولشان را به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نشان دادند تا دیگران هم حساب خود را بکنند که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) که فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، در برابر ما ایستاد و ما چنین معامله‌ای کردیم با او.

بخاطر همین قضایا، اول آمدند نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) این مسائل را پیش آوردند تا دیگران درس عبرت بگیرند.

إن شاء الله فردای قیامت، حقائق روشن خواهد شد. گرچه الان هم برای منصفان شیعه و سنی و حتی وهابیت، حقیقت روشن شده است. فوج فوج و دسته دسته، اساتید و محققان و دانشجویان و علماء، یکی پس از دیگری، پس از سال‌ها مذهب خود را رها کرده و به مذهب أهل بیت (علیهم السلام) می‌پیوندند.


سوالات بینندگان


سوال

حدیثی از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) که فرمود: کسانی که نسبشان به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) می‌رسد، چه از طرف مادر و چه از طرف پدر، سادات محسوب می‌شوند. آیا این حدیث درست است؟

جواب

ما بر این عقیده هستیم که کسی اگر مادرش از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) باشد، از سادات است و فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها). فقط بین مراجع تقلید اختلاف است که آیا کسی که مادرش سید است، به او می‌شود خمس داد یا خیر. برخی مانند سید مرتضی علم الهدی (ره) معتقدند که بر کسی که پدر یا مادرش سید باشد، می‌شود خمس داد؛ ولی اغلب فقهاء ما معتقدند که باید حتما پدرش سید باشد نه مادرش. ولی از نظر فضیلت و مقام، هیچ تفاوتی بین این دو نیست، چه مادرش سید باشد و یا پدرش.

سوال

دیروز یک برنامه‌ای در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) شبکه سلام پخش می‌کرد، ولی اشعاری در این برنامه پخش شد که ایشان را به مقام خدائی می‌رساند. چرا اینگونه است؟ شرک به خدا جائز نیست و کسی که قدرت خدا را به غیر خدا نسبت بدهد شرک است.

جواب

ای کاش این عزیز نمونه‌ای از این اشعار را می‌خواند و ما با توجه به آن جواب می‌دادیم. ایشان گفت که اگر کسی قدرت خدا را به غیر از خدا نسبت بدهد شرک است. اگر چنانچه بگوئیم که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) قدرت خدائی داشته، شرک است؛ ولی اگر کسی بگوید:

که خلیفه دوم قدرت خدائی داشته و در مدینه بالای منبر بوده و گفته:

یا ساری الجبل، یا ساری الجبل.

مردم پرسیدند که چه شده؟ گفت: من مشغول خطبه خواندن بودم. دیدم لشکر اسلام که برای فتح نهاوند رفته بودند، دشمن اینها را محاصره کرده و من به اینها گفتم: در کوه پناه بگیرید. بعد از چند ماه که لشکر برگشت، گفتیم: چه خبر بود؟ گفتند: چند ماه قبل که آنجا بودیم، صدای جناب عمر را شنیدیم که گفت به طرف کوه پناه ببرید و رفتیم و پیروز شدیم.

البدایه و النهایه، ج7، ص147

جالب این است که آقای ابن تیمیه، بزرگ نظریه پرداز وهابیت، این را به عنوان یک عقیده قطعی و مسلم، در کتاب مجموع فتاوا، ج11، ص276 و منهاج السنه، ج8، ص204 نقل می‌کند.

همچنین آقای ابن کثیر دمشقی سلفی در رابطه با سیره عمر بن الخطاب می‌گوید امور زیادی در رابطه با اینکه عمر از غیب خبر می‌دهد ثبت شده است.

البدایه و النهایه، ج6، ص201

همچنین همین آقای ابن تیمیه حرانی نقل می‌کند بعضی از علماء و بزرگان بودند که اینها الاغ مرده را بعد از مردن، زنده می‌‌کردند؛ یعنی همان قدرت خدائی.

النبوات ابن تیمیه، ص213

در کتاب مجموع فتاوا، ج11، ص281 می‌گوید که مردی الاغش مرده بود و آمد یک بسم الله گفت و گفت الاغ بلند شو. الاغ زنده شد و راه رفت. در رابطه با شخص دیگر که اسبش مرده بود و به اذن خدا زنده کرد.

چرا اگر ما نسبت به صحابه مثل جناب عمر و ابوبکر و خالد قدرت خدائی بدهیم، عین توحید است؟ ولی اگر همین ها را برای أئمه (علیهم السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) که پاره تن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و با رضایت او راضی و با غضب او غضبناک می‌شود، ثابت کردیم، شرک است.

سوال

چرا قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مخفی است؟

جواب

چون خودش وصیت کرده است. ما در این رابطه، در فاطمیه سال گذشت مفصل صحبت کردیم. چون راضی نبود کسانی که نسبت به او ظلم کرده‌اند، در تشییع جنازه او شرکت کنند.

سوال

برادران روحانی که در استان سیستان و بلوچستان منبر می‌روند، بجای اینکه از مصائب أهل بیت (علیهم السلام) بگویند، از مسائل أهل سنت می‌گویند. ما با اینها چه کنیم؟ جواب بدهیم یا ساکت بمانیم؟

جواب

به این صورت کلی گفتن، گمان نمی‌کنم که صلاح باشد. در استان سیستان و بلوچستان رفتن و منبر رفتن، کار ساده‌ای نیست. چه بسا یک جمله را بالای منبر بگوید و همان را بعضی از معاندین و مغرضین بردارند و فتنه تفرقه را در منطقه ایجاد کنند.

سوال

آیا واقعا حقمان هست که از حقانیت آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) دفاع بکنیم یا نه؟

جواب

اینکه ما باید از حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) دفاع کنیم، هیچ شبهه‌ای نیست و در این مورد هیچ حد و حصر و تقیه‌ای نداریم. از حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) با تمام توان دفاع می‌کنیم. ولی باید مقدسات أهل سنت را محترم بدانیم. شخصیت‌های مورد نظر آنان را احترام بگذاریم. هرگونه بی‌احترامی به معتقدات أهل سنت را جرم نابخشودنی می‌دانیم.

سوال

این بدعت‌هایی که أهل سنت در دین گذاشتند، مانند دست بسته نماز خواندن و وضو گرفتن و ...، در زمان کدام خلیفه اتفاق افتاده و گناهش بر گردن کیست؟

جواب

نماز خواندن بصورت دست بسته، از زمان خلیفه دوم و شستن پا در وضو از زمان عثمان تأسیس شده و دلائل این عمل را هم إن شاء الله سر فرصت عرض خواهیم کرد.

سوال

چرا از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) صحبت شده، آیا واقعا شهید شده است؟

جواب

اگر این عزیز، ابتداء بحث را گوش می‌کردند، هم از منابع شیعه و هم أهل سنت، قضیه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را عرض کردیم.

سوال

صحیفه فاطمه چیست؟

جواب

برخی از مغرضین، بویژه دکتر قرضاوی، با اینکه چندین بار به ایران مسافرت کرده بود، در یکی از صحبت‌های خود گفته که ایرانی‌ها معتقد به صحیفه فاطمه هستند و قرآنی که نزد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بوده، دو یاسه برابر قرآن رسمی اینها است.

اینها دروغ محض است. منظور از صحیفه، کتاب است. کتابی که در اختیار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بود. مطالبی که بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، جبرئیل امین نازل می‌شد و بر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) املاء می‌کرد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌نوشت و بعدا به صورت صحیفه ثبت شده است.

سوال

در نهج البلاغه، علی (علیه السلام) یک مرتبه از سه خلیفه تعریف و تمجید و تحسین می‌کند و بار دیگر مخالف است. توضیح دهید که چرا؟

جواب

ای کاش ایشان، مواردی از تمجید امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد خلفاء را ذکر می‌کردند تا ما جواب می‌دادیم. ما هفته گذشته چندین مورد سوال داشتیم که آیا واقعا امیرالمؤمنین (علیه السلام) از خلفاء تمجید کرده‌اند یا نه؟ پاسخ این را، واحد پاسخ به شبهات موسسه‌مان به من دادند و من آن را کنترل کردم و قرار است روی سایت قرار بگیرد. تمام مواردی که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت داده‌اند که از خلفاء تمجید کرده، دروغ محض است و تمام اینها را با دلیل متقن و محکم و دندان شکن جواب دادیم.

سوال

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک کلام سری را به یکی از همسران خود گفته و در سوره تحریم آمده است. آیا این سر این بود که بعد از من ابوبکر خیلفه می‌شود یا نه؟

جواب

امام جمعه چابهار هم، این روایت را در کتاب راز دل آورده‌اند و ما هم آن را جواب داده‌ایم. روایت ضعیف است. روایت را مرحوم قمی در تفسیرش آورده به عنوان شأن نزول آیه. نه سندی دارد و نه انتسابی به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد. مضافا به اینکه این روایت، متن تندی دارد که ما نقل آن روایت را توسط دوستان در منابر حرام می‌دانیم؛ چون موجب می‌شود که احساسات و عواطف برادران أهل سنت جریحه‌دار شود. این روایت، عبارات تندی دارد. مثلا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به یکی از زنانش برگشت گفت:

أنا افشی إلیک سرا، فإن أنت أخبرت به فعلیک لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین ...

ما، همچنین قضیه‌ای را قبول نداریم و ضعیف است و به مضمون این روایت هم ملتزم نیستیم.

سوال

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرزندان زیادی داشتند، چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از همه عزیزتر بوده است؟

جواب

ما از این عزیزمان سوال می‌کنیم که چرا از حدود 10 فرزند ابوطالب، امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا از چندین فرزند حضرت ابراهیم (علیه السلام) ، فقط حضرت اسماعیل (علیه السلام) لایق این مقام شد؟ اینها چیزی نیست که بخواهیم در کار خداوند، چرا بگوئیم. ولی آنچه که محرز است، در مورد قبل از ولادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، روایات متعدد داریم. حتی نطفه ایشان با خوردن میوه بهشتی منعقد شده و از روز اول نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این قضیه را خبر داده بود. وقتی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) در رحم مادر بود، قرآن خواندنش در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده است. ایشان نمونه و الگو بوده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق ایشان فرمود:

سیدة نساء العالمین یا فاطمة بضعه منی من آذاها فقد آذانی یا فداها ابوها.

وقتی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) وارد منزل می‌شد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به احترام ایشان بلند می‌شد و روی او را می‌بوسید. این قضایا در رابطه با ایشان وارد شده و خداوند اینچنین کرد ایشان را، تا میزانی برای تشخیص حق از باطل باشد.

آقای هدایتی

آخرین سوال: در مورد قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از دیدگاه کتب أهل سنت، توضیحی بفرمائید.

استاد حسینی قزوینی

این قضیه، یک مسئله قطعی و غیر قابل انکار است. حتی ابن تیمیه حرانی، بزرگ نظریه پرداز وهابیت، با آن همه عناد به أهل بیت (علیهم السلام) و جسارتی که به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) دارد، صراحت دارد در کتاب منهاج السنه، ج4، ص221 که هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را قطعی می‌داند. ولی توجیه می‌کند و می‌گوید:

غایة ما یقال انه کبس البیت، لینظر هل فیه شیء من مال الله الذی یقسمه و أن یعطیه لمستحقه

اینها به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) هجوم بردند و وارد خانه ایشان شدند. می‌خواستند ببینند که آیا در خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) اموالی از بیت المال هست که ذخیره کرده باشند یا دزدی کرده باشند تا آنها را مصادره کنند و میان مردم توزیع کنند.

این توجیه به قدری احمقانه است که من گمان نمی‌کنم دیوانه‌های تیمارستان بپذیرند.

آقای ابن عبد ربه، متوفای 463 هجری، در کتاب عقد الفرید، ج3، ص63 این قضیه را مفصل آورده است. آقای بلاذری که از شخصیت‌های برجسته أهل سنت است و متوفای 270 هجری، می‌گوید:

فجاء عمر و معه فتیلة، فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة:یابن الخطاب! أتراک محرقا علی بابی؟ قال نعم و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک.

عمر آمد در حالیکه وسائل آتش سوزی در دستش بود و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) در درب خانه با عمر مواجه شد. ای پسر خطاب! آیا آمده‌ای خانه مرا به آتش بکشی؟ گفت: بله، ما می‌خواهیم با آتش زدن خانه تو، دین پدرت را حفظ کنیم.

انساب الاشراف بلاذری، ج1، ص586

خود آقای طبری در تاریخ خود، ج2، ص233 با سند صحیح این مطلب را نقل می کند و همچنین آقای شهرستانی شافعی مذهب و متوفای 548 هجری، نقل می‌کند که:


إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت الجنین من بطنها و کان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها و ما کان الدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین.

خلیفه دوم آنچنان در روز بیعت بر شکم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) زد که بچه در شکم او سقط شد. خلیفه دوم فریاد می‌زد که آتش بزنید خانه را با تمام ساکنانش؛ در حالیکه در خانه، غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین کسی دیگر نبودند.

ملل و نحل شهرستانی، چاپ جدید بیروت، ص83 و چاپ قبلی، ج1، ص57

همچنین مقاتل بن عطیه می‌گوید:

جمع عمر الحطب علی دار فاطمة و احرق باب الدار.

عمر وسائل آتش سوزی و هیزم را درب منزل حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) جمع کرد و خانه او را آتش زد.

موتمر علماء بغداد، ص181

إن شاء الله امیدواریم که این حرکت ما و زحمت‌های شما و گوش دادن بینندگان عزیز، به عنوان ران ملخی به پیشگاه سلیمان هستی، آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) باشد.


««« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »»»



دکتر سید محمد حسینی قزوینی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    فهرست نظرات  
1  نام و نام خانوادگی:  علی رضا     -   تاریخ:  17 خرداد 87
علیها افضل سلام الله.
و علیه رحمة الله الواسعة.
2  نام و نام خانوادگی:  محمد     -   تاریخ:  19 خرداد 87
از این سایت و دست اندکارانش کمال تشکر را داریم خداوند به همه شما توفیق بیشتر عنایت کنید تا بیشتر حقایق را برای حق جویان روشن کنید
3  نام و نام خانوادگی:  مجید م علی     -   تاریخ:  14 تیر 87
باسلام
از اینکه مزاحم میشوم واقعاً معذرت می خواهم . چند لحظه پیش برای مدت کوتاهی برنامه شبکه منافقین المستقله را تماشا کردم .
واقعا از اراجیف انها خونم بجوش امد .
تقاضائی از شما دارم که امیدوارم مورد قبول واقع شوى . از استاد محترم جناب اقای آیت الله قزوینی تقاضا دارم که جوابیه ئی تلوزیونی بزبان عربی با نشان دادن سندهای قوی از محققین مهم و سطح بالا اهل سنت که بروی صفحه تلوزیونی قابل خواندن باشد تهیه کرده و انرا از شبکه سلام و در صورت امکان از شبکه های الزهرا و الانوار پخش کنید ( البته بعد از تبلیغات زیاد حتی با مطرح کردن ان بروی شبکه های ( یعنی ) اسلامی غیر شیعی مانند خود شبکه منافقین المستقله بوسیله تلفن و طرح این سوال که ایا میدانید که شبکه سلام برنامه ای در رد برنامه شما در مورد شهادت حضرت زهرا ( ع ) بزبان عربی پخش میکند ؟ ).
در ضمن باید این برنامه بصورت مکرر و با اعلام زیر نویس پخش شود و گذاردن فایل صوتی قابل دانلود ان بروی سایتهای وابسته خود بسیار مفید خواهد بود .
امیدوارم که طلب اینجانب مورد قبول واقع شود
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جواب نظر:
برنامه این هفته استاد دکتر حسینی قزوینی (شب جمعه 13 تیر 87) در رابطه با شهادت حضرت زهرا (س) و همچنین ادامه مباحث مربوطه می باشد
در رابطه با جوابیه استاد به زبان عربی ، متن کامل صحبتهای ایشان و شبهاتی که آقایان علماء شبکه المستقله در آنجا جلسات مطرح کرده و جوابیه استاد (به همراه پاورقی ها و رد شبهات آنان) بصورت عربی و فارسی به همراه فایل صوتی آنان به زودی در سایت گذاشته خواهد شد.
موفق و مؤید باشید
معاونت اطلاع رسانی
4  نام و نام خانوادگی:  سید حبیب الله شاکری پور     -   تاریخ:  17 تیر 87
جناب آقای دکتر قزوینی
باسلام
خلاصه کنم :همیشه برای جنابعالی دعای خیر میکنم و عرض مکنم چرا ؟
تاخودرا و اهل بیت را درحدودی شناخته ام نتوانستهام واقعا بخندم چون نمیتوانستم صدای حقانیت اهل بیت را به دنیا برسانم و بعنوان یک شیعه ( انشا’الله) بار 1400 سال مظلومیت شیعه را بدوش ناتوان خود احساس میکردم و شرمنده از اینکه کاری نمیتوانم انجام دهم .
و اکنون با توجه به مجاهدتهای جنابعالی در تمام محورهای مربوطه به خصوص همکاری بسیار مفید شما با شبکه سلام که حدود دو سال است مرتبا پیگیری میکنم از صمیم قلب مشعوفم که حداقل صدای حقانیت شیعه به اقصی نقاط جهان میرسد . و اینجانب همواره مبلغ این سایت و شبکه سلام در محیط پیرامون بوده ام و انشا’الله خواهم بود .روش جنابعالی بسیار مستدل منطقی محکم و مدلل میباشد. اینجانب در تهران زندگی میکنم چنانچه از این حقیر کاری ساخته باشد در خدمت تبلیغ اهل بیت علیهمالسلام هستم .
خداوند سایع عالی را مستدام بدارد .
والسلام : سید حبیبالله شاکری پور
5  نام و نام خانوادگی:  آرین     -   تاریخ:  13 فروردین 88
با سلام اگر شهادت حضرت زهرا را به دست عمر خطاب بپذیریم و سکوت علی بن ابی طالب را از روی تقیه بدانیم. چگونه ازدواج ام کلثوم دختر علی و فاطمه با عمر خطاب را آنهم پس از قتل مادر ام کلثوم بدست عمر! توجیه کنیم؟ آیا مشاورت هایی که در سالهای بعد علی به عمر می دادهم توجیه پذیر است؟ شاید بفرمایید که مصالح اسلام اقتضا می کرد. اما مشاورت هایی مانند پیشنهاد پاره پاره کردن فرش ابریشمی مداین برای تقسیم غنائم ایران را که علی به عمر می داد هم در راستای اقتضای مصالح اسلام بود؟ (رک تاریخ طبری جلد 5 صفحه 1824) حد اقل علی نباید درصدد قصاص قاتل دختر رسول خدا بر می آمد؟ یعنی علی اینقدر در موضع ضعف بوده و اینقدر بی تدبیر بوده که نمی توانسته از این فرصت یعنی فرصت خونخواهی دختر رسول خدا آنهم تنها بین 2 تا 6 ماه پس از فوت پیامبر استفاده کند؟ و هم قاتلان دختر رسول خدا را قصاص کند و هم فتنه غصب خلافت را فرو نشاند؟ یعنی ثمره 23 سال نزول وحی و زحمت پیامبر در جزیره العرب این بود که پیامبر 40 نفر حق طلب نتوانست تربیت کند که به یاری خلیفه برحق بیایند؟دینی که 70 روز نتوانست دوام بیاورد بعد 1400 سال از آن چه می ماند؟ دیگر اینکه سلمان و ابوذر و عمار و امثالهم کجا بودند؟ و چرا این ها بعدها کارگزاران قاتل دختر رسول الله شدند؟ دیگر اینکه نقل می کنید علی با دست بسته و طناب بر گردن با ابوبکر بیعت کرد. آیا برای ابوبکر رسوایی ازین بالاتر می توانست ایجاد شود که با زور و با طناب بیعت بگیرد؟ که خلیفه مسلمین طناب بر گردن یکی از نزدیک ترین صحابه رسول خدا بیندازد و او را بکشد تا بیعت بگیرد؟ از اسناد تاریخی تنها یک مورد اختلاف بین ابوبکر و فاطمه بر سر فدک نقل شده که در آن قضیه هم فاطمه تنها وارث رسول خدا نبوده و ایشان 4 دختر داشته اند.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامی
بهتر است بدانید که طبق مدارک معتبر ، ام کلثوم همسر عمر ، دختر ابوبکر بوده است و نه امیر مومنان  علی علیه السلام :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
اما در مورد مشورت ها ،‌ انچه در کتب شیعه آمده است ،‌همان است که گفته شد ،‌اما آنچه در کتب اهل سنت آمده است ، مربوط به شیعه نمی شود ؛ اهل سنت روایت روایات دروغ در کتب معتبر خویش بسیار دارند که خود باید پاسخگو باشند و نه شیعه .
اما در مورد قصاص قاتلین ، این مطلب مانند بحث خلافت است ، که فرع بر قدرت داشتن است ،‌ وقتی با مدارک اهل سنت ثابت شد که حضرت ،‌ قدرت طبیعی بر گرفتن خلافت نداشتند ، دیگر نمی توان این مطلب را به بی تدبیری و... حمل کرد .
اما در مورد زحمات پیامبر در جزیرة العرب !!! اگر تعداد کم یاور دلالت بر ضعف پیامبر باشد ، سیر پیامبران نیز ضعیف بوده اند !!! «وما آمن معه الا قلیل» یا «وما یومن اکثرهم بالله الا وهم مشرکون» و لابد خود خداوند نیز ضعیف است که جهان را خلق کرد تا او را عبادت کنند «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» اما بیشتر مردم کافر شدند !!!
اما در مورد سلمان و ابوذر و مقداد و امثالهم ، انها اتباع واقعی امیر مومنان علی علیه السلام بودند (وبه همین سبب در کتب اهل سنت ایشان را شیعه امیر مومنان معرفی می کنند) و به دستور حضرت ، دست به قیام مسلحانه نزدند ، تا همین اندک یاوران دین نیز نابود نشوند .
اما در مورد به زور بیعت گرفتن برای ابوبکر ،‌ این مطلبی است که در صحیح بخاری آمده است که برای بیعت نکردن سعد بن عباده ، عمر و عده ای بر سر او ریخته و تا حد مرگ او را زدند ؛ و تنها و تنها برای امیر مومنان علی علیه السلام چنین نشده است !!!
می توانید برای فهمیدن حقیقت ماجرا به آدرس های ذیل مراجعه کنید :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=909
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4949
اما در ماجرای فدک و ارث بردن فاطمه زهرا سلام الله علیها ، آیا شما خبر ندارید که سایر دختران حضرت (البته محققین شیعه و سنی گفته اند که غیر از حضرت زهرا ، سایرین دختر پیامبر نبوده و ربیبه آن حضرت بوده اند) در زمان رحلت آن حضرت زنده نبودند ، و تنها و تنها فاطمه زهرا سلام الله علیها در قید حیات بود ؟ لابد شما می خواهید برای رفع تهمت از ابوبکر بگویید مرده نیز ارث می برد ؟
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
6  نام و نام خانوادگی:   آرین     -   تاریخ:  16 فروردین 88
با سلام و با تشکر از پاسخ شما اما چند سوال در اینجا مطرح می شود . اولا به نظر بنده قسمت عمده هم روایات شیعه و هم سنی دارای تضاد های عقلی فراوان هستند و عمدتا به حکم عقل مردود هستند. حتی در کتب به اصطلاح معتبر مانند صحیح بخاری و اصول کافی کلینی مطالب متناقص با عقل و قرآن فراوان دیده می شود. شما هرچه سند بیاورید که اصلا ام کلثومی وجود نداشته بنده انواع سند می آورم که وجود داشته است. شما ادعا دارید که اسناد اهل سنت عمدتا نا معتبر است در حالی که بسیاری روایات شیعه در کتب به اصطلاح معتبر هستند که اگر نقل شوند مایه رسوایی خواهند بود و ما از آن می گذریم چون از موضوع خارج است.البته روایات نادرست اهل سنت هم کم نیست. موضوع ارث فاطمه هم گرچه شواهد تاریخی خلاف حرف شما است و فاطمه تنها وارث نبوده ولی هرچه بوده مساله ابوبکر و فاطمه بوده. به هر حال فاطمه هم سهمی از آن را داشته است و محق بوده . ما که ادعا نکردیم هرچه ابوبکر انجام داده صحیح بوده یا او معصوم بوده. یا به فرض عمر خطاب که به گواه تاریخ مردی عجول و سختگیر بوده و بارها اشتباه کرده و حتی اقرار کرده . کما اینکه علی علیه السلام هم خطاهایی داشته که حتی نمونه هایی از آن را در نهج البلاغه مخصوصا در مورد نصب والیان سرزمین های مختلف مشاهده می کنید. اگر مایل بودید آدرس این موارد را ارائه کنم گرچه خود شما بهتر از ما می دانید. خلاصه اینکه ابوبکر به فرض حق ارث فاطمه را غصب کرده باشد چه ربطی به آتش زدن خانه و شهید کردن فاطمه و دروغسرایی های خلاف عقل دارد؟ این داستان البته حکایت 1 کلاغ و 40 کلاغ است. بله نقل شده که عمر تهدید کرد که خانه علی را آتش می زنیم اگر بیعت نکرد . اما عمر ازین گزافه گویی ها زیاد داشته است. از جمله وقتی محمد وفات کرد و خبر آن رسید فریاد بر آورد که محمد خود می آید و شایعه کنندگان را مجازات می کند و رجز خوانی کرد تا آنکه ابوبکر سخنش را قطع کرد و باقی ماجرا ... ضمنا سعد بن عباده هم در سقیفه بیمار بود که در اثر هجوم بیعت کنندگان زیر دست و پا مانده بود . کسی او را نزد و کسی از او به زور بیعت نگرفت . با اسناد متعدد در تاریخ طبری داستان او نقل شده است. در موردآیات وما آمن معه الا قلیل» یا «وما یومن اکثرهم بالله الا وهم مشرکون» هم خدمتتان عرض شود این آیات در شان اقوام گذشته (مانند قوم نوح و...) نازل شده است و در شان امت محمد آمده است که " کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله ". دینی که ادعا می کند جهانی است اگر پیامبرش سر بر زمین گذاشت حد اقل 40 نفر باید تربیت کرده باشد که پیام نبی آن نابود نشود . شما که سند صحیحه دارید که علی فرمود اگر 40 نفر همراهی می کردند قیام می کردم!
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامی
1- در مورد عدم صحت بعضی از روایات صحیح بخاری ، این مطلب به اعتقاد اهل سنت ضرر می زند ، زیرا اهل سنت ، همه روایات صحیح بخاری را صحیح می دانند .
اما عدم صحت بعضی از روایات اصول کافی ، ضرری به اعتقاد شیعه نمی زند ؛ زیرا علمای شیعه اعتقاد ندارند که همه روایات اصول کافی صحیح است و برای استفاده از تک تک روایات ، جدای از بحث سندی ، بحث دلالی را نیز مد نظر قرار داده که مبادا با قرآن و یا سنت قطعیه مخالف باشد .
2- در سایر نظرات نیز گفته ایم که یک روایت صحیح از شیعه برای ما بیاورید که اثبات کند ام کلثوم دختر امیر مومنان از فاطمه زهرا سلام الله علیها با عمر ازدواج کرده است ؛ تا استدلال احساسی اهل سنت در مورد اینکه دختر نمی تواند در خانه قاتل مادرش زندگی کند ، صحیح باشد .
3- اما در مورد ارث ، مقصود شما از شواهد تاریخی چیست ؟ آیا کسی ادعا کرده است که دختری دیگر غیر از فاطمه زهرا سلام الله علیها در زمان رحلت رسول خدا (ص) زنده بوده است ؟ یا پدر و مادر پیامبر (ص)‌ زنده بوده اند تا از حضرت ارث ببرند ؟
4- قبول کرده اید که فاطمه زهرا سلام الله علیها در مورد ارث محق بوده است ، و این یعنی خلاف اجماع اهل سنت .
5- اما در مورد نصب والیان ، در بسیاری موارد ائمه علیهم السلام به حجت ظاهری عمل کرده اند ؛ تا این امر ، حجت را بر دیگران تمام کند ؛ اما اگر پیامبر و ائمه علیهم السلام می خواستند در همه جا از علم الهی استفاده کنند ، دیگر بحث مومن و منافق معنی پیدا نمی کرد ، و همه مردم یا مومن و یا کافر می شدند . در واقع عمل کردن به علم غیب ، احتیاج به دستور از خداوند متعال دارد ؛هر جا این دستور صادر شود ، به این علم ، عمل می شود اما اگر دستور صادر نشود خیر .
6- اصل ماجرای هجوم ، با روایات صحیحه نزد اهل سنت ثابت شده است و خود ابوبکر اعتراف به هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها کرده است ؛ و همین قدر برای اثبات بطلان ادله  اهل سنت و مدعای آنها کافی است .
7- فروعات ماجرای هجوم در کتب شیعه آمده است و به خلاف ادعای شما یک کلاغ و چهل کلاغ نیست .
8- در مورد سعد بن عباده ، خود عمر می گوید نزونا علی سعد بن عباده ، و نزو به معنی پریدن است و نه افتادن . یعنی به سر او ریختیم ، و نه اینکه او زیر دست و پا ماند ؛ همچنین وقتی به عمر گفتند که سعد را کشتید ، در پاسخ گفت : خدا او را بکشد ؛ و این مطلب در صحیح بخاری آمده است و مریض بودن سعد و زیر دست و پا افتادن او ، از جمله خرافاتی است که برخی مولویان ، به خاطر دور بودن عوام اهل سنت از حقایق مطرح شده در صحیح بخاری مطرح می کنند .
9- در مورد اینکه آیات مذبور در مورد اقوام گذشته است ، این مطلب صحیح است ؛‌اما خود رسول خدا (ص) فرمودند هر اتفاقی در امت های گذشته افتاده ، برای شما نیز خواهد افتاد و این مطلب با سند صحیح در کتب اهل سنت ذکر شده است .
10- آیه کنتم خیر امة‌ ، مقصود کل امت پیامبر (ص) نیست ، و این تفسیر به خاطر دوری اهل سنت از قرآن است ؛ زیرا چند آیه قبل از این آیه می فرماید «ولتکن منکم أمة یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر» یعنی باید از بین مسلمانان گروهی باشند که چنین می کنند ؛ وقتی آعده ای از مومنین به این کار مبادرت ورزیدند، آیه نازل شد که «کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و...» یعنی این گروهی که این کار را کرد (که تنها تعدادی از صحابه بودند و نه همه آنها) بهترین امت هستند .
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
7  نام و نام خانوادگی:  آرین     -   تاریخ:  18 فروردین 88
با سلام در پاسخ قبلی فرموده بودید : "بهتر است بدانید که طبق مدارک معتبر ، ام کلثوم همسر عمر ، دختر ابوبکر بوده است و نه امیر مومنان علی علیه السلام " شما بهتر است به ترجمه تاریخ طبری جلد 5 صفحات 2034 و 2035 مراجعه کنید و ببینید که هم علی و هم ابوبکر هر دو دختری بنام ام کلثوم داشته اند و عمر از هر دو خواستگاری کرده و دختر ابوبکر به علت تندخو بودن عمر نپذیرفته و عمرعاص با حیلتی عمر را منصرف کرد. اما دختر علی موافقت کرده است. ضمنا روایات تاریخی شیعه و سنی هر دو مخدوش هستند به علت آنکه هر دو ایدئولوژیک هستند و می خواهند خود را ثابت کنند. اسناد تاریخی بی طرف باید معیار قرار گیرند که نقل قول ها را بدون غرض بیاورند. و تازه در همان ها هم عدم قطعیت وجود دارد ولی معتبر ترند. ضمنا در متن فوق ادعا شده بود که : "خود آقای طبری در تاریخ خود، ج2، ص443 با سند صحیح و همچنین آقای شهرستانی شافعی مذهب و متوفای 548 هجری، نقل می‌کند که: إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت الجنین من بطنها و کان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها و ما کان الدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین." جلد دوم تاریخ طبری تا جایی که من می دانم در باب تاریخ قبل از اسلام است و هنوز به دوره پیامبر نرسیده است چه رسد به بعد از مرگ پیامبر . شاید شماره جلد اشتباه درج شده است. اما من تاریخ بعد از مرگ پیامبر را که مرور کردم هرگز چنین ماجرایی را ندیدم که نقل کند. لطفا توضیح دهید.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامی
1- اگر شما تنها تاریخ طبری را دیده اید ، ما تمامی مدارکی را که در آن سخنی در مورد ام کلثوم آمده باشد ، دیده ایم ؛ اهل سنت ادعا می کنند که عمر به خواستگاری دختر ابوبکر رفته و دختر ابوبکر به خاطر خشونت عمر ، از این ازدواح سر باز زد . عمر نیز برای آزرده نشدن خاندان ابوبکر ، به خواستگاری دختر امیر مومنان رفت !!!
آیا اهل سنت این روایت را قبول می کنند ؟
آیا ممکن است که دختر ابوبکر احترام داشته باشد ، اما دختر فاطمه زهرا که اهل سنت از قول عمر در مورد او نقل می کنند که «لقرابة‌ رسول الله احب الی من قرابتی» احترام ندارد ؟
و اشکالات سندی و دلالی دیگر در مورد این روایت .
نیز روایت می گوید تنها خواستگاری صورت گرفت و ازدواجی رخ نداد ؛ اما مدرک ما ، کتاب نووی است که صریحا می گوید عمر با دختر ابوبکر ازدواج کرد (ونه خواستگاری)‌که این مطلب در بحث ام کلثوم به صورت مفصل آمده است .
2- در مورد متنی که اشاره فرمودید ، از شما متشکریم ، زیرا در این متن اشتباهی صورت گرفته بود که باید اصلاح می شد .
الف) متن چنین بوده است :
«خود آقای طبری در تاریخ خود ج 2 ص 233 با سند صحیح این مطلب را نقل می کند ، و همچنین آقای ...»
ب) آدرس صفحه 233 بود و نه 433 (البته جلد دوم صحیح است) :
حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا السیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه
تاریخ الطبری  ج 2   ص 233، اسم المؤلف:  لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
8  نام و نام خانوادگی:  آرین     -   تاریخ:  19 فروردین 88
با سلام لطفا بفرمایید قدیمی ترین نسخه های مکتوب روایات که نزد شیعه و سنی معتبر هستند چه کتاب هایی هستند ؟ و مربوط به چه سالی می باشند و و اکنون اصل نسخه خطی آن ها کجاست ؟ بسیار ممنون می شوم اگر پاسخ این سوال را جامع بفرمایید.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامی
کتب تاریخی ، هر کدام درجه ای از اعتبار دارند ؛ البته آنچه بیشتر به آن استدلال می شود کتاب های تاریخ طبری ، تاریخ یعقوبی ، مروج الذهب و تاریخ ابن اثیر است . البته کتاب هایی قبل از آن نیز وجود دارد که عموما به آنها استدلال نمی شود ، قدیمی ترین کتب تاریخی ،‌ برای حدود سال 100 است که کتاب های فضائل مکة و کتاب سلیم بن قیس و... است .
در زمینه تخصصی کتب خطی ، باید به مراکز تخصصی آنها از جمله کتابخانه ملی مجلس و کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی و کتابخانه حرم رضوی بخش اسناد خطی مراجعه نمایید .
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
9  نام و نام خانوادگی:  مصطفی احمدزاده     -   تاریخ:  26 شهریور 88
باسلام مجددخدمت استاد باتشکرازجواب سوالهای قبلی 1گفته بودیکه درحضور رسول کرم(ص)دوتن اززنان ایشان به همدیگه دشنام میدادند وپیغمبر(ص)یکیرا تشویق میکرد ,ناراحت نشویدولی چنین چییزی بعیداست راوی بخاری باشه یامسلم ویا...2اینکه میگوییدحضرت علی(رض)حصرت عثمان (رض)لعن کرذه است معقول نیست مگرهنگام شهادت حضرت عثمان خودحضرت علی حضرت امام حسن وامام حسین علیهم السلام نگهبان ایشان نگذاشته بود اگرشماچنین چیزی بگوییدبهانه ای بدست معاویه دادی تا به خون خواهی عثمان بیاد 3درقران،خداوندبه فرد لعن نمیکنه به گروه مثل ظالمین ،کافرین تاسوال بعدی خدانگهدار
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامی
1- ما نیز می‌دانیم چنین چیزی معقول نیست ! اما این مطلب در معتبرترین کتب اهل سنت امده است و از باب جدل برای آنان حجت است .
2- در مدارک صحیح ، مطلبی درمورد دفاع امیرمومنان علی و حسنین علیهم السلام از عثمان وجود ندارد .
3- اگر اصل لعن از شیطان باشد ، چه فرقی می‌کند که شخص لعن شود ، یا گروه ؟
4- خداوند در قرآن فرعون را نیز لعنت کرده است ! فرعون یک گروه است ؟ شیطان را نیز لعنت کرده است ، شیطان یک گروه است ؟
5- در روایات رسول خدا (ص) لعن افراد به صورت مشخص و نه به صورت گروهی نیز آمده است .
موفق باشید